در ۲۸ ذیالحجه سال ۶۳ هجری قمری در شهر مدینه انقلابی علیه
دستگاه ظالم یزید به وقوع پیوست،زیرا این انقلاب در راستای عکس العمل
به شهادت امام حسین(ع) بود، این واقعه را به دلیل آن که در ریگزارى در
اطراف مدینه به نام «حّره» واقع شد و پایگاه لشکر یزید نیز در آن جا بود،
آن را در تاریخ به نام «واقعه حرّه» ثبت کردهاند.
علت اصلی آغاز انقلاب مدینه،سفر هیئت نمایندگی اهل مدینه به شام بود،
هیئتی مرکب از عبدالله بن حنظله انصاری معروف به «غسیل الملائکة»،
عبدالله بن ابی عمرو بن حفص بن مغیره مخزومی، منذر بن زبیر و عده ای
دیگر از رجال و اشراف مدینه به نمایندگی از طرف اهل مدینه نزد یزید رفتند.
یزید به آنها بسیار احترام کرد و به هر کدام هدایا و خلعتهای گرانبها
بخشید، تا از این طریق آنها را تطمیع کند تا اینکه رضایت مردم را پس از قتل
امام حسین(ع) جلب کند، وقتی این عده به مدینه رسیدند، در اجتماعی از
اهل مدینه به پا خاسته شروع به انتقاد از یزید کردند و چنین گفتند:
«ما از نزد شخصی میآییم که دین ندارد، شرابخوار است و همیشه
سرگرم ساز و آواز است، خنیاگران و زنان خوش آواز در مجلس او دلربایی
می کنند، یزید سگ بازی میکند و با مشتی دزد و خرابکار به شب نشینی
میپردازد، ما شما را گواه میگیریم که از این تاریخ او را از خلافت برکنار
کردیم».
به این ترتیب اهل مدینه بر ضد حکومت اموی قیام کردند و فرماندار یزید به
نام عثمان بن محمد بن ابیسفیان و همچنین عناصر کاخ نشین اموی را که
در منزل بزرگشان «مروان حکم» جمع شده بودند را از شهر اخراج کردند و
با آنکه مجموع انقلابیون فقط هزار نفر بود، هیچ گونه تطمیع و تهدیدی
نتوانست آنها را منصرف سازد.
در ادامه به شرح ماجرای واقعه حره از کتاب «پیامدهای عاشورا»
میپردازیم:
به محض رسیدن خبر شورش مردم مدینه به مرکز، یزید یکى از خطرناک
ترین و پستترین فرماندهانش به نام «مسلم بن عقبه» را که بعداً به دلیل
خونریزى و جنایاتزیادش به «مجرم بن عقبه» شهرت یافت، با لشکرى
جرّار به استعداد ۵ هزار نفر براى سرکوبى مردم مدینه گسیل داشت،
نیروهاى یزید به نزدیکى مدینه رسیدند و در بیابانى به نام «حَرَّه» اردو
زدند.
مردم مدینه به رهبرى عبدالله بن حنظله و عبدالله بن مطیع، به دفاع
پرداختند، امّا در مقابل یورش ددمنشانه لشکر یزید شکست خوردند و
دشمن وارد شهر شد، واقعه حرّه در کثرت خونریزى عظیم بود؛ حمّام
خون راه انداختند و مردم زیادى به شکل فجیعى قتل عام شدند و تعداد
کثیرى از بنىهاشم، مهاجر و انصار و سایر مردم مظلومانه به دست عمّال
یزید به شهادت رسیدند.
آمادگى مردم مدینه براى رویارویى با سپاه جرّار و سازمان یافته دشمن
کافى نبود، از این رو آرزوى پیروزى و آزادى از حکومت امویان با شکست در
جنگ حرّه و هتک حرمت آنان با تلفات و خسارات سنگین و جبرانناپذیر
خاتمه یافت.
ابن اثیر مىنویسد: نخستین واقعه که در حرّه(مدینه) رخ داد، خلع یزید بود
که چون سال مزبور (سال ۶٣) رسید، اهالى مدینه عثمان بن محمد بن
ابىسفیان را که فرماندار یزید بود، از مدینه بیرون کردند و بنىامیّه را که
در مدینه ساکن بودند، محاصره کردند و با عبداللّٰه بن حنظله بیعت کردند.
هنگامی که لشکر یزید به سرکردگی «مسلم بن عقبه» عازم حجاز شد و
یزید به مسلم توصیه کرد: اگر از بین رفتى، حصین بن نمیر جانشین تو
خواهد بود و به او تأکید کرد که چون به مدینه رسیدى، سه بار مردم را
دعوت به تسلیم کن، اگر تسلیم نشدند، سه روز آنان را قتل عام کن و
ناموس و اموال آنان بر تو و لشکریانت حلال است.
مورّخان نوشتهاند: لشکر یزید، وارد حرم پیامبر(ص) شد و بیش از چهار
هزار نفر از مردم را قتل عام کرد، یزید به مسلم بن عقبه، فرمانده
نیروهایش، دستور داده بود پس از پیروزى، سه روز مدینه را بر سربازانش
حلال کند و آنان نیز چنین کردند.
در تاریخ ابن کثیر، چنین آمده است: هر که در هر چیزى از مسلم بن عقبه
شفاعت یا خواهش کرده بود، او همان مورد شفاعت یا خواسته را از میان
بر مىداشت و به عکس عمل مىکرد. زنى از خویشان او درباره فرزند خود
که اسیر شده بود، شفاعت کرد، گفت: سر فرزندش را به او بدهید و اضافه
کرد: تو راضى نشدى که او اسیر باشد، خواستى او را کشته ببینى؟
*آماری عجیب از جنایت لشکریان یزید در مدینه
جنایت وحشیانه لشکریان یزید در واقعه حرّه که مؤرخان در کتب تاریخی
نقل کردهاند، در ادامه میآید:
۱- کشتار هزاران نفر از مردم مدینه
مورّخان از جمله «ابن قتیبه دینورى» آمار کشتهشدگان را بیش از ۱۰ هزار
نفر اعلام کردهاند که از این تعداد ۸۰ تن از اصحاب پیامبر و ۷۰۰ نفر از
مهاجرین و انصار و ۱۰ هزار نفر از تابعان و موالى بودهاند.
(الامامة والسیاسة، جلد ۱، صفحه ۲۱۶)
۲- قتل اصحاب رسول خدا(ص)
مسعودى مىنویسد: از خاندان ابوطالب دو نفر و از بنىهاشم بیش از
۹۰ و از قریش به همان تعداد و ۴ هزار نفر از مردم دیگر کشته شدند.
(مروج الذهب، جلد ۳، صفحه ۸۵).
۳- مخفى شدن بزرگان اصحاب
ابن کثیر نوشته است: گروهى از بزرگان صحابه مانند جابر بن عبدالله و
أبوسعید خدرى براى حفظ جانشان به کوه پناه برده و أبوسعید در غارى
مخفى شد. (البدایة والنهایة، جلد ۸، صفحه ۲۴۱).
۴-کشتار حاملان قرآن
از مالک بن انس نقل شده است که گفت: در واقعه حرّه هفتصد نفر از
قاریان و حافظان قرآن که سه نفر آنان از اصحاب بودند، کشته شدند.
(المعرفة والتاریخ، جلد ۳، صفحه ۳۲۵).
۵- آزادى سربازان براى استفاده از زنان
به نقل از ابن کثیر و مورّخان دیگر آمده است که؛ سپس مسلم بن عقبه
همانگونه که یزید فرمان داده بود، سربازانش را سه روز در شهر مدینه
آزاد گذاشت تا به کشتار و غارت و اعمال زشت و شهوترانى بپردازند.
(البدایة والنهایة، جلد ۸، صفحه۲۴۱).
۶- هزار زن باردار از راه غیر مشروع
نتیجه این آزادى تجاوز به حریم دختران و زنان مسلمان و هتک عفّت آنان
بود که بنا بر نقل مدائنى، هزار زن پس از واقعه حرّه فرزندان نامشروع به
دنیا آوردند، هزار زن از أهالی شهر مدینه بعد از واقعة حرّه بدون این که
شوهر داشته باشند وضع حمل کردند. (البدایة والنهایة، جلد ۸، صفحه ۲۴۱).
یاقوت حموى مىگوید: سربازان یزید وارد مدینه شدند و اموال را غارت
کردند و فرزندانشان را اسیر کردند و زنان براى آنان آزاد شد که در این
جسارت هشتصد زن باردار شده و فرزندان نامشروع به دنیا آوردند که
به آنان فرزندان حَرّه مىگفتند. (معجم البلدان، جلد ۲، صفحه ۲۴۹).
۷- پیمان بردگى مردم مدینه
مسعودى مىنویسد: مسلم بن عقبه سه روز شهر مدینه را غارت کرد و
با بازماندگان از مردم بیعت کرد تا بنده و برده یزید باشند، یعنى نه تنها خود
او برده مىشد، بلکه پدر و مادرش نیز برده مىشدند، فقط دو نفر از این
بیعت استثنا شدند یکى امام سجّاد(ع) و دیگرى على بن عبد اللّه بن عباس.
(التنبیه والإشراف، مسعودی، صفحه ۲۶۲
بيعت با ابوالعباس عبدالله بن محمد بن علي بن عبدالله بن عباس در
مورخان، زمان بيعت با ابوالعباس سفاح را روز جمعه سيزدهم ماه
علل انقراض حكومت بنياميه:
به نظر ميرسد نارضايتي مردم از حكومت اموي، قيامهاي مردمي،
نزاعهاي قبيلهاي، درگيريهاي داخلي و در نتيجه ضعف داخلي، از عوامل
اصلي سقوط بنياميه ميباشند.[4]
محمد سهيل طقوش در علل سقوط امويان به عوامل ذيل به طور مفصل
اشاره دارد:
1- درگيري خاندان اموي؛
2- ولايتعهدي دو نفره؛
3- درگيريهاي قبايلي؛
4- عرب گرايي امويان؛
5- اختلافات مذهبي.[5]
تحليلي از حكومت امويان:
1- سخت گيري نسبت به شيعيان: سياست معاويه و اكثر خلفاي اموي
ائمه(ع) شيعه در اين دوره در فشار و سختي بيشتري بودند. شهادت
2- موروثي كردن خلافت: يكي ديگر از اقدامات امويان استبدادي و
3- گسترش انديشه جبرگرايي: از ديگر جنايات امويان ميتوان به
4- رفتار ناشايست با موالي (غير عربها): در اين دوره مساوات كه
5- تأويل قرآن و جعل حديث؛
6- صرف درآمدهاي دولت در مسائل تجملاتي و خوشگذراني؛
7- ميگساري و زنبارگي؛
رواج موسيقي و غنا از ديگر اقدامات غير قانوني و عموماً خلاف شرع
آیت الله مهدوی کنی را از زبان خودشان بشناسید
آیت الله مهدوی کنی: خانواده ها باید برای تربیت فرزندان بدانند این است
که پدر و مادر خودشان اهل عبادت باشند، نمی شود که آنها اهل عبادت
نباشند ولی بخواهند بچه شان اهل عبادت باشد.
شهریور 1358/قم/
((آیت الله مهدوی کنی و روسای کمیته های تهران دردیدار با امام خمینی(ره)
در تصویر شهید محلاتی و امامی کاشانی نیز دیده میشود.))
به گزارش فرهنگ نیوز، آیت الله مهدوی کنی رييس مجلس خبرگان رهبری
و یکی از اساتید بزرگ اخلاق و عرفان تهران صبح امروز (سهشنبه ۲۹
مهرماه) به ملکوت اعلی پیوست.
آیتالله مهدویکنی ۱۴ خرداد امسال پس از بازگشت از مراسم سالگرد
ارتحال حضرت امام(ره) در منزل دچار عارضه قلبی شده و به بیمارستان
منتقل شده بودند که پس از گذشت چندماه بستری ایشان در بیمارستان،
امروز دعوت حق را لبیک گفتند.
ایشان در محضر استادان مبارزی همچون حضرات آيات مشكيني،
حاج شيخ عبدالجواد سده اي (جبل عاملي)، شهيد صدوقي، سلطاني،
مجاهدي، رفيعي قزويني، شعراني، علامه طباطبايي، آيه الله العظمي
بروجردي، امام خميني، آيه الله العظمي گلپايگاني و ... رضوان الله تعالي
عليهم دروس عالي فقه، اصول فقه، تفسير، حكمت، كلام و دروس خارج
فقه و اصول را تلمذ كردند.
مبارزات معظم له عليه حكومت طاغوت، باعث دستگيريهاي متعدد،
تبعيد، شكنجه و زندانيشدن ايشان گرديد. ايشان آخرين عالمي است
كه در روزهاي نزديك پيروزي انقلاب اسلامي براي چندمين بار دستگير
و در آستانه پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي آزاد شدند.
آيت الله مهدوي كني، پس از پيروزي انقلاب، از طرف حضرت امام خميني
قدس سره الشريف عهدهدار مسؤوليتهاي متعددي در تاسيس نظام
نوپاي اسلامي شدند.
عالم مصری: امام علی (ع) درباره داعش هشدار داده بود
علی جمعه” مفتی الازهر و امام جماعت مسجد فاضل در شهر “ششم
اکتبر” مصر با اشاره به سخنان امام علی (ع) در یک هزار و چهارصد سال
پیش در توصیف داعشی ها، گفت: نعیم بن حماد در کتاب خود به عنوان
“الماتع الفتن” به نقل از حضرت علی (ع) آورده است: زمانی که پرچمهای
سیاه را دیدید از جای خود حرکت نکنید – به این معنا که دعوت آنان باطل
است و نباید به کمک آنان بشتابید- سپس قومی ضعیف ظاهر میشوند
که قلبهایشان مانند برادههای آهن سخت است، آنها وفادار به هیچ
عهدی نیستند، به حق فرامیخوانند درحالیکه از آن نیستند،
اسامیشان، کنیه و نسبتهایشان از نام شهرها گرفتهشده، تا اینکه در
بین خود اختلاف نظر پیدا میکنند، و خداوند اهل حق – هر کسی که
بخواهد- را ظاهر میسازد …”
اردوغان پدر داعش
نماینده حزب جمهوری خلق در پارلمان ترکیه میگوید: شبکه داعش روابط
بسیار نزدیکی با دولت ترکیه دارد از جمله این که نفت هایی که از سوریه
به سرقت می رود را از آنها می خرد. داعش لوله های نفت سری ای را به
اسکندرون و غازی عنتاب و اورفا و شهر کیلیس کشیده و نفت به دولت
اردوغان می فروشد که سودی بالغ بر 800 میلیون دلار نصیب آن می کند.
افراد مسلحی که از اروپا و روسیه و کشورهای آسیایی و چچن و دیگر
کشورها به سوریه و عراق می روند از طریق ترکیه وارد این کشورها
می شوند. هزار ترکیه ای ماموریت دارند که به این افراد مسلح کمک کنند
تا به سوریه و عراق بروند و به جمع گروه های تروریستی بپیوندند.
سودی که ترکیه از وجود داعش می برد
داعش روزانه بیش از ۳ میلیون دلار از فروش نفت درآمد دارد و این موجب
میشود، از جمله ثروتمندترین گروههای تروریستی در تاریخ باشد.
کاریکاتور/ اردوغان و حمایت از تروریست ها...!!
دولت رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه به خدمت اتباع این کشور در
گروه مسلح موسوم به "دولت اسلامی" (داعش) که در سوریه و عراق
می جنگند، اذعان کرد.
مردم ترکیه:
دولت اردوغان همدست داعش است!
مناطق نفت خیز عراق
سلاح سیاه
از سوی دیگر، یک منبع آگاه ارشد عربی تاکید میکند که گروه
تروریستی تکفیری داعش که بر بخشهای چشمگیری از خاک
عراق و سوریه تسلط دارد، هم اکنون بر ۱۱ چاه نفتی در دو
کشور سیطره دارد و از این چاهها بهره برداری میکند و از
طریق تانکر نفت استخراج شده را در بازارهای سیاه کشورهای
اردن و ترکیه و عراق به فروش میرساند.
رسانههای آمریکایی به نقل از دولت این کشور افشا میکند که گروه
تروریستی تکفیری داعش روزانه بیش از ۳ میلیون دلار از فروش نفت
درآمد دارد و این موجب میشود، از جمله ثروتمندترین گروههای
تروریستی در تاریخ باشد.
قدردانی تل آویو از تلویزیون لندنی، «من وتو »سفیر صلح اسرائیل!
manoto
تولید برنامههای متعدد با محتوای مونارشیستی (سلطنت طلبانه)
در این سالها تحسین و تشویق مخالفان نظام اسلامی خصوصا
صهیونیستها را نصیب دستاندرکاران من و تو کرده است.
چندی پیش شبکه ماهواره ای «منوتو» (manoto) با پخش مستندی تحت
عنوان "انقلاب57" بار دیگر به دودمان منحوس پهلوی خوشخدمتی کرد.
این شبکه لندنی که از آغاز فعالیتش مانند همزاد خود «بی بی سی
فارسی» (BBCPersian)* در مظلومنمایی خاندان پهلوی و کوشش برای
ناامید ساختن مردم ایران از انقلاب اسلامی سنگ تمام گذاشته، در سالیان
اخیر بارها و بارها بازگرداندن اعتبار از دست رفته پهلوی ها را در دستور کار
خود قرار داده است.
تهیه و تولید مستند انقلاب57 پس از پخش مستند "رضاشاه" نشان داد خط
مشی واقعی شبکه من و تو -که سالها برای جلب مشتری خود را بیطرف
جلوه میداد- چیست و این رویکرد از کجا نشأت میگیرد؟
تولید برنامههای متعدد با محتوای مونارشیستی (سلطنت طلبانه) در این
سالها تحسین و تشویق مخالفان نظام اسلامی خصوصا صهیونیستها را
نصیب دستاندرکاران من و تو کرده است.
اخیرا روزنامه دولتی اسرائیل (هاآرتص/HAARETZ) طی گزارشی با تیتر
«تلویزیون منوتو، سفیر صلح خاورمیانه»[!] خروجی این تلویزیون لندنی را
رضایتمند و موفقیتآمیز توصیف کرده است.
هاآرتص گستاخانه مردم انقلابی ایران در آن دوران را مشتی آشوبگر!
معرفی کرده و مدعی شده است: «شبکه منوتو پس از تجربهاندوزی از دو
مستند "از تهران تا قاهره" و "رضاشاه" توانسته مستند جامع تری
(انقلاب57) را برای نسل جوان ایرانی تولید کند و تفسیر دقیقی از انقلاب
ایران و چهره واقعی شاه به مردم نشان دهد.»[!]
ابعاد فرهنگی شیخ عباس قمی
«زمانی که در قم تحصیل میکردم، خیلی تنگدست بودم تا جایی
که یک قِران و دو قِران جمع میکردم تا اینکه مثلاً سه تومان
میشد. آن را برداشته، از قم تا تهران پیاده می رفتم و با آن کتاب
خریده، به قم برمی گشتم.»
دیدبان: «شیخ عباس قمی» ملقب به «محدث قمی» در سال۱۲۵۴ ه.ش
(1294ه.ق) در قم متولد شد. او پس از فراگیری بخشی از مقدمات علوم
دینی و سطح در حوزه علمیه قم، در سال ۱۳۱۶ ه.ق - در سن بیست و دو
سالگی- برای تکمیل تحصیلات در سطوح عالی فقه و اصول به حوزه
علمیه نجف رهسپار شد. وی چون در علوم نقلی به ویژه حدیث استعداد
داشت از فقیه و محدث آن عصر حسین بن محمدتقی طبرسی معروف به
«محدث نوری» بیشتر کسب فیض کرد. وی در سال ۱۳۱۸ ه.ق به زیارت
خانه رهسپار گردید و سپس به سوی قم مراجعت کرد، اما پس از دیدار با
والدین و خویشان دوباره به نجف مراجعت کرد و به مجلس محدث نوری
وارد شد. محدث نوری در سال ۱۳۲۰ ه.ق درگذشت. محدث قمی نیز پس از
درگذشت استادش، حدود ۲ سال در شهر نجف ماندگار شد و پس از آن به
ایران آمد.
شیخ عباس و انقلاب مشروطه
محدث قمی، سرانجام در سال ۱۳۲۲ ه.ق (۳-۱۲۸۲ ه.ش) یعنی یکسال
پیش از آغاز انقلاب مشروطه و در دوره روی کار آمدن علی اصغر خان امین
السلطان صدر اعظم مظفر الدین شاه به وطن بازگشت. حاج شیخ عباس
در سال ۱۳۳۱ ه.ق در شهر مشهد سکونت گزید و در طی همین سال ها
سخنرانی های وی و نیز کلاس های درس اخلاق او که در هر پنج شنبه و
جمعه در مدرسه میرزا جعفر مشهد -که اکنون جزء دانشگاه علوم اسلامی
رضوی است- برگزار می شد.
ویژگی های شخصیتی شیخ عباس قمی
محدث قمی درس خواند و عمل کرد و پیش رفت و به جایگاهی که سال ها
در پی آن بود رسید؛ جایگاهی در ملکوت و نه در خاک، مقامی در آستان
قرب الهی، نه منصبی در دربار دنیازدگان. محدث قمی در زمان خود یکی از
مربیان بزرگ و معلمان اخلاق اسلامی در میان مردم و حوزه های علمیه
شناخته میشد و از شهرت ویژهای برخوردار بود. او خصوصیات اخلاقی
فراوانی داشت که در این فصل به پاره ای از آن ها اشاره می کنیم:
1- عالم و عامل، محقق و پژوهش گر: یکی از ویژگی های محدث قمی
علاقه فراوان به مطالعه و نوشتن کتاب بود. کمتر دیده می شد که او
مشغول مطالعه و بررسی کتابی نباشد. عشق محدث به کتاب، آن هم
کتب حدیثی نورانیت خاصی به او بخشیده بود. فرزند بزرگ ایشان در
این باره میگوید: «در اوایل کودکی با مرحوم پدرم هر وقت از شهر بیرون
میرفتم او از اول صبح تا هنگام شام، مرتب به نوشتن و مطالعه مشغول
بود.» زمانی که برای زیارت به کشورهای دور مسافرت میکرد اوقات
فراغت خود را با کتاب سپری میکرد. «او با عدهای از تجّار به سوریه
مسافرت کرد. آنان می گفتند هر وقت ما به سیاحت می رفتیم ایشان
می نشست و مشغول مطالعه و تألیف می شد و هر چه اصرار می کردیم
که با ما بیرون بیاید امتناع می ورزید. حتی شب ها هم که ما به خواب
می رفتیم او مشغول مطالعه و تألیف می شد. عشق و علاقه محدث قمی
به کتاب به اندازه ای بود که وقتی کمترین پولی به دست می آورد آن را در
خرید کتاب صرف می کرد. او خود می گوید: «زمانی که در قم تحصیل
میکردم، خیلی تنگدست بودم تا جایی که یک قِران و دو قِران جمع
میکردم تا اینکه مثلاً سه تومان میشد. آن را برداشته، از قم تا تهران
پیاده می رفتم و با آن کتاب خریده، به قم برمی گشتم.»
2- تواضع و اخلاص: از دیگر ویژگی های ایشان تواضع بسیار و همه
جانبه ای بود که از خود نشان می داد. در خانه، مدرسه و خیابان هر
کسی را که می دید -چه کوچک و چه بزرگ- احترام می کرد. در نزد
علما و از بین آنان بویژه در حضور کسانی که با حدیث و اخبار اهل بیت
(علیهم السلام) سر و کار داشتند، اوج فروتنی و تواضع را به نمایش
می گذارد.وقتی در مجلسی وارد می شد هیچ گاه در صدر نمی نشست
و هرگز خود را بر دیگران مقدم نمی داشت. وی از خودستایی و
خودپسندی بشدت احتراز می کرد و به هیچ وجه غرور نداشت. اگر در
مسیری که می رفت به ذهنش خطور می کرد که کارش برای خدا نیست،
بدون هیچ تأمل از آنجا باز می گشت. نقل است «در یکی از سال ها مرد
نیکوکاری از محدث قمی خواهش می کند که قبول کند بانی مجلس محدث
شود و تعهد می کند که مبلغ پنجاه دینار عراقی به ایشان تقدیم کند. در آن
موقع هزینه محدث در هر ماه سه دینار بوده است. محدث قمی می گوید:
«من برای امام حسین علیه السلام منبر میروم نه برای دیگری و بدین گونه
آن وجه را نپذیرفت.» امر به معروف و نهی از منکر دیگر ویژگی حدیث
اخلاص بود. او خود هرگز گرد گناه نمی گشت و در ذهنش هم فکر گناه را
جای نمی داد. از منکرات ناراحت می شد و دیگران را از ارتکاب آن باز
می داشت. کسی جرأت نداشت در محضر او غیبت کند و از دروغ گفتن
ناراحت میشد. در یک کلام؛ محدث قمی آنچه می گفت با آنچه عمل
می کرد و آنچه مردم از رفتار و کردارش درک می کردند یکی بود. از این رو
سخنش در دل شنوندگان اثر شگرف داشت. آنانی که در درس اخلاق و
نصایح او شرکت می جستند و گوش و جان به این سروش اخلاص فرا
می دادند نقل میکنند که سخنان نافذ او چنان بود که آدمی را از گناهان
و پندارهای بد دور می ساخت و متوجه خدا می کرد.
3- زاهد و بدور از مقام، شهرت و ثروت: زندگی محدث قمی بسیار ساده
بود به طوری که از حد زندگی یک طلبه عادی هم پایین تر بود. لباسش
عبارت بود از یک قبای کرباسی بسیار نظیف و معطر و تمیز. چند سال
زمستان و تابستان را با آن قبای کرباسی می گذرانید. هیچ گاه در فکر
لباس و تجمل نبود. فرش خانه اش گلیم بود. از سهم امام استفاده
نمی کرد و می گفت: من اهلیت ندارم از آن استفاده کنم! روزی در نجف
اشرف دو زن محترم که در بمبئی سکونت داشتند و از بستگان آقا کوچک
(از محترمین نجف) بودند به حضور ایشان می رسند و تقاضا می کنند هر
ماه مبلغ ۷۵ روپیه به ایشان تقدیم کنند که از لحاظ زندگی در رفاه باشد.
در آن ایام مخارج ماهانه خانواده وی از ماهی ۵۰ روپیه تجاوز نمی کرد.
حاج شیخ عباس از پذیرفتن آن خودداری می کند. میرزا محسن محدث زاده
فرزند کوچک آن مرحوم اصرار می کند تا قبول نماید ولی قبول نمی کند تا
اینکه زنان محترم ناامید می شوند و می روند. پس از رفتن آنها فرزند به
پدر می گوید: من هم دیگر از کسبه بازار برای مخارج روزانه قرض
نمی کنم! حاج شیخ عباس می گوید: ساکت باش! من همین مقدار هم که
الان خرج می کنم، نمی دانم فردای قیامت چگونه جواب خدا و امام زمان
(عج) را بدهم.
4- اهل استدلال و به دور از مجادله: از اعمال مهم شیخ این است که وی
بدون آن که وارد جدال مکتبی، درگیری و یا رویارویی با مهاجمان و معاندان
دینی شود، با تبیین و تدوین معارف اسلامی، سدی محکم در برابر سیل
بنیان کن بی دینی در ذیل عناوین مختلف شد. او هم مربی اخلاق بود و در
این زمینه شاگردانی تربیت کرد و هم علاقه مند به پژوهش که توانست با
کتاب هایش از معارف اهل بیت(علیهم السلام) دفاع کند.
آثار شیخ عباس
مهم ترین وجه فرهنگی شیخ عباس قمی کتاب های اوست که چه در
زمان زندگی و چه پس از فوتش منبع مهمی برای کسب فیض و معرفی
تعالیم اصیل دینی است. از وی در مجموع ۶۳ جلد کتاب در رشته های
رجال، اخلاق، فقه، کلام، لغت، ادعیه، تاریخ و به ویژه حدیث باقی مانده
است که برخی از آنها عبارتند از:
مفاتیح الجنان: شیخ عباس قمی در دورانی که معنویت و حقیقت دین مورد
هجوم بود به تدوین، تنظیم و ارایه کتاب دعایی با نام «مفاتیحالجنان»
شامل یک دوره اعمال واجب و مستحب در طول سال، همت گماشت. پس
از رسالات سید بن طاووس و علامه مجلسی، کاری بدین عظمت و کامل
در عالم شیعه نبود. این کتاب که مشهورترین کتاب وی نیز می باشد
مجموعه ای از ادعیه چهارده معصوم است که به انتخاب شیخ جمع آوری
شده است. «مفاتیح الجنان» در تمام خانه ها و اماکن مقدسه به عنوان
رساله ای در باب «سیر و سلوک» علمی و عملی برای مشتاقان عرفان
عملی در آمد که هر روز بر اهمیت و ضرورت آن افزوده می شود.
منازل الآخره: درباره روایات و حکایت های مرگ و جهان پس از مرگ
نگاشته شده است. این کتاب، کتاب نفیسى است که مراحل دشوار سفر
آخرت را بر اساس روایات بررسى نموده است و توشه لازم را یادآور شده
است. این کتاب مشتمل بر احادیثی از امام علی(ع) است که شامل
توشه هایی برای راهیان ابدیت و شناخت منازل موت، سوال و جواب و
عالم برزخ می باشد.
منتهی الآمال: این کتاب یکی از مهم ترین کتاب هایی است که در زمینه ی
تاریخ زندگی چهارده معصوم نگاشته شده است. شیخ عباس قمی در این
کتاب نگاهی تحلیلی به زندگی ائمه داشته است و اثری ارزشمند در
زمینه ی تاریخ اسلام از خود بجا گذاشته است.
نفس المهموم: نفس المهموم کتابی است در مقتل حضرت امام حسین
(علیه السلام) که شیخ عباس قمی آن را به عربی نوشته است. این کتاب
یکی از بهترین و معتبرترین مقاتلی است که تاکنون به رشته تحریر درآمده
است. کتاب از ولادت حضرت شروع شده و پس از برشمردن مناقب حضرت،
تمام وقایع بیعت تا مرحله شهادت حضرت را از اول تا آخر شرح می دهد.
فوائد الرضویه: این کتاب که عنوان دقیقش " الفوائد الرضویه فی احوال
علماء المذهب الجعفریه" است از متون جامع شخصیت شناسی علمای
اسلامی است. نویسنده با بهره گیری از آثار تراجم کهن شرح احوال، آثار
و تألیفات1100 تن از عالمان، فقیهان و محدثان شیعه را آورده است.
مستدرک بحارالانوار: شیخ عباس قمی 8 جلد کتاب با عنوان "مستدرک
بحارالانوار" برای متخصصان حدیث تدوین کرد که در حوزه های علمیه
کتابی پرکاربرد و دستمایه ای برای عالمان دینی است.
سفینه البحار و مدینه الحکم و الاثار: این کتاب فهرستی موضوعی و
تفصیلی در مورد احادیث کتاب بحارالانوار تالیف علامه مجلسی است.
می توان گفت سفینه البحار کتاب بحار الانوار را حیات مجدد بخشید.
بیت الاحزان فى مصائب سیّدة النّسوان: این کتاب درباره رنج ها و
فریادهاى دختر والامقام حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و زندگى
و حوادث دوران حیات آن بانوى بزرگ نوشته شده است.
فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الایام: این کتاب مجموعه اعمال
وارده در روایات برای ماه ها و روزهای مختلف سال است. نویسنده در این
کتاب رابطه ی دعا، تاریخ و مکان را یادآور شده است و دعاهایی را که از
طرف ائمه برای وقایع و مکان های خاص نیز رسیده، بیان کرده است.
تتمهة المنتهی: در تاریخ خلفای راشدین، اموی و برخی از خلفای عباسی.
تحفة الاحباب فى تراجم الاصحاب: موضوع این کتاب که پس از رحلت مولف
چاپ شده است علم رجال است. نویسنده در این کتاب به بیان زندگی
اصحاب حضرت محمّد(ص) و ائمه اطهار(ع) پرداخته است.
الکنی و الاقاب: این کتاب شامل زندگینامه بسیاری از علمای شیعه و
سنی می باشد. افرادی که زندگینامه شان در این کتاب آمده است
شاعران، ادیبان، عارفان و امیران هستند. این کتاب یکى از کتاب هاى
معتبر علم تراجم میباشد که به فارسى ترجمه شده و چاپ شده است.
الدر النظیم فی لغات القرآن العظیم: این کتاب یکی از مهم ترین کتاب ها
در مورد قرآن و واژگان آن می باشد. در سال های اخیر ترجمه ی این کتاب
با عنوان "فرهنگ واژگان قرآن کریم" بارها به چاپ رسیده است.
کحل البصر فی سیره سید البشر: این اثر، کتابی است که در برگیرنده
شرح زندگانی پیامبر(ص) از آغاز تا زمان وفات ایشان می باشد. ترجمه آن
با عنوان "سیره و صفات پیامبر اعظم" چاپ شده است. این کتاب مشتمل
بر عناوین زیر است: حسب و نسب، نام، القاب و ولادت آن حضرت، اتفاقاتی
که در زمان ایشان رخ داده به ویژه غزوات و جنگ های مسلمانان با کفار و
مشرکان و یهود و نصاری.
خاطره شیخ عباس قمی برای فرزندش
مرحوم شیخ عباس قمى در خاطرات خود برای پسرش آورده است که:
وقتى کتاب منازل الاخرة را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود
به نام «عبدالرزاق مسأله گو» که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر
حضرت معصومه احکام شرعی را برای مردم مى گفت. مرحوم پدرم
«کربلائى محمدرضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود، به حدى
که هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن،
کتاب منازل الاخرة مرامیخواند این کتاب از آثار و تألیفات من است اما هر
بار خوددارى کردم و چیزى نگفتم و فقط عرض کردم: دعا بفرمائید خداوند
توفیقى مرحمت نماید.
شاگردان
شیخ عباس قمی در ایام تدریس خویش شاگردانی تربیت کرد که هر کدام
منشا آثار بسیاری شدند.از مشهورترین ایشان می توان به امام خمینی(ره)
سید عبدالاعلی سبزواری، سید محمدهادی میلانی، آیت الله العظمی سید
شهاب الدین مرعشی نجفی، آیتالله سید مرتضی مرعشی نجفی اشاره
کرد.
رحلت
شیخ عباس قمی غروب روز 22 ذی الحجه سال 1359 ه.ق(1321ه.ش)
حالش منقلب گردید و پی در پی نام ائمه اطهار علیهالسلام را بر زبان
جاری می ساخت. آن شب به علت کسالت فراوان نمازهایش را نشسته
خواند و نیمه شب دعوت حق را لبیک گفت و در سن شصت و پنج سالگی
به لقاءاللّه پیوست. مرحوم آیت اللّه سیدابوالحسن اصفهانی بر جنازه اش
نماز خواند و بعد از تشییعی باشکوه توسط بزرگان، مراجع و عموم مردم،
در صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین (علیهاالسلام) کنار مرقد استادش
محدث نوری، به خاک سپرده شد.
شأن نزول سوره هل اتي
«وَ یُطعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مُسکیناً وَ یَتیماً وَ اَسیراً اِنَّما نُطعِمُکُم
لِوَجهِ اللهِ لا نُریدُ مِنکُم جَزاءً وَ لا شُکُورًا» و طعام را در حالی که خود
دوستش دارند به مسکین، یتیم و اسیر می خورانند جز این نیست که
شما را برای خدا اطعام می کنیم و از شما نه پاداشی می خواهیم نه
سپاسی.»
انفاق، ایثار، سخاوت و جود علی(ع) زبان زد خاص و عام و حتی دشمنان
آن حضرت است. آیات قرآن کریم هم چون آیة ولایت و نیز سورة مبارکة
"هل اتی" گواه انفاق، ایثار، سخاوت و جود علی(ع) و خانواده بزرگوارش
است. و گوهر انفاق و ایثار آنان عشق آنان به خدای متعال است .
امام حسن و حسین علیهما السلام در کودکی بیمار شدند. رسول خدا
(صلی الله علیه و آله) همراه دو نفر از اصحاب از آنها عیادت کرد. یکی از
اصحاب به علی علیه السلام عرض کرد: « چه خوب بود برای شفای دو
فرزندت نذری برای خدا می کردی.»
حضرت علی علیه السلام فرمود: « نذر میکنم اگر خوب شدند سه روز
را روزه بگیرم.»
فاطمه نیز چنین گفت.
امام حسن و حسین علیهما السلام هم گفتند: « ما نیز سه روز روزه
می گیریم.»
فضه، کنیز آنان، نیز همین نذر را کرد.
چندی نگذشت که حسن و حسین علیهما السلام شفا یافتند.
همه به نذر خود وفا کردند و روزه گرفتند، اما برای افطار چیزی در خانه
نبود.
علی علیه السلام نزد یکی از همسایگان یهودی اش که پشمباف بود و
شمعون نام داشت رفت و گفت: « آیا حاضری دختر محمد مقداری پشم
برای تو بریسد و تو در برابرش کمی جو بدهی؟»
شمعون گفت: « بله.» و به او کمی پشم داد.
فاطمه علیهاسلام یکسوم آن پشم را ریسید و یک صاع جو از شمعون
گرفت. آن را آرد کرد و با آن پنج قرص نان پخت؛ برای هر نفر یک قرص نان.
علی علیه السلام نماز مغرب را با پیامبر خدا گزارد و به منزل آمد. سفره را
گستردند و هر پنج نفر سر سفره نشستند. هنگامی که امیرالمومنین(ع)
اولین تکه را کند، ناگاه مسکینی در خانه را زد و گفت: « السلام علیکم یا
اهل بیت محمد. من مسلمان مسکینی هستم. از آنچه میخورید به من
بخورانید. خداوند از نعمتهای بهشت به شما بدهد!»
همه اهل خانه هر پنج قرص نان را به مسکین دادند، شب را گرسنه
خوابیدند و چیزی جز آب نخوردند.
فردای آن روز را نیز روزه گرفتند. فاطمه سلام الله علیها یک سوم دیگر از
پشم را ریسید و یک صاع دیگر از جو را آرد کرد و پنج قرص نان پخت.
بعد از نماز مغرب، همین که سر سفره نشستند، یتیمی به در خانه آمد و
گفت: « السلام علیکم اهل بیت محمد. من یتیمی مسلمان هستم. از آنچه
میخورید به من نیز بدهید. خداوند شما را از نعمت های بهشتی اطعام
کند.»
همه اهل خانه، آن شب را نیز گرسنه سپری کردند و چیزی جز آب نخوردند.
فردا نیز همین اتفاق تکرار شد و این بار اسیری از مشرکین به در خانه آمد
و گفت:« السلام علیکم یا اهل بیت محمد ما را اسیر می کنید و به بند
می کشید، اما به ما غذا نمیدهید؟»
آن شب نیز همه نانهای خود را به اسیر دادند و با آب افطار کردند و
گرسنه خوابیدند.
فردای آن روز علی، حسن و حسین را نزد رسول خدا برد. آنها از فرط
گرسنگی مانند جوجه به خود می لرزیدند. پیامبر با دیدن آنان فرمود:
« ای اباالحسن، حالت شما مرا سخت ناراحت می کند. نزد دخترم
فاطمه برویم.»
نزد فاطمه رفتند و دیدند او در محراب خود، از گرسنگی دچار ضعف
شدیدی شده و چشمانش گود افتاده است.
پیامبر او را به سینه چسباند و گفت: « به خدا پناه میبرم. شما سه
روز است که گرسنهاید!»
جبرئیل نازل شد و گفت: « ای محمد، آنچه را خداوند برای تو در باره
اهل بیت مهیا ساخته است، بگیر.»
پیامبر فرمود:« چیست؟ »
جبرئیل آیات آغازین سورهی « هل اتی » را قرائت کرد تا رسید به آیه
« انّ هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا.»
در روایتی دیگر از امام باقر علیه السلام آمده است که جبرئیل در روز
چهارم با ظرفی پر از گوشت فرود آمد. اهل بیت از آن خوردند تا سیر
شدند ، ولی چیزی از غذا کاسته نشد. حسین علیه السلام با مقداری
از آن غذا از خانه خارج شد. زنی یهودی به او گفت: « شما که همیشه
در گرسنگی به سر می برید این غذا از کجاست؟ مقداری از آن به من
بده.»
حسین علیه السلام دست خود را دراز کرد که غذا را به او بدهد اما
جبرئیل فرود آمد و غذا را از دست حسین گرفت و به سوی آسمان برد.
پیامبر خدا فرمود: « اگر حسین نخواسته بود از این غذا به آن زن بدهد،
این ظرف غذا تا روز قیامت نزد اهل بیتم باقی بود؛ از آن میخوردند و
هیچگاه چیزی از آن کم نمی شد.»
روز مباهله چه روزی است؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز 24 ذی الحجه سال دهم هجری طی
نامه ای ساکنان مسیحی نجران را به آیین اسلام دعوت کرد و مردم نجران
که حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند نمایندگان خود را به مدینه فرستادند و
پیامبر آنان را به امر خدا به مباهله دعوت کرد . ...
مباهله در اصل از «بَهل» به معنی رها کردن و برداشتن قید و بند از
چیزی است. اما مباهله به معنای لعنت کردن یکدیگر و نفرین کردن است.
کیفیت مباهله به این گونه است که افرادی که درباره مسئله مذهبی
مهمی گفتگو دارند در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از
او بخواهند که دروغ گو را رسوا سازد و مجازات کند.
شرح مختصر واقعه مباهله
مباهله پیامبر با (صلی الله علیه و آله و سلم) مسیحیان نجران، در روز
بیست وچهارم ذی الحجّه سال دهم هجری اتفاق افتاد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)طی نامه ای ساکنان مسیحی نجران
را به آیین اسلام دعوت کرد. مردم نجران که حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند
نمایندگان خود را به مدینه فرستادند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)آنان
را به امر خدا به مباهله دعوت کرد.
وقتی هیئت نمایندگان نجران، وارستگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را
مشاهده کردند، از مباهله خودداری کردند. ایشان خواستند تا
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اجازه دهد تحت حکومت اسلامی در آیین
خود باقی بمانند.
موقعیت جغرافیایی
بخش با صفای نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز
و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام این نقطه، تنها نقطه
مسیحی نشین حجاز بود که مردم آن به عللی از بت پرستی دست
کشیده و به آیین مسیح (علیه السلام)گرویده بودند.
دعوت به اسلام
پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلمبرای گزاردن
رسالت خویش و ابلاغ پیام الهی، به بسیاری از ممالک و کشورها نامه
نوشت یا نماینده فرستاد تا ندای حق پرستی و یکتاپرستی را به گوش
جهانیان برساند. هم چنین نامه ای به اسقف نجران، «ابوحارثه»، نوشت
و طی آن نامه ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت فرمود.
نامه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلمبه اسقف نجران
مشروح نامه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمبه اسقف نجران چنین بود:
«به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب ((علیهم السلام)). [این نامه ایست]
از محمد ((صلی الله علیه و آله وسلم))، پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم
و اسحاق و یعقوب ((علیهم السلام)) را ستایش می کنم و شما را از پرستش
بندگان به پرستش خدا فرا می خوانم. شما را دعوت می کنم که از ولایت
بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید
باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید تا در برابر این مبلغ، از جان
و مال شما دفاع کند] و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود».
عکس العمل نجرانی ها
نمایندگان پیامبر صلی الله علیه و آله و که حامل نامه دعوت به اسلام از
جانب پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمبودند، وارد نجران شدند و نامه را به
اسقف نجران دادند. او نیز شورایی تشکیل داد و با آنان به مشورت پرداخت.
یکی از آنان که به عقل و درایت مشهور بود گفت: «ما بارها ازپیشوایان
خود شنیده ایم که روزی منصب نبوت ازنسل اسحاق (علیه السلام)به
فرزندان اسماعیلعلیه السلام انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست که
محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) که از اولاد اسماعیلعلیه السلام
است ـ همان پیامبر موعود باشد». بنابراین شورا نظر داد که گروهی
به عنوان هیئت نمایندگان نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با
محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)تماس گرفته، دلایل نبوت او را بررسی
کنند.
گفتگوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمبا هیئت نجرانی
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلمدر مذاکره ای که با هیئت نجرانی در
مدینه به انجام رسانید آنان را به پرستش خدای واحد دعوت کرد. امّا آنان
بر ادعای خود اصرار داشتند و دلیل الوهیت مسیح را، تولد عیسی
(علیه السلام)بدون واسطه پدر می دانستند.
در این هنگام فرشته وحی نازل شد و این سخن خدا را بر قلب
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جاری ساخت: «به درستی که مَثَل عیسی
نزدخداوند مانند آدم است که خدا او را از خاک آفرید». در این آیه، خداوند،
با بیان شباهت تولد حضرت عیسی علیه السلام و حضرت آدم (علیه السلام)
یاد آوری می کند که آدم((علیه السلام)) را با قدرت بی پایان خود، بدون
این که دارای پدر و مادری باشد، از خاک آفرید و اگر نداشتن پدر گواه این
باشد که مسیح(علیه السلام) فرزند خداست، پس حضرت آدم(علیه السلام)
برای این منصب شایسته تر است؛ زیرا او نه پدر داشت و نه مادر.
اما با وجود گفتن این دلیل، آنان قانع نشدند و خداوند به پیامبر خود،
دستور مباهله داد تا حقیقت آشکار و دروغ گو رسوا شود.
مباهله، آخرین حربه
خداوند پیش از نازل کردن آیه مباهله، در آیاتی چند به چگونگی تولد
عیسی (علیه السلام) می پردازد و مسیحیان را با منطق عقل و استدلال
روبرو می کند و از آنان می خواهد که عاقلانه به موضوع بنگرند.
بنابراین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، در ابتدا سعی کرد با دلایل
روشن و قاطع آنان را آگاه کند، اما چون استدلال موجب تنبّه آنان نشد
و با لجاجت و ستیز آنان مواجه گشت، به امر الهی به مباهله پرداخت.
خداوند در آیه 61 سوره آل عمران می فرماید: «هرگاه بعد از دانشی که به
تو رسیده، کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو بیایید
فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما
خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر
دروغ گویان قرار دهیم».
دیدگاه بزرگان نجران درباره مباهله
در روایات اسلامی آمده است که چون موضوع مباهله مطرح شد،
نمایندگان مسیحی نجران از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مهلت خواستند
تا در این کار بیندیشند و با بزرگان خود به شور بپردازند.
نتیجه مشاوره آنان که از ملاحظه ای روان شناسانه سرچشمه می گرفت
این بود که به افراد خود دستور دادند اگر مشاهده کردید
محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به
مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید؛ زیرا در آن صورت حقیقتی در کار
او نیست که متوسل به جاروجنجال شده است و اگر با نفرات بسیار
محدودی از نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او
پیامبر خداست و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است.
در میعادگاه چه گذشت؟
طبق توافق قبلی، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و نمایندگان نجران برای
مباهله به محل قرار رفتند. ناگاه نمایندگان نجران دیدند که پیامبر
(صلی الله علیه و آله) و سلمفرزندش حسین (علیه السلام)را در آغوش دارد،
دست حسن (علیه السلام) را در دست گرفته و علی و زهرا (علیهما السلام)
همراه اویند و به آنها سفارش می کند هرگاه من دعا کردم شما آمین بگویید
مسیحیان، هنگامی که این صحنه را مشاهد کردند، سخت به وحشت
افتادند و از این که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، عزیزترین و نزدیک ترین
کسانِ خود را به میدان مباهله آورده بود، دریافتند که او نسبت به ادعای
خود ایمان راسخ دارد؛ زیرا در غیر این صورت، عزیزان خود را در معرض
خطر آسمانی و الهی قرار نمی داد.
بنابراین از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر به مصالحه شدند.
سخنان ابوحارثه درباره مصالحه
هنگامی که هیئت نجرانی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)را در اجرای مباهله
مصمّم دیدند، سخت به وحشت افتادند. ابوحارثه که بزرگ ترین و داناترین
آنان و اسقف اعظم نجران بود گفت: «اگر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
بر حق نمی بود چنین بر مباهله جرئت نمی کرد.
اگر با ما مباهله کند، پیش از آن که سال بر ما بگذرد یک نصرانی بر روی
زمین باقی نخواهد ماند». و به روایت دیگر گفت: «من چهره هایی را
می بینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوه ها را از جای خود بکند،
هر آینه خواهد کَند. پس مباهله نکنید که در آن صورت هلاک می شوید
و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند».
سرانجام مباهله
ابوحارثه، بزرگ گروه، به خدمت حضرت آمد و گفت: «ای ابوالقاسم
(صلی الله علیه و آله و سلم)، از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی
که قدرت بر ادای آن داشته باشیم».
پس حضرت با ایشان مصالحه نمود که هرسال دوهزار حُلّه بدهند که قیمت
هر حلّه چهل درهم باشد و بر آنان که اگر جنگی روی دهد، سی زره و سی
نیزه و سی اسب به عاریه بدهند.
مباهله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با نصرانیان نجران، از دو جنبه
نشان درستی و صداقت اوست. اوّلاً، محض پیشنهاد مباهله از جانب
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)خود گواه این مدعاست؛ زیرا تا کسی
به صداقت و حقانیّت خود ایمان راسخ نداشته باشد پا در این ره نمی نهد.
نتیجه مباهله، بسیار سخت و هولناک است و چه بسا به از بین رفتن و
نابودی دروغ گو بینجامد. از طرف دیگر، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
کسانی را با خود به میدان مباهله آورد که عزیزترین افراد و جگرگوشه های
او بودند. این خود، نشان عمق ایمان و اعتقاد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
به درستی دعوتش می باشد که با جرأت تمام، نه تنها خود، بلکه
خانواده اش را در معرض خطر قرار می دهد.
مباهله، سند عظمت اهل بیت((علیهم السلام))
مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنّن تصریح کرده اند که آیه مباهله در
حق اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) نازل شده است و پیامبر
(صلی الله علیه و آله و سلم) تنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد
فرزندانش حسن و حسین و دخترش فاطمه و دامادش علی (علیهم السلام)
بودند. بنابراین منظور از «اَبْنائَنا» در آیه منحصرا حسن و حسین
(علیهم السلام)هستند، همان طور که منظور از «نِساءَنا» فاطمه
(علیها السلام) و منظور از «اَنْفُسَنا» تنها علی ((علیه السلام)) بوده است.
این آیه هم چنین به این نکته لطیف اشاره داردکه علی((علیه السلام))
در منزلت جان و نفس پیامبر است.
نزول آیه تطهیر در روز مباهله
روزی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قصد مباهله کرد، قبل از آن عبا
بر دوش مبارک انداخت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین
((علیهم السلام))را در زیر عبای مبارک جمع کرد و گفت: «پروردگارا، هر
پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترینِ خلق به او بوده اند.
خداوندا، اینها اهل بیت منند. پس شک و گناه را از ایشان برطرف کن و
ایشان را پاکِ پاک کن.»
در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر را در شأن ایشان فرود آورد:
«همانا خداوند اراده فرمود از شما اهل بیت پلیدی را برطرف فرماید و
شما را پاکِ پاک کند.
اعمال روز مباهله
روز بیست و چهارم ذی الحجّه، روزمباهله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
با مسیحیان نجران است که در نزد مسلمانان، اهمیت خاصّی دارد؛ چرا که
گواه حقانیت و درستی دعوت پیامبر و عظمت شأن اهل بیت مکرّم اوست.
در کتاب شریف مفاتیح الجنان، اعمال مخصوصی بدین شرح برای این روز
ذکر شده است:
اول: غسل، که نشان پالایش ظاهر از هر آلودگی و آمادگی برای آرایش
جان و صفای باطن است؛
دوم: روزه، که سبب شادابی درون است؛
سوم: دو رکعت نماز؛
چهارم: دعای مخصوص این روز که به دعای مباهله معروف است و شبیه
دعای سحر ماه رمضان می باشد.
هم چنین در این روز خواندن زیارت امیرالمؤمنین((علیه السلام)) به ویژه
زیارت جامعه روایت شده است. احسان به فقرا و محرومان به تأسّی از
مولی الموحدین علی((علیه السلام)) که در رکوع نمازش به نیازمند احسان
فرمود، سفارش شده است.
در نخستین دیدار میثم تمار و امیرالمؤمنین(ع)، حضرت از او نامش را
میپرسد که پاسخ میشنود: سالم! حضرت میفرماید:
اما پیامبر خدا(ص) به من فرمود پدرت اسم تو را در ایران و در سرزمین
خودت «میثم» گذاشته است.
روزى، میثم در مجلس «بنى اسد» با حبیب بن مظاهر ملاقات کرد.
مدتى باهم گفتگو کردند. در پایان این دیدار، حبیب بن مظاهر گفت:
گویا پیر مرد خربزه فروشى (۱) را می بینم که در راه دوستى فرزندان و
خاندان پیامبر،او را به دار مى آویزند و بر چوبه دار،شکمش را می درند.
(اشاره به شهادت میثم در کوفه)
میثم هم در پاسخ گفت: من هم گویا مردم سرخ رویى را می بینم و
می شناسم، با دو دسته موى بر سر که براى یارى فرزند دختر پیامبرش
قیام می کند وکشته مى شود و سرش در کوفه گردانده مىشود.
(اشاره به شهادت حبیب در کربلا) پس از این گفتگو از هم جدا شدند و
رفتند.
اهل آن مجلس، که آن دو را به دروغ متهم میکردند، هنوز متفرق نشده بودند
که «رشید هجرى» یکى از یاران على«ع» فرا رسید و سراغ میثم و حبیب
را از آنان گرفت.گفتند: این جا بودند و شنیدیم که چنین و چنان گفتند. گفت:
خدا میثم را رحمت کند! فراموش کرد این را هم به گفتهاش بیفزاید که:
«به آن کس که سربریده حبیب را به کوفه مى آورد، صد درهم بیشتر داده
می شود.» و... رفت. آنان گفتند: این دیگر از آن دو هم دروغگوتر است!
ولى چند روزى نگذشت که میثم را بردار آویخته دیدیم و سر حبیب را هم
پس از کشتنش آوردند و هرچه را که آن دو گفته بودند
به همان صورت اتفاق افتاد.(۲)
اینک مزار شهید یک مشهد است و به شهادت ایستاده است. گواه پیروزى
حق و شاهد رسوایى و نابودى باطل است. در سرزمین عراق در محلى
میان نجف اشرف و کوفه، بارگاهى است که مدفن «میثم تمار» است.
بر سنگ مزارش نام میثم به عنوان یار و مصاحب على (علیه السلام)
نوشته شده است
از سربازان ولایت جز ولایت پذیری انتظاری نیست؛ اما از سرداران ولایت
تنها ولایت پذیری کافی نیست؛ بلکه میبایست ولایتمدار هم باشند.
معنایش این است که کسی با شناخت کامل از منظومه فکری و خط مشی
سیاسی و اجرایی ولایت، حتی قبل از اینکه دستوری برسد، بتواند در انجام
به تکالیف خود، دقیقا بر اساس خواست و روش مورد پذیرش ولی حرکت
کند. به عبارت دیگر پیش از اقدام به یک کار یا اتخاذ یک موضع، بررسی کند
که آیا این موضع و عمل او مورد رضایت ولی زمان هست یا نه و طبیعتا اگر
زمانی هم دستور و حتی اشارهای برسد، با جان و دل میپذیرد و عمل
میکند.
این کار به معنای جلوتر از ولایت حرکت کردن نیست؛ بلکه به معنای عمل
به هنگام در زمان لازم بر اساس تکلیف و با شناخت از مسیر ترسیمی
عقلانی و شرعی ولایت است. چنین کسی برای تمام اقدامات خود منتظر
دستور و کسب تکلیف نمیماند و البته اگر عمل و اقدامی محل شبهه شد
و نتوانست بر اساس خط مشی ترسیمی ولایت حرکت کند، سعی میکند
چاز کانال مطمئن کسب تکلیف کرده و عمل نماید.
میثم تمار که بود؟
میثم فرزند یحیى ابتدا غلام زنى از طایفه بنى اسد بود. حضرت على(ع) او
را خرید و آزاد کرد. وى در زمان پیامبر(ص) نیز مىزیست؛ هر چند در حوادث
زمان آن حضرت یادى از او نشده، اما او را از اصحاب پیامبر(ص) به شمار
آوردهاند. میثم تمّار در طول هم نشینیاش با حضرت علی(ع) اخبار غیبی
فراوانی از حضرت شنید و در موارد متعددی آن را بازگو کرد. افشاگریها
و موضع گیریهای ستودنی میثم تمّار در مقابل دستگاه حاکم جور،
زمامداران وقت را بر آشفت و در صدد دستگیری او بر آمدند تا از رسوایی
بیشتر بنی امیه جلوگیری کنند.
لقب تمار(خرما فروش) را هم از آن جهت به او میگفتند که در کوفه
خرما فروش بود.
منطقهای که جناب میثم پیش از اسلام ساکن آنجا بوده و در آن متولد شده
بود، منطقهای به نام ران است که در آذربایجان قرار داشت. البته موارد
دیگری هم در مورد شهر محل تولد و اقامت میثم ذکر شده است؛
شهرهایی از جمله کرمان و فارس گفته شده، اما در ظاهر، نقل قویتر این
است که زادگاه جناب میثم منطقه آذربایجان بوده است.
جناب میثم نیز مانند بقیه موالیان که پس از اسلام برای نزدیکی بیشتر به
خاندان طهارت به مناطق عرب نشین آمده بودند، به کوفه آمد. ایشان اولین
بار امیرمؤمنان(ع) را در کوفه دیدار میکند و در آن زمان جناب میثم غلام
یک زن عرب بوده و چون موالی بوده، خدمتگزاری این خانواده را در کوفه
انجام میداده است.
امیرمؤمنان(ع) میثم را که غلام و برده آن زن عرب بوده، میخرد و آزاد
میکند و میثم آزاد شده امیرالمؤمنین(ع) است. در دیدار اولی که بین
میثم و امیرمؤمنان(ع) اتفاق میافتد، حضرت از ایشان میپرسد که اسم
تو چیست؟ و ایشان در پاسخ میگوید: «سالم». حضرت میفرمایند:
اما پیامبر خدا(ص) به من فرمود که پدرت اسم تو را در ایران و در سرزمین
خودت، میثم گذاشته است. میثم بسیار متعجب میشود که رسول
خدا(ص) و جانشین او امیرالمؤمنین(ع) درست میگویند و اسمش قبلا
میثم بوده است. اما در این منطقه و کوفه هیچ کس این را نمیداند و
کسی از این موضوع با خبر نیست. حضرت به میثم میفرماید: از امروز
نامت همان میثم باشد و همان نامی که پدرت بر تو گذاشت و همان
نامی که رسول خدا(ص) مرا از آن نام با خبر کرد.
پیشگویی کیفیت شهادت میثم تمار توسط امام علی(ع)
میثم صبحی خدمت امیرمؤمنان(ع) میرسد و به منزل حضرت میرود.
حضرت در چشمان میثم خیره میشود و میفرماید: به خدا قسم روزی را
میبینم که به خاطر دوستی تو با من، دست و زبانت را میبرند و تو را از
نخل آویزان میکنند!
میثم بسیار تعجب میکند و میثم میپرسد: آیا واقعا این اتفاق میافتد؟
حضرت میفرمایند: آری به خدای کعبه قسم که این اتفاق میافتد و این
رازی است که پیامبر(ص) به من گفته است. میثم در پاسخ به
امیرمؤمنان(ع) میگوید: هرگز پیامبر اکرم(ص) دروغ نمیگوید و من ایمان
دارم همان چیزی که شما فرمودید، اتفاق میافتد. میثم از این خبر که با
محبت امیرمؤمنان(ع) و به واسطه همین محبت، شهید میشود،
بسیار خوشحال شد.
مزارمیثم تمار
به دنبال «حسین»(ع)
میثم، خبر حرکت امام حسین(ع) را به طرف مکه شنید. در همان سال،
تصمیم گرفت که به قصد حج عمره روى به مکه بنهد. در مکه به دیدار
امام حسین(ع) موفق نشد. پس از حج به مدینه رفت. در دیدارى که با
«ام سلمه»همسر پیامبر(ص) داشت خود را معرفى کرد.ام سلمه گفت:
پیامبر،بارها تو را یاد میکرد و در دل شبها،سفارش تو را به على(ع) مىینمود.
میثم از ام سلمه،حسین على(ع) را پرسید.ام سلمه گفت: به اطراف مدینه
رفته است، او نیز همواره تو را یاد مىکرد. میثم گفت: من نیز همواره به یاد
آن بزرگوار هستم. امروز موفق به دیدار او نشدم. به او بگو که دوست
داشتم بر او سلام بگویم. من بر می گردم و به خواست خدا یکدیگر را نزد
پروردگار،دیدار خواهیم کرد. (اشاره به شهادت قریب الوقوع امام حسین(ع)
بود،زیرا بیست روز پس از این سخن بود که امام حسین(ع) به شهادت
رسید. آن گاه ام سلمه با عطرى محاسن میثم را معطر ساخت.
میثم گفت:به زودی ریشم با خون، رنگین خواهد شد. ام سلمه:
چه کسى این خبر را به تو داده است؟
میثم: مولا و سرور من!
ام سلمه، در حالى که از اندوه، بغض گلویش را گرفته بود، گریست و گفت:
على(ع) فقط مولاى تو نیست، بلکه سرور من و سالار همه مسلمانان
است. آن گاه ام سلمه از او خداحافظى کرد. (۳)
دستگیر شدن میثم
میثم در کوفه، مورد احترام بود و شخصیت اجتماعى اش موقعیت او را از
هرجهت، حساس کرده بود. از سفر حج به سوى کوفه برمی گشت که
«ابن زیاد» دستور دستگیرى او را قبل از رسیدن به شهر، صادر کرد. این
درحالى بود که مسلم بن عقیل در کوفه به شهادت رسیده و تشنج و
اضطراب کوفه را فراگرفته و شیعیان سرشناس و چهره هاى برجسته
هوادار اهلبیت(علیهم السلام) تحت تعقیب یا در زندان بودند و زمینه براى
اعتراض ها و شورشها فراهم«عریف» به همراه صد نفر از ماموران،
برنامه دستگیری میثم را قبل از ورودش به کوفه، تدارک دیدند. ابن زیاد او
را تهدید کرده بود که اگرمیثم را دستگیر نکند، خودش به قتل خواهد رسید.
عریف به «حیره» آمد و همراهانش در انتظار رسیدن میثم بود. میثم را در
همان جا،پیش از آن که پایش به خانه برسد گرفتند. میثم به ماموران
حوادث آینده وچگونگی شهادت خویش را بازگو کرد.
میثم گرچه در آن روز، پیرمردى سالخورده بود که بر استخوانهایش جز
پوستی باقى نمانده بود (۴) و از نظر جسمى، تحلیل رفته بود، لیکن از
نظر شهامت و قوت قلب و قدرت روحى و اراده استوار و زبان گویا و فصیح
و ایمان راسخ در حدى بود که ابن زیاد را، با آن همه قدرت و مامور به
وحشت افکنده بود.به همین جهت هم براى بازداشت این پیرمرد جواندل
و توانمند،صد مامور را گسیل ساخته بود.
ماموران، میثم را به کوفه وارد کردند. به عبیدالله بن زیاد خبر دادند که میثم
اسیر و گرفتار شده است. در معرفی میثم به ابن زیاد گفتند که:
او از نزدیکترین و برگزیده ترین یاران ابوتراب، على(ع) است.
ابن زیاد گفت: واى بر شما! کار این مرد عجمى به این جا رسیده است؟!
بیاوریدش…! میثم را از بازداشتگاه به حضور والى کوفه آوردند.
«میثم» یکپارچه تلاش و اشتیاق بود. در راه تثبیت حق و روشن نگاهداشتن
مشعل حق و ارزشهاى اصیلى که به خاموشى مىگرایید، جان بر کف و
شهادت طلب بود.
ابن زیاد، براى آزمودن روحیه میثم و گفتگو با او پرسید:
پروردگارت در کجاست؟
- در کمین ستمگران … که تو یکى از آنانى.
با این که عجم هستى با من این گونه سخن می گویى؟! به من خبر
داده اند که تو با «ابوتراب» بسیار نزدیک بوده اى!
- آرى، درست گفته اند.
- باید از على تبرى بجویى و با ابراز تنفر از او، او را به زشتى یاد کنى وگرنه
دستها و پاهایت را بریده و بر دار مى آویزمت.
میثم در مقابل این تهدید گفت: على(ع) به من خبر داده است که مرا به
دار می آویزى.
ابن زیاد براى جبران این وضع نامطلوب که پیش آمده بود، گفت: واى بر تو!
با سخنان على درخواهم افتاد. (عمل بر خلاف آن پیشگویى).
میثم گفت: چگونه؟ در حالى که این خبر را على -علیه السلام از پیامبر و او
از جبرئیل و جبرئیل هم از طرف خدا بیان کرده است. به خدا سوگند!
از مکانى هم که در آن به دار آویخته می شوم به خوبى آگاهم که در کجاى
کوفه است و من نخستین مسلمانى هستم که در راه اسلام بر دهانم
لجام زده خواهد شد.
ابن زیاد با شنیدن این سخن، بیشتر برآشفت و گفت: به خدا قسم!
دست و پایت را قطع کرده و زبانت را رها می گذارم تا دروغ مولایت و دروغ
تو آشکار شود. و همان دم دستور داد که دست و پایش را قطع کنند و بر
دارش آویزند. (۵)
و آن چنان که خواهیم دید، ابن زیاد نتوانست زبان میثم را رها و گویا ببیند،
و به قطع آن هم دستور داد.
بر فراز دار
براى مردان خدا فراز دار، سکوى رفیع و افراشتهاى براى معراج است.
به دار آویختن فرزانگان و غیورمردان به همان اندازه که براى قدرتهاى
خودکامه باطل، دلیل ضعف و هراس از آشکار شدن حق و تابش نور
فضیلت و راستى است; براى شهیدان مصلوب، سرمایه عزت و سند
افتخار است.میثم را به جرم حقگویى و حمایت از خط راستین علوى و
سازش نکردن با سلطه جبارانه یزیدى به طرف چوبه دار بردند.
میثم را به دار آویختند. میثم مرگ را به چیزى نمی گرفت و چنان عادى و
بى اعتنا، آن را تلقى می کرد که بر خشم دشمن می افزود.
میثم تمار بر فراز دار با صدایى رسا مردم را براى شنیدن حقایق اسلام و
احادیث سرى على (ع) فرامی خواند. (۶)
میثم می گفت: هرکس می خواهد حدیث مکنون و ارزشمند على(ع) را
بشنود، پیش از آن که کشته شوم بیاید. من شما را از حوادث آینده تا پایان
جهان، خبر مىدهم. مردم مشتاق، پیرامون او جمع می شدند. میثم از فراز
منبر «دار» براى انبوه جمعیت، سخن مىگفت. فضایل و شایستگی هاى
اهلبیت پیامبر و دودمان على(ع) را بازگو مىکرد و خیانتها و فسادهاى
بنی امیه را فاش می ساخت.
بیان حقایق و افشاگریهاى میثم، در آن آخرین لحظه هاى حیات و از بالاى
دار، چنان مؤثر و تکاندهنده بود که به «ابن زیاد» خبر دادند: این بنده،
شما را رسوا کرد. گفت: به دهانش لجام بزنید. و میثم، اولین کسى بود
که در راه اسلام بر دهانش لجام زده شد. (۷)
او با وارستگى و ایمانى استوار و جهادى پایدار، رهروى راستین در مسیر
حق بود; مجاهدى سرشار از اخلاص و تجسمى والا از عقیده و جهاد بود
پس از آن، زبان حقگوى او را، که به صراحت روز و به برندگى شمشیر بود،
بریدند. آن کس که مامور بریدن زبانش بود، به میثم گفت:
هرچه می خواهى بگو! امیر فرمان داده است که زبانت را قطع کنم. میثم
گفت: فرزند زن تبهکار -عبیدالله بن زیاد – خیال کرده است که می تواند من
و مولایم را دروغگو معرفى کند! این است زبان من.
و آن مزدور، زبان میثم را از کامش برآورد…. (۸)
میثم به همان حالت بود، تا این که فردایش، از بینى و دهان او خون غلیظ
می آمد و بدین صورت، طبق آن پیشگویى، موى سفید صورتش با خون
سرخ، رنگین شد.
روز سوم، مردى نزدیک میثم آمد و با نیزه به او اشاره کرد و گفت:به خدا
قسم می دانم که اهل عبادت بودى و شبها را به مناجات به سرمی بردى
. آن گاه با نیزه، چنان ضربتى بر پهلو یا شکم میثم فرود آورد که پیکرش
دریده شد و جان پاک آن اسوه صبر و مقاومت و رشادت به افلاک شتافت
و میثم با روح بلندش معراجى والاتر را آغاز کرد; که هم اکنون هم، آن
طیران معنوى ادامه دارد و با هر درودى که از سوى خداجویان پاکدل
و وارسته، نثار آن شهید راه فضیلت مى گردد، مقام و رتبه اش در
فردوس اعلا و نزد پروردگار، بالاتر می رود.
مزار شهید
مدتى پیکر پاک و مطهر میثم پس از شهادتش بر سر داربود. ابن زیاد براى
اهانت بیشتر به میثم اجازه نداد که بدن مقدس او را فرود آورده و به خاک
بسپارند; به علاوه می خواست با استمرار این صحنه، زهر چشم بیشترى
از مردم بگیرد و به آنان بفهماند که سزاى مدافعان و پیروان على(ع) چنین
است، ولى غافل از آن بود که شهید، حتى پس از شهادتش هم، راه نشان
می دهد، الهام می بخشد، امید می آفریند و مایه ترس و تزلزل حکومتهاى
جور و ستم است.
هفت تن از مسلمانان غیور و متعهد که از همکاران او و خرمافروش بودند،
این صحنه را نتوانستند تحمل کنند که میثم شهید، همچنان بالاى دار بماند;
با هم، هم پیمان شدند تا پیکر شهید را برداشته و به خاک بسپارند.
براى غافل ساختن مامورانى که به مراقبت از جسد و دار مشغول بودند،
تدبیرى اندیشیدند و نقشه را به این صورت عملى ساختند که:
شبانه در نزدیکیهاى آن محل، آتشى افروختند و تعدادى از آنان بر سر آن
آتش ایستادند.
نگهبانان، براى گرم شدن به طرف آتش آمدند، در حالى که چند نفر دیگر از
دوستان شهید، براى نجات پیکر مقدس «میثم» از آتش دور شده بودند.
طبیعتا، ماموران که در روشنایى آتش ایستاده بودند، چشمشان صحنه
تاریک محل دار را نمی دید. آن چند نفر، خود را به جسد رسانده و آن را از
چوبه دار باز کردند و آن طرفتر در محل برکه آبى که خشک شده بود
دفن نمودند.
سزاوار است که جویندگان حق و پویندگان راه پاکى که میثم به انجام
رسانید، به آن یگانه اقتدا کنند و در اندیشه و کردار و در فکر و عمل، گام،
جاى گام او بگذارند.که او «اسوه» بود
صبح شد. ماموران جنازه را بر دار ندیدند; خبر به «ابن زیاد» رسید.
ابن زیاد مىدانست که مدفن او مزار هواداران على(ع) خواهد شد.
از این رو جمع انبوهى را براى یافتن جنازه میثم، مامور تفتیش و
جستجوى وسیع منطقه ساخت، ولى آنان هرچه گشتند، اثرى از جنازه
نیافتند و مایوس گشتند. (۹)
اینک مزار شهید یک مشهد است و به شهادت ایستاده است.
گواه پیروزى حق و شاهد رسوایى و نابودى باطل است. در سرزمین
عراق در محلى میان نجف اشرف و کوفه، بارگاهى است که مدفن
«میثم تمار» است. بر سنگ مزارش نام میثم به عنوان یار و مصاحب
على (علیه السلام) نوشته شده است.
«میثم» یکپارچه تلاش و اشتیاق بود. در راه تثبیت حق و روشن
نگاه داشتن مشعل حق و ارزشهاى اصیلى که به خاموشى می گرایید،
جان بر کف و شهادت طلب بود. او با وارستگى و ایمانى استوار و جهادى
پایدار، رهروی راستین در مسیر حق بود; مجاهدى سرشار از اخلاص و
تجسمی والاتر از عقیده و جهاد بود.
سزاوار است که جویندگان حق و پویندگان راه پاکى که میثم به انجام
رسانید، به آن یگانه اقتدا کنند و در اندیشه و کردار و در فکر و عمل، گام،
جاى گام او بگذارند.که او «اسوه» بود. و پیروى از اسوه هاى کمال،
وظیفه کمال جویان است. شهیدان، اینگونه در تداوم راهشان توسط
پیروان وفادار، به حیات جاوید می رسند.
سلام خدا و فرشتگان و پاکان بر «میثم تمار»، که هنوز هم چراغى
روشن بر سر راه انسانیت است، نور مىدهد و «راه» می نماید.
به گزارش “خانه خشتی”، 24 مهرماه سال 57 به عنوان نقطه ای سیاه در
کارنامه رژیم شاهنشاهی است که در مقابل یکی از صدها برگ زرینِ
مقاومت و ایستادگی مردم ایران و کرمان قرار دارد.
شیخ نمر النمر،آیت الله رزمنده +تصاویر
نيروهاي امنيتي رژيم آلسعود، در پي سخنراني آتشين آيتالله شيخ "نمر
النمر" در نماز جمعه "العواميه" عربستان، وي را ترور کرده و با مجروحکردن
او، پيکر نيمهجانش را به مکان نامعلومي منتقل کردند؛ اقدامی که به
شعلهور شدن آتش قیام مردم انقلابی "الشرقية" و شهادت و جراحت
بسیاري از آنان انجامید و به بحرين نيز کشيده شد. دادگاه عربستان، امروز
برای او که مدتهاست دربند است، حکم اعدام صادر کرد.
گروه بين الملل مشرق- شيخ "نمر باقر النمر" روحاني شيعي برجسته
عربستاني، در سال 1379 هجري قمري مصادف با 1968 ميلادي، در شهر
"العواميه" در استان القطيف در شرق عربستان در خانوادهاي اهل علم و
دين، به دنيا آمد که از آن علمايي چون "آيتالله شيخ محمد بن ناصر
آل نمر" (قدس سره) و خطباي حسيني چون جدش حاج "علي بن ناصر
آل نمر" سر بر آورده بودند.
تحصيلات مقدماتي و هجرت براي تحصيل علوم ديني
تحصيلات مقدماتي خود را در همان شهر العواميه به پايان رساند و در
سال 1400 هجري قمری مصادف با 1989 ميلادي، براي آشنايي نزديکتر
با انقلاب اسلامي ايران و تحصيلات حوزوي ابتدا به ايران مهاجرت کرد تا
در تهران در حوزه علميه حضرت قائم(عج) حضور پيدا کند که در همان
سال توسط آيتالله سيد محمدتقي مدرسي در تهران تأسيس شده بود.
شيخ نمر پس از 10 سال تحصيل در حوزه علميه حضرت قائم(عج)،
عازم سوريه شد و در حوزه علميه حضرت زينب(ع) براي ادامه تحصيلات
حوزوي و علوم ديني نام نوشت و در حضور اساتيد اين حوزه به تحصيل
پرداخت.
خصوصيات اخلاقي آيتالله
نخستين بازداشت شيخ نمر به مي 2006 ميلادي بازميگردد، هنگامي
اتهام شيخ اين بود که در اين همايش، در عريضهاي، از رژيم سعودي
اما بازداشت مجدد شيخ نمر، به 23 آگوست 2008 ميلادي بازميگردد
رژيم سعودي از بيم قيام مردمي و خشم و غضب شيعيان مناطق
وي همواره و بارها تأکيد داشته که از گفتن کلام حق، بيم و
شيخ نمر توهين به کرامت شهروندان عربستاني بهويژه شهروندان
وي بارها در اين ارتباط تأکيد کرده است که در خط اول رويارويي با
شيخ نمر در اينباره در سخنان خود با استناد به خطبه "جهاد"
وي در خطبههاي نماز جمعه خود نيز بارها گفته است که شيعيان
وي تصريح ميکند که مفتيهاي وهابي، ساخته و پرداخته آلسعود
شيخ نمر النمر در يکي از خطبههايش به خاطر مواضع و ديدگاههاي
وي در قبال سرکوبگري هاي رژيم سعودي و مخالفت اين رژيم با برگزاري
اين روحاني عربستاني را بايد از جمله دشمنان سرسخت "نايف بن
وي در يکي از خطابههايش شاهزاده نايف بن عبدالعزيز را به علت
وي همواره در خطبههاي نمازجمعه و خطابه هايش نه تنها از آل سعود
آیت الله خاتمی:
آقایان انگار دولت را از حکومت پهلوی تحویل گرفتهاند
آیتالله سیداحمد خاتمی گفت: اینکه کسانی بگویند ۸ سال کشور خرابه
شده؛ کشوری که ۸ سال خرابه شده را میشود یک سال اداره کرد؟
آقایان انگار دولت را از حکومت پهلوی تحویل گرفتهاند.این چه ادبیاتی است.
آیتالله سیداحمد خاتمی روز دوشنبه در دیدار حجتالاسلام والمسلمین
داود نمازی مشاور وزیر کشور در امور روحانیت و ائمه جمعه و جماعات
اظهار کرد: نظام اسلامی یک مجموعه است که در رأس آن ولایت فقیه
قرار دارد و ما هم شرعاً و هم قانونا موظف به تقویت ولایت فقیه و اجرای
رهنمودهای ایشان هستیم.
به گزارش دفتر مشاور وزیر کشور در امور روحانیت، وی گفت:
سه قوه هم طبق اصل ۵۷ قانون اساسی زیر نظر ولایت مطلقه فقیه عمل
میکنند و سیره امام و رهبری هم این بوده که از دولتهای بعد از انقلاب
حمایت کنند. برهان و دلیلش هم روشن است که اگر این حمایت نباشد
نمیشود کشور را اداره کرد.
عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری تاکید کرد:
اداره این کشور بزرگ نیاز به حمایت از خدمتگزاران دارد که مقام معظم
رهبری به این حمایت تصریح کردند و قهرا سیاستمداران هم به این
رهنمودهای مقام معظم رهبری پایبند هستند،اما آنچه مهم است این است
که مردم باید از دولت حمایت کنند؛ دولت هم باید از خودش حمایت کند.
آیتالله خاتمی بیان کرد: حمایت دولت از خودش آن است که اولاً دولت به
شعار اعتدال که شعار خوبی است پایبند باشد.
وی با بیان اینکه فتنه گران افراطی هستند و نمیتوانند در چارچوب دولت
اعتدال بگنجند، اظهار کرد: این اعتقاد بنده از روز اول دولت روحانی وجود
داشته و مقام معظم رهبری هم تصریح کردند که خط قرمز ما فتنه است،
بنابراین وزرا باید به آنچه در مجلس شورای اسلامی قول دادهاند پایبند
باشند.
استاد درس خارج حوزه علمیه تاکید کرد: حمایت دولت از خودش این است
که این عناصر در دولت نباشند چراکه فتنه گران به امام رحم نکردند و به
دولت اعتدال هم رحم نمیکنند.
آیتالله خاتمی گفت: اینکه میگوییم فتنهگران نباید در دولت باشند،
ممکن است برخیها بگویند این سخن تند است ولی شاخص ما
ولایت فقیه است و ما بر این حرف ولایت که فرمودند خط قرمز ما فتنه
است، معتقدیم این حمایت از دولت است.
وی ادامه داد: یک نفر وقتی بگوید کسانی که در دولت سابق بودهاند
اگر بخواهند در این دولت خدمت کنند باید شناسنامه جدید بگیرند،
درست نیست. بنده همان روز به سخنگوی دولت گفتم اگر موضع گرفته
نشود، این مسئله را در خطبههای نماز جمعه میگویند که سخنگوی
دولت گفته اقدام میشود.
آیتالله خاتمی اظهار کرد: حمایت از دولت فقط به این نیست که از دولت
تعریف بشود. این گونه اظهارنظرها ضربه به دولت است.
وی گفت: در دولت دوم بود که معاون اولی مشایی و خانه نشینی ۱۱
روزه احمدینژاد مطرح شد که ما در خطبهها نقد کردیم، اما این همه
تخریب دولت سابق به زیان همین دولت و کل نظام است.
عضو خبرگان رهبری بیان کرد: دولت اجازه ندهد برخی منصوبین،
قومیتها را تحریک کنند و چیزی که امام گفته شمشیر و خورشید
منحوس را بردارید، آن وقت یک وابسته دولت بگوید شیر و شمشیر
بد نیست. این مقابله با رهنمود امام است.
وی تخریب دولت را کاری نادرست خواند و تاکید کرد: به بهانه تخریب
نخست وزیر انگلیس حق نداریم رئیس جمهور را بکوبیم.
دیدار رئیس جمهور با نخست وزیر انگلیس به درخواست دیوید کامرون
بوده و در آن دیدار حرفهای محکمی زده شده. ما حق نداریم به بهانه
اینکه نخست وزیر انگلیس حرف نامربوط زده، رئیس جمهور کشورمان
را بکوبیم؛ این درست نیست.
نخستین کسی که با امام علی(ع) بیعت کرد، که بود؟
امام صادق(ع) فرمود: وقتی خطبه غدیر به پایان رسید، در میان
جماعت مردی خوش سیما ظاهر شد و گفت: به خدا سوگند هیچ
وقت محمد را مانند امروز ندیده بودم که تا این اندازه در معرفی
پسر عمویش علی و برای تثبیت وصایت و ولایت او پافشاری کند.
سال دهم هجرت است و پیامبر اکرم(ص) پس از ا نجام مناسک
حج در حال بازگشته به مدینه است، کاروانها در نزدیکی جحفه
همان مکانی که مسیر کاروانها از هم جدا میشود، ناگهان پیک
حق از راه رسید و فرمان مهمی را برای پیامبر خاتم(ص) ابلاغ
کرد و به نا گاه رسول اکرم دستور توقف کاروانها در این مکان و
در آن هوای گرم غدیرخم صادر کردند و همگان منتظر این بودند تا
بشنوند چرا پیامبر(ص) دستور توقف را صادر کردند، هنگامی که
جمعیت ۱۲۰ هزار نفری جمع شدند و سکویی از جهاز شتران
آماده شد، نبی اکرم(ص) شروع به ایراد خطبه مهم غدیر کردند
که بند بند این خطبه دارای نکاتی متعالی است،
*نخستین کسی که با امام علی(علیه السلام) بیعت کرد
در فراز یازدهم پیامبر(ص) به صورت کلی اتمام و اکمال دین اشاره
میکند و خدا را شکر میکنند که دین کامل و نعمت تمام شد و
اینجا پیامبر(ص) از منبر پایین آمدند، اولین کسی که بیعت میکند
جبرئیل امین است، از امام صادق(ع) روایت است که فرمود:
«وقتی پیامبر خطبه غدیر را به پایان رسانید، در میان جماعت،
مردی خوش سیما و معطر ظاهر شده و گفت: به خدا سوگند
هیچ وقت محمد را مانند امروز ندیده بودم که تا این اندازه در
معرفی پسر عمویش علی بن ابیطالب و برای تثبیت وصایت
و ولایت او اصرار، تأکید و پافشاری کند و به راستی جز کافر
به خدای عظیم و پیامبرش، هیچ کس قادر به مخالفت با آن
قرارداد نیست، غم و اندوه طولانی و دراز بر کسی که پیمانش
بگسلد»!
امام صادق(ع) فرمود: «عمر بن خطاب از هیئت و طرز سخن آن
شخص، شگفتزده شد و رو به رسول خدا(ص) کرده، گفت:
آیا شنیدی آن مرد چه گفت؟ چنین و چنان گفت، پیامبر(ص) فرمود:
«ای عمر! آیا فهمیدی او که بود؟» گفت: خیر، فرمود:
«او روحالامین جبرئیل بود، پس مبادا ولایت علی را نقض کنی که
در این صورت، خداوند، پیامبر، فرشتگان خدا و همه مؤمنان از تو
بیزار شوند»! بعد پیامبر(ص) وارد خیمه شدند، خیمه امام علی(ع)
هم جدا بود، مردم میآمدند حتی با پیامبر اکرم(ص) هم مصاحفه
و بیعت میکردند، برای زنان، هم پیامبر پردهای قرار داده بود و
تشت آبی که نصف آن، ان طرف پرده و نصف دیگر آن سوی پرده،
امیرمؤمنان(ع) دستشان را داخل آبی قرار دادند و بیعت میکردند.
سه روز پیامبر(ص) در غدیر خم ماند و این خودش مسأله مهمی
است که نشان میدهد، مسأله دوستی نبوده است، در آن هوای
گرم و آن هم مدت سه روز، پیامبری که مدت ۲۳ سال تبلیغ میکند
و مردم میدانند امام علی (ع) دوست پیامبر است پس نیازی به
این همه نبود، کسی را به خاطر عدم دوستی، لعن کند، بلکه همه
اینها را پیامبر اکرم(ص) و خدای تعالی واقع میکند تا امر مبهمی
باقی نماند.
*اولین مخالف واقعه غدیر
یکی از مسائلی که در واقعه غدیر کمرنگ جلوه داده شده و در
منابع اهل سنت هم هست، قضیه حارثه بن نعمان فهری است:
در کتب تفسیر و حدیث وارد شده که وقتی رسول خدا(ص) در
غدیر خم، امام علی(ع) را به ولایت منصوب کرد، خبر آن در اطراف
پراکنده شد تا به گوش حارث بن نعمان فهرى رسید، حارث
بى درنگ شتر خود را سوار شد و شرفیاب حضور رسول اللَّه(ص)
شد، حضرت(ص) آن موقع در ابطح بود، حارث از شتر خود فرود
آمد، بعد رو به پیامبر کرد، در حالى که حضرت(ص) میان جمعى از
اصحابش بود، گفت: از ناحیه پروردگارت به ما دستور دادى که به
وحدانیت خداوند و رسالت تو شهادت دهیم، ما نیز پذیرفتیم، آنگاه
به ما گفتى چه و چه (و همه احکام را ذکر کرد) و ما قبول کردیم
و این همه اطاعت از ما تو را کفایت نکرد تا دو بازوى پسر عمت را
کشیده و او را بر همه ما سرورى دادى، و گفتى: هر که من مولاى
اویم، على مولاى او است! اینک آمدهام از تو بپرسم، داستان
سرورى پسر عمت از ناحیه خود تو است یا از ناحیه خداست؟
پیامبر اکرم(ص) فرمود: سوگند به خدایى که جز او معبودى
نیست! آن نیز مانند همه دستوراتم از ناحیه خداست.
حارث به سوى شتر خود برگشت و در حالى که مىگفت: بار الها!
اگر این مطلب حق است و از ناحیه تو است، سنگى از آسمان بر
ما بباران و یا عذابى دردناک بر ما نازل کن!
هنوز به شتر خود نرسیده بود که خدا او را هدف سنگ ریزهاى
قرار داد، به طورى که از فرق سرش فرو رفت و از پائین تنش
بیرون آمد و مرد، درباره همین واقعه در سوره معارج این دو آیه
«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ» نازل شد.
*لقبی که پیامبر(ص) به امام علی(ع) داد
پیامبر (ص) بعد از این واقعه امام علی را به عنوان امیرمؤمنان
خطاب کردند، یعنی از این به بعد بود که «اشهد ان علیا ولی الله»
در اذان مطرح شد، حتی سلمان فارسی در اذان نمازش،
اشهد ان علیا ولیالله میگفت، البته تا آن زمان گفته نمیشد،
در روایت است که سلمان فارسی و ابوذر غفاری اولین کسانی
بودند که در اذانشان «اشهد ان علیا ولیالله» میگفتند، اصحاب
تعجب کردند این دو نفر این عبارت را به اذان اضافه کردند،
پیامبر اکرم(ص) فرمود: آیا فراموش کردید، مگر در غدیر خم نبودید،
امیرمؤمنان بر فراز دستهای من معرفی شد، بعد گفتند، سلمان
در اذان میگوید: «اشهد ان علیاً ولی الله»، پیامبر(ص) فرمود:
احسنت! سلمان حرف اشتباهی نزده، همانی است که در روز
غدیر خم بیان کردم.
از آنجا شعار شیعه «اشهد ان علیاً ولیالله» شد،البته جزو اذان
نیست، ولی جزو شعائر شیعه است، حتی آیتالله حکیم(ره)
می فرماید: واجب است جزو شعار شیعه گفته شود.
در پایان پیشنهاد میکنیم که سادات محترم متن خطبه غدیر را
به عنوان عیدی اهدا کنند، زیرا حیف است که بچه شیعهای در
مکتب اهل بیت رشد کند و نسبت به معارف بلند که در خطبه
غدیرآمده و این چنین امیرمؤمنان را معرفی کرده است، بیاطلاع
باشد، در حالی که خود خطبه غدیر به تنهایی بزرگترین پاسخ
نسبت به شبهات است.
آیت الله عطاء الله اشرفی اصفهانی، چهارمین شهید محراب، در روز 23
مهرماه سال 1361 هنگامی که در مسجد جامع باختران (کرمانشاه)
مشغول استماع سخنان سخنران قبل از نماز بود، توسط منافقین به
شهادت رسید.یکی از منافقان در حالیکه مسلح به نارنجک دستی بود به
ایشان نزدیک شدو اقدام به ترور ایشان کرد. پیش از وی نیز آیت الله مدنی
امام جمعه تبریز،آیت الله دستغیب امام جمعه شیراز و آیت الله صدوقی
امام جمعه یزد به همین صورت توسط مناقین به شهادت رسیده بودند.
آیت الله اشرفی اصفهانی در سال 1281 در خمینی شهر متولد شد و در
حوزه های علمیه قم و نجف از محضر اساتید بزرگی کسب فیض کرد و پس
از انقلاب اسلامی حوزه علمیه امام خمینی باختران را تاسیس کرد. وی به
مدت سی سال در باختران به تدریس علوم دینی مشغول بود و در هنگام
شهادت منسب نماینده امام خمینی و امام جمعه باختران را به عهده داشت.
امام خمینی در همین روز، در پیامی خطاب به ملت ایران، با تسلیت شهادت
آقاى اشرفى اصفهانى، ضمن محکومیت اقدام منافقین، به تجلیل از
شخصیت ایشان پرداختند. متن پیام حضرت امام به شرح زیر است:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
إنا للَّه و إنا إلیه راجعون
چه سعادتمندند آنان که عمرى را در خدمت به اسلام و مسلمین بگذرانند،
و در آخر عمر فانى به فیض عظیمى که دلباختگان به لقاء اللَّه آرزو مىکنند
نایل آیند. چه سعادتمند و بلند اخترند آنان که در طول زندگانى خود کمر
همت به تهذیب نفس و جهاد اکبر بسته، و پایان زندگانى خویش را در راه
هدف الهى با سرافرازى به خیل شهداى در راه حق پیوستند.
چه سعادتمند و پیروزند آنان که در نشیب و فرازها و پست و بلندیهاى
حیات خویش به دامهاى شیطانى و وسوسه هاى نفسانى نیفتاده،
و آخرین حجاب بین محبوب و خود را با محاسن غرق به خون خرق نموده
و به قرارگاه مجاهدین فى سبیل اللَّه راه یافتند. چه سعادتمند و
خوشبختاند آنان که به دنیا و زخارف آن پشت پا زده و عمرى را به
زهد و تقوا گذرانده و آخرین درجات سعادت را در محراب عبادت و در
اقامه جمعه با دست یکى از منافقین و منحرفین شقى، فائز و به
والاترین شهید محراب که به دست خیانتکار اشقى الاشقیا به ملأ
اعلا شتافت، ملحق شدند.
و شهید عزیز محراب این جمعه ما از آن شخصیتهایى بود که این
جانب یکى از ارادتمندان این شخص والا مقام بوده و هستم. این وجود
پر برکت متعهد را قریب شصت سال است می شناختم. مرحوم شهید
بزرگوارحضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا عطاء اللَّه اشرفى را در
این مدت طولانى به صفاى نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالى از
هواهاى نفسانى و تارک هوى و مطیع امر مولا و جامع علم مفید و عمل
صالح مىشناسم، و در عین حال مجاهد و متعهد و قوى النفس بود. او در
جبهه دفاع از حق از جمله اشخاصى بود که مایه دلگرمى جوانان
مجاهد بود و از مصادیق بارز رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْه بود. و رفتن
او ثلمه بر اسلام وارد کرد و جامعه روحانیت را سوگوار نمود. خداوند او را
در زمره شهداى کربلا قرار دهد و لعنت و نفرین خود را بر قاتلان چنین
مردانى نثار فرماید. ننگ ابدى بر آنان که یک چنین شخص صالحى را که
آزارش به مورى نرسیده بود از ملت ما گرفتند و خود را در پیشگاه خداوند
متعال و در نزد ملت فداکار، منفورتر و جنایتکارتر از قبل معرفى کردند.
این بزرگوار مثل سایر شهداى عزیز ما به جوار رحمت حق پیوست، و ملت
مجاهد و قواى مسلح سلحشور ما با عزمى راسختر به پیشبرد انقلاب
ادامه مىدهند. و آنان که به ادعاى واهى خود کوس طرفدارى از خلق را
مىزنند و با خلق خدا آن مىکنند که همه مىدانند، در این جنایت عظیم چه
توجیهى دارند؟ و با به شهادت رساندن عالمى خدمتگزار و پیرمرد بزرگوار
هشتاد ساله چه قدرتى کسب مىکنند و چه طرفى مىبندند؟ و آنان که در
سوگ این جنایتکاران اشک تمساح مىریزند و از جریان حکم خدا درباره آنان
شکایت دارند، چه انگیزهاى دارند؟ آیا انتقام از جمهورى اسلامى به
شهادت رساندن یک عالم پارساست، و به آتش کشیدن یک عده کودک
و زن و مرد و تودههاى رنجکش است؟! آیا راه به حکومت رسیدن و قدرت
را به دست آوردن، این نحوه جنایات است؟!
بارالها، ملت مجاهد ما در این برهه زمان با چه حوادثى و با چه
چهره هایى مواجه است. عصرى که حکومتهاى مسلمین آن چنانند،
و رسانههاى گروهى آن چنان، و ابرقدرتها این چنین. عصرى که باطل
را به صورت حق به خورد مردم مىدهند و جنایات را به صورت صلح طلبى.
عصرى که دشمنان اسلام و مسلمین با ملتهاى مستضعف، آن می کنند
که چنگیز نکرد، و اکثر حکومتهاى مسلمانان در جنایاتى که بر ملتهاى خود
مىرود از جانیان طرفدارى مىکنند. عصرى که در خانه امن خدا از دشمنان
اسلام و جنایتکاران به مسلمین نمىشود شکایت کرد. عصرى که فریاد
مرگ بر اسرائیل و امریکا بر خلاف اسلام تلقى میشود. و عصرى که براى
استقرار حکومت اسلامى و پیاده کردن احکام اسلام در یک کشور،
مدعیان اسلام به ستیز نظامى و تبلیغاتى با آن برمى خیزند و با اسلام عزیز
عزیز به اسم اسلام مىیجنگند.
بارالها، ملت مجاهد ایران در این عصر جاهلیت و تاریک مظلومند، و بجز
اتکال به درگاه تو و اعتماد به عنایات تو پناهى ندارند، و از پیشگاه مبارک
تو استمداد میکنند. و در راه حق به راه خود ادامه مىدهند، و از این
وحشیگرى هراسى به خود راه نمىدهند. و عزتى که براى تو و رسول تو
و مؤمنین است، براى زندگى عاریت چند روزه از دست نمىدهند.
بارالها، از تو رحمت براى شهداى عزیز و بویژه شهید محراب این هفته،
و سلامت و سعادت و صبر براى ملت بویژه بازماندگان شهدا و اهالى
محترم باختران، و شفاى عاجل براى آسیب دیدگان و انتقام از دشمنان
اسلام را خواستارم. درود به روان پاک عزیزان شهید. درود بر بازماندگان
شهدا. سلام بر آسیب دیدگان و صلوات و سلام خداوند و مقربان
درگاهش بر حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا لمقدمه الفداء-
و السلام على عباد اللَّه الصالحین
روح اللَّه الموسوی الخمینى
منبع: صحیفه امام، ج17، ص: 49-51
رئیس دستگاه قضا خاطرنشان کرد: نماینده نیز نباید در پرونده های قضایی
آیت الله آملی لاریجانی خاطرنشان کرد: در پرونده ها نباید زودهنگام اطلاع
برمی گردد.از سوی دیگر، بر اساس رصد روزانه رسانههای زنجیرهای -
روزنامههای اصلاحطلب حامی دولت، در سه شنبه هفته گذشته با
مسوولان از فسادهای اتفاق افتاده دفاع هم می کنند.
گزارش ضد ایرانی حقوق بشر
احمد شهید سخنگوی voa / کاریکاتور
در حالی است که مردم غزه و مسلمانان منطقه در برابر چشم جهانیان
توسط تروریستها کشته و به خاک و خون کشیده میشوند، احمد شهید
در گزارش ۲۸ صفحهای خود، گزارشهای سازمان ملل و دولتهای مختلف
اروپایی و شورای حقوق بشر، ضد جمهوری اسلامی ایران تنظیم کرده است.
احمد شهید از شبکه تلویزیونی VOA ادعاهایی علیه جمهوری اسلامی ایران
را مطرح کرده است که تروریست ها و مخالفان ایران بیان می کنند!
وقتی "گزارشگر ويژه حقوق بشر" در امور ايران خود "ناقض حقوق بشر"
است
نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه کرمانشاه گفت:
استقبال بی نظیر مردم کرمانشاه از مقام معظم رهبری که حلقه های
محبت خود را بر گرد اتومبیل حامل آقا تنیده بودند تا ابد در تاریخ و اذهان
مردم دنیا ثبت شده است. آیت الله شیخ مصطفی علما اظهار داشت:
برکات مادی و معنوی سفر حضرت آقا همچنان در استان جاری است.
علاوه بر خدمات بزرگی که از لحاظ تصویب پروژه های گوناگون به مردم
استان ارائه می شود و خواهد شد یک فضای معنوی و نشاط خاصی
بر استان حام شد که بی نظیر است.
امام جمعه کرمانشاه گفت: 2 سال گذشته در چنین روزی که نخستین
سالروز سفر رهبر انقلاب به کرمانشاه بود رسیدگی به نامه های مردم
به پایان رسید و تیم بررسی و پیگیری مقام معظم رهبری نیز تا ماه ها
بعد از خود سفر در استان مستقر بودند. وی اضافه کرد: حال و هوای
این سفر تاریخی هیچگاه از استان زدوده نخواهد شد. سفری که پس
از سالها چشم انتظاری محقق شد را مردم کرمانشاه همیشه در
خاطرات خود مرور خواهند کرد. نماینده ولی فقیه در استان افزود:
سفر ۹ روزه مقام معظم رهبری و دیدار با اقشار مختلف از روحانیون
و نخبگان گرفته تا دانشگاهیان و عامه مردم و در سه شهرستان
گیلان غرب، کنگاور و پاوه مالامال از صحنه های ارادت و دلدادگی
مردم به ولایت بود که به برکت وجود مقام معظم رهبری و عنایت
خداوند متعال، مردم این خطه مثل همه مقاطع امتحان خوب و
سرافرازانه ای پس دادند.
واقعه غدیر منطق مستحکم اسلام در نفی نگاه سکولار
سال دهم هجرت بود و پیامبر(ص) از آخرین سفر حج خود باز می گشت.
نیم روز هیجدهم ذیحجه بود که ناگهان پیک وحی بر رسول خدا (ص)
نازل شد و از جانب خدا پیام آورده که: «ای رسول آنچه از جانب پروردگارت
بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و اگر چنین نکنی رسالت او را ابلاغ
نکردهای و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد کرد».
پیامبر(ص) دستور توقف دادند و برفراز منبری از جهاز شتران رفته و روی
به مردم فرمود: ای مردم بزودی من از میان شما رخت برمیبندم، چه
کسی بر مومنین در ارزیابی مصلحتها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتر
است،همه یک سخن میگویند خدا و پیامبر داناترند.
رسول گرامی میفرماید آیا من به شما از خودتان اولی و سزاوارتر نیستم؟
همگان یک صدا جواب میدهند که چرا چنین است. آنگاه فرمود:
من دو چیز گرانبها در میان شما میگذارم یکی ثقل اکبر که کتاب خداست
و دیگری ثقل اصغر که اهل بیت منند. مردم، بر آنان پیشی نگیرید و از آنان
عقب نمانید.
آنگاه دست علی (ع) را در دست گرفت و آن قدر بالا برد که همگان او را در
کنار رسول خدا دیدند و شناختند. سپس فرمود: خداوند مولای من و من
مولای مومنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم. ای مردم هر کس
که من مولا و رهبر اویم این علی هم مولا و رهبر اوست و این جمله را
سهبار تکرار کرد و چنین ادامه داد: پروردگارا، دوستان علی را دوست
بدار و دشمنان او را خوار. خدایا علی را محور حق قرار ده.
سپس فرمود: لازم است حاضران این خبر را به غایبان برسانند.
امروز دینتان را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما به پایان
رساندم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم.
بدینسان علی (ع) از جانب خداوند برای جانشینی پیامبر (ص)
برگزیده شد.
هجدهمین روز از ماه ذیحجه روز عید سعید غدیرخم،
بهترین عید مسلمانان نام دارد.
غدیر در زبان عربی به معنی گودال و خم نام محلی نزدیک منطقه جحفه
است که در آن روزگار چشمهای روان و درختانی کهنسال داشت.
به دلیل موقعیت سوق الجیشی «غدیر خم» حاجیان شهرها و
سرزمین های مختلف عربستان پس از انجام مناسک حج و هنگام
بازگشت به شهرو دیارشان در این منطقه از هم جدا میشدند.
خواجه شمس الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی
(حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری)، شاعر بزرگ سده هشتم ایران
(برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است.
بیش*تر شعرهای او غزل هستند که به غزلیات حافظ شهرت دارند.
او از مهمترین تاثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می*شود.
در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان*های اروپایی ترجمه شد
و نام او بگونه*ای به محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت.
هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او
در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می*شود.
در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده*اند
به مناسبت 20 مهر، روز بزرگداشت حافظ
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
حافظ، از افتخارات شعر و ادب و جامعه پارسی و ایرانی است.
او ده ها جلد مثنوی و دیوان و قصاید ندارد! او صدها هزار بیت غزل
و شعر ندارد! حافظ تنها یک دیوان غزل دارد. غزل هایی زیبا،
زمینی و ماندگار!
نسخه امیرالمؤمنین(ع) برای مراقبه
آیتالله روحالله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران
در تازهترین جلسه اخلاق خود به موضوع «مراقبه» پرداخت که مشروح
آن در ادامه میآید:
حلوای تن تنانی، تا نخوری ندانی!
اولیاء خدا، در باب بندگی، دو اصل را دائم برای هر کس تذکار دادند که یکی،
معرفت و دیگری، مراقبه است. اگر این دو حاصل شود، جدّی انسان،
عبدالله میشود و آنوقت است که با اینکه بین مردم هست، ولی لذّت
بندگی را چنان میچشد که اگر همه عالم را به او بدهند، حاضر نیست با
یک لحظه بندگی عوض کند، اینقدر مزه دارد.
اولیاء خدا در این زمینه، مثالهایی زدند که حتّی بعضی از آنها، مثالهای
عوامانه است. خدا آیتالله العظمی بهاءالدّینی را رحمت کند، نه یک بار،
نه دو بار، بلکه بارها این جمله را میفرمودند که آقاجان! حلوای تن تنانی،
تا نخوری ندانی! میفرمودند: بندگی، آن حلواست.
یکی از آقایان به آیتالله العظمی بهاءالدّینی گفت: آقا! شما چه کردهاید
این طور شدید؟ یا ما چه کنیم مثل شما بشویم؟
ایشان تأمّلی کردند و بعد فرمودند: بندگی آقا! بندگی. اجمالاً بنده باش،
همه اینها میآید.
نظر بنده به حسب حالات اولیاء خدا که دیدم، این است که علّت تأمّلی
که فرمودند، این بود که خیلی خوششان نمیآید بگویند که شما چیزی
شدهاید، امّا از آن طرف هم برایشان فرض است که مطالب را بگویند.
لذا فرمودند: همه اینها در بندگی و عبد شدن است.
لذا عبد برای همین تأمّل میکند و مراقب است که نکند یک لحظه غفلت
کند، اوضاعش بههم بریزد و گرفتار شود. لذا همانطور که اینها بندگی
را با معرفت به دست آوردند، با معرفت هم از آن، مراقبت میکنند.
پس باید دقّت کرد که اینها با احساس خالی، عبودیّت را به دست نیاوردند.
گرچه وقتی بنده میشوند، احساسات این بندگان خدا، بیش از همه است.
اصلاً اینقدر روح لطیفی دارند که قلبشان سریع میشکند. اکثر مواقع هم
اهل بکاء از «خشیة اللّه» هستند. حالا در ادامه روایتی عجیبی از
امیرالمؤمنین(ع) در زمینه آداب بندگی اینها بیان میکنم که غوغاست!
اینها چنان قلب رئوفی دارند که به تعبیر عامیانه، اشکشان دم مشک
است! لذا عبادالله، رئوف هستند.
خیلی جالب است که با اینکه جمع ضدّین، محال است، امّا این رئوف،
در جایی هم «أَشِدَّاءُ علی الکُفَّارِ» میشود! آن هم جایی که میبیند
کسی میخواهد به عشقش یعنی خدا، حملهور شود. البته کسی
نمیتواند به خدا حملهور شود و این، صورت ظاهر است که فرموده:
«عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ». لذا منظور، وقتی است که ابلیس و سپاهش بخواهند
مردم را از بندگی دور کنند. چون عبدالله دوست دارد همه را عبدالله کند؛
یعنی میخواهد همه را به سمت خدایی شدن بکشد. چون حلاوت و
شیرینی آن را چشیده و آن حلوه حلوهایی را که اولیاء میگویند، مزه مزه
کرده است. لذا آن روح لطیف، آن قلب نازک و آن که اشکش سریع جاری
میشد؛ در مورد دشمنان خدا که نمیخواهند مردم به این سمت بیایند؛
«أَشِدَّاءُ علی الکُفَّارِ» میشود.
البته اینها معلوم نمیشود، إلّا به اینکه انسان، بنده شود. وقتی بنده شد،
میفهمد چگونه این اضداد با هم جمع شدند. اصلاً آن وقت میفهمد که
اتّفاقاً اینها، جمع ضدّین نیست، بلکه ردیف هم هستند.
عبدالله، با اینکه در واقع، بین مردم نیست و یک جای دیگر هست - این هم
یک چیز عجیبی است که بالاخره با مردم هست یا با مردم نیست؟! - امّا
اینقدر مردم را دوست دارد که میخواهد همه مردم را به این طرف بکشد.
اینکه پیامبر(ص)، «طَبیبٌ دَوّارٌ»، طبیب دورهگرد بودند؛ برای این بود که
همه جا میرفتند و میخواستند همه را به سمت پروردگار عالم بکشد.
در تشهد میگوییم: «عَبدُهُ وَ رَسُولُه» عبد است و چنان به مردم عشق
میورزد که غیرقابل وصف است. مگر میشود عاشق پروردگار عالم که
قلبش را به حضرت دوست سپرده، عشق دیگری هم داشته باشد؟ بله!
عشق به خلقش دارد؛ چون میداند خدا فرموده که اینها را به سمت من
بیاور. او، حبیبالله و دوست خدا است و میخواهد مردم را به سمت خدا
بکشد.
امّا آن چنان مردم را به سمت پروردگار عالم دعوت میکند، کأنّ اصلاً کار
دیگری در دنیا ندارد. چون از بس خدا را دوست دارد، به واسطه خدا،
مردم را هم اینچنین دوست دارد که اینها در بندگی به وجود میآید.
آن روزى که امثال ما پاى تلویزیون نشسته بودیم و دیدیم این جوان فریاد
مى زند، نه اسمى از او شنیده بودیم ونه خصوصیتى از او مى دانستیم
اما همه وجود ما غرق تعظیم و تجلیل از این جوان آزاده شد.
محمد شهسواری به تاریخ سوم اسفند 1334 در قریه شیخ آباد کهنوج
به دنیا آمد. وی تا سال ششم نظام قدیم ادامه تحصیل داد و به دلیل
فقدان مدرسه در کهنوج از ادامه تحصیل باز ماند. او که در سه سالگی
پدر خود را از دست داده بود، از این پس برای تأمین مخارج خانواده به
جزیره کیش رهسپار شد و بعد از سه سال به کهنوج بازگشت و در
راهسازی بین کهنوج و جیرفت به کارگری مشغول شد.
با شروع جنگ تحمیلی، محمد به جبهه اعزام شد و برای اولین بار در
عملیات بیت المقدس شرکت نمود. محمد شهسواری به تاریخ
22 /12/ 63 طی عملیات بدر، در شرق رودخانه دجله به اسارت
نیروهای بعثی درآمد. در این مقطع حساس و دردناک از زندگی دنیایی
محمد بود که غیرت علوی او، حماسه بی نظیری را در تاریخ ملت ایران
به نام او ثبت کرد.
این آزاده سرافراز، باقی سالهای عمر خود را به سرایداری یک
"یکى مثل شهید محمد شهسوارى ـ آزادهى سرافراز جیرفتى ـ به یک
شادی روحش صلوات
' وَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ وَالْمِسْکِین وَابْن السَّبِیلِ'(آیه26 سوره مبارکه اسراء)
حق ّ خويشاوند و بيچاره و در راه مانده را ادا كن
و هيچ گونه ريخت و پاش و اسرافي نكن .
فدک دهکده ای در شمال مدینه بود که تا آن شهر دو یا سه روز راه فاصله
داشت. این دهکده در شرق خیبر و در حدود هشت فرسنگی آن واقع
بود و ساکنانش همگی یهودی شمرده می شدند. امروزه فاصله خیبر
تا مدینه را حدود 120 یا 160 کیلومتر ذکر می کنند.
** فدک و رسول خدا (ص)
درسال هفتم هجرت، پیامبر خدا (ص) برای سرکوبی یهودیان خیبر که
علاوه بر پناه دادن به یهودیان توطئه گر رانده شده، از مدینه به توطئه
و تحریک قبایل مختلف علیه اسلام مشغول بودند، سپاهی به آن سمت
گسیل داشت و پس از چند روز محاصره، دژهای آن راتصرف کرد.
پس از پیروزی کامل سپاه اسلام - با آن که اختیار اموال و جان های
شکست خوردگان همگی در دست پیامبر (ص) قرار داشت،
رسول خدا (ص) با بزرگواری تمام، پیشنهاد آنان را پذیرفت و به آن ها
اجازه داد نصف خیبر را در اختیار داشته باشند و نصف دیگر از آن
مسلمانان باشد. بدین ترتیب، یهودیان در سرزمین خود باقی ماندند تا
هر ساله نصف درآمد خیبر را به مدینه ارسال دارند.
با شنیدن خبر پیروزی سپاه اسلام، فدکیان که خود را همدست خیبریان
می دیدند، به هراس افتادند اما وقتی خبر برخورد بزرگوارانه پیامبر (ص)
با خیبریان را شنیدند، شادمان شدند و از رسول خدا (ص) خواستند با
آنان همانند خیبریان رفتار کند که پیامبر خدا (ص) این درخواست را پذیرفت.
** تفاوت فقهی حکم خیبر و فدک
ظاهرا رفتار رسول خدا درباره فدک و خیبر یکسان است ولی در واقع حکم
فقهی این دو سرزمین متفاوت است چون مناطقی که به دست مسلمانان
تسخیر می شود، دو گونه است:
اول مکان های که با جنگ و نیروی نظامی گشوده می شود:
این سرزمین ها که در اصطلاح 'مفتوح العنوة ' (گشوده شده با قهر و
سلطه) خوانده می شود، به منظور تقدیر از تلاش جنگجویان مسلمان در
اختیار مسلمانان قرار می گیرد و رهبر جامعه اسلامی چگونگی تقسیم یا
بهره برداری از آن را مشخص می سازد که منطقه خیبر، جز دو دژ آن به
نام های 'وطیح ' و 'سلالم' ،این گونه بود.
دوم مکان هایی که با صلح گشوده می شود. یعنی مردم منطقه ای با
امضای پیمان صلح، خود را تسلیم می کنند و دروازه های شهر خود را
به روی مسلمانان می گشایند.
قرآن کریم اختیار این نوع سرزمین ها را تنها به شخص رسول خدا (ص)
سپرده است و سایر مسلمانان در آن هیچ حقی ندارند. فدک و دو دژ
پیش گفته خیبر این گونه فتح شد. بنابراین، مالکیت آن در اختیار شخص
رسول خدا (ص) قرار گرفت.
طبری مورخ بزرگ می گوید: فدک ملک خالص پیامبر خدا (ص) بود.
زیرا مسلمانان آن را با سواره نظام و پیاده نظام نگشودند.
** ارزش اقتصادی فدک
درباره ارزش اقتصادی فدک بسیار سخن گفته اند. برخی از منابع
شیعی درآمد سالیانه آن را بین 24 هزار تا 70 هزار دینار نوشته اند
و برخی دیگر، نصف در آمد سالیانه آن را 24 هزار دینار نگاشته اند.
ابن ابی الحدید معتزلی نقل می کند که ارزش درختان خرمای این
ناحیه برابر با ارزش درختان خرمای شهر کوفه در قرن هفتم بود.
به نظر می رسد می توان تا حدودی ارزش واقعی اقتصادی فدک را
از یک گزارش تاریخی زمان خلافت عمربن خطاب فهمید. یعنی وقتی
خلیفه دوم تصمیم گرفت فدکیان یهودی را از شبه جزیره عربستان
اخراج کند، دستور داد نصف فدک را که سهم آنان بود، از نظر زمین و
درختان و میوه ها قیمت گذاری کنند. کارشناسان ارزش آن را 50 هزار
درهم تعیین کردند و عمر با پرداخت این مبلغ به یهودیان فدک، آن ها را
از عربستان بیرون راند.
** اعطای فدک به حضرت زهرا (سلام الله علیها)
چنانکه در روایات فراوان شیعه و اهل سنت آمده است، رسول خدا (ص)
در زمان حیات خود فدک را به فاطمه زهرا(س) واگذار کردند و این سه
سال قبل از رحلت پیامبر بود؛ یعنی همان ایامی که فدک به تصرف آن
حضرت درآمد.
طبرسی در مجمع البیان، ذیل تفسیر آیه: ' وَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ وَالْمِسْکِین
وَابْن السَّبِیلِ' از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) و نیز ابوسعید
خدری چنین روایت می کند:همینکه آیه کریمه به پیامبر(صلی الله علیه وآله)
دستور داد حقّ ذوی القربی؛ یعنی خویشاوندان پیامبر و مسکین و در راه
مانده را بدهد، آن حضرت فدک را به فاطمه(سلام الله علیها)داد و سه سال
قبل از وفات حضرتش در دست فاطمه بود.
همین مطلب را سیوطی در درّالمنثور از ابی سعید خدری نقل کرده است:
'چون آیه شریفه نازل شد پیامبر(صلی الله علیه وآله) فاطمه(علیها السلام) را
فراخواند و فدک را به او داد.'
** غصب فدک
حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) در نامه ای به والی بصره می نویسند :
آری از آن چه آسمان بر آن سایه افکنده است، فدک در دست ما بود.
مردمی بر آن بخل ورزیدند و مردمی سخاوتمندانه از آن چشم پوشی کردند.'
به نظر می رسد اقدام دستگاه حاکمه نیز در غصب فدک همان هدف را
تعقیب می کرد که اشاره شد و آن تهی دست نمودن خاندان پیامبر از بنیه
مالی بود.
** اختلاف حضرت زهرا (س) با حکومت بر سر فدک چگونه بود؟
گزارش های منابع شیعی و سنی نشان می دهد حضرت زهرا (س)
و حکومت هر یک دو ادعا درباره فدک داشتند :
الف) نظر حضرت زهرا (س)
چنان که نزد شیعیان مشهور است، حضرت زهرا (س) فدک را ملک خود
می دانست و برای اثبات مالکیت خود دو راه بخشش و ارث را به پیگیری
کرد.
ابتدا آن حضرت اعطای فدک از طرف رسول خدا به خود را یاد آور و
خواستار باز پس گرفتن این سرزمین از حکومت وقت شد اما وقتی از این
راه به نتیجه ای نرسید و حکومت شهادت گواهان حضرت زهرا (س) را
نپذیرفت، ایشان از راه دیگر وارد شد و از حکومت خواست میراث پدرش
را که فدک نیز بخشی از آن است، به او واگذار کند و در این مورد به نص
آیه قرآن درباره ارث متمسک شد که می فرماید : خداوند به شمار درباره
[ارث] فرزندانتان سفارش می کند که سهم پسر دو برابر دختر است . . . '
ابوبکر در برابر این آیه چنان استدلال کرد که انبیا از خود ارث باقی
نمی گذارند. حضرت زهرا (س) فرمود: چگونه است که هر گاه تو
درگذشتی فرزندانت از تو ارث می برند اما ما از رسول خدا (ص) ارث
نمی بریم؟ ! آن گاه به آیات دیگر قرآن که در موارد مختلف از ارث پیامبران
گذشته سخن به میان آورده است،مانند آیه ششم سوره مریم و آیه
شانزدهم سوره نمل تمسک جست.
در آیه ششم سوره مریم، حضرت زکریا بیان می دارد که 'خداوندا، من از
خویشانم که پس از من وارثانم خواهند شد، بیمناکم . . . پس فرزندی به
من عطا کن که از من و آل یعقوب ارث برد .' در آیه شانزدهم سوره نمل
از ارث بردن سلیمان پیامبر، از پدرش داوود پیامبر سخن به میان آمده است.
ب) ادعاهای حکومت!
حکومت در مقابل حضرت زهرا (سلام الله علیها) عمدتا دو ادعا مطرح کرد:
1- صدقه بودن فدک
معنای این عبارت آن است که پیامبر اکرم (ص) فدک را به کسی نبخشید
و با آن به گونه صدقه جاریه برخورد کرد .یعنی رسول خدا (ص) از درآمد
فدک زندگانی شخصی حضرت فاطمه زهرا (س) و دیگر بنی هاشم را
تامین می کرد و مازاد آن را در راه خدا به مصرف می رساند.
از آن جا که ابوبکر خود را جانشین مشروع پیامبر اکرم (ص) می دانست،
می خواست با در اختیار گرفتن فدک، این مشروعیت ادعایی را برای
همگان به اثبات برساند و چنان اعتقاد داشت که چشم پوشی از این زمین
نوعی خلل در مشروعیت حکومتش پدید می آورد .
2 - حدیث نفی ارث پیامبران
منظور از این حدیث، روایتی است که ابوبکر آن را از پیامبر اکرم (ص) چنین
نقل کرد: 'ما جماعت پیامبران از خود ارث باقی نمی گذاریم . هر چه از ما
ماند، صدقه است '.
درباره این حدیث باید یادآور شد:
1- تا آن زمان این حدیث را جز ابوبکر هیچ کس نشنیده بود. بسیاری از
محدثان نیز بر این نکته اتفاق نظر دارند که راوی این حدیث تنها ابوبکر بود .
البته بعدها پشتیبانانی چون مالک بن اوس یافت و در دهه های بعد عمر،
زبیر، طلحه و عایشه نیز در شمار مؤیدان آن جای گرفتند.
2 - ابوبکر با نقل این حدیث ناقل سخن پیامبر اکرم (ص) بود و در طرف
مقابل، حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع) و ام ایمن ناقل سخن و
کردار پیامبر اکرم (ص) مبنی بر بخشش فدک بودند . بدیهی است باتوجه
به فزونی شمار ناقلان در این سمت و نیز شخصیت آن ها که بیش ترین
تاییدات را از سوی پیامبر اکرم (ص) دارایند، باید قول آن ها بر قول ابوبکر
مقدم شود.
3 - این حدیث با آیات متعددی از قرآن که در آن میراث انبیا مطرح شده
است، منافات دارد و بدیهی است نمی توان تنها با یک حدیث در مقابل
این آیات صریح ایستادگی کرد.
4 - اگر طبق این حدیث معتقد شویم پیامبر اکرم (ص) هیچ گونه مالی
به ارث نگذاشت، چگونه است که طبق نقل اهل سنت بعضی از اموال
آن حضرت (ص) مانند وسایل شخصی و نیز حجره های آن حضرت (ص)
به ارث می رسید.
امام خامنه ای: هر ملّتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد.
آیت ا… خزعلی، عضو مجلس خبرگان رهبری، در جمع دانشجویان دانشگاه
فردوسی گفته است: در زمانی که سید محمد خاتمی به سمت وزارت
ارشاد منصوب شد برای عرض تبریک به خدمت حضرت آیتا… خاتمی
(پدر محمد خاتمی) رفتیم که با ناراحتی ایشان مواجه شدیم و ایشان گفت:
«خطرناک است، پسر من غربزده است.»
آیت ا… خزعلی در ادامه سخنانش اضافه کرد: «متأسفانه در دورهای
افرادی غرب زده، رئیس جمهور شدند که باعث شدند کشور پسرفت کند.
در جلسهای ۳ نفره که من و آیت ا… جنتی در خدمت یکی از بزرگان بودیم،
آیت ا… جنتی گفت: ما در شورای نگهبان به خاتمی رای دادیم و
پشیمان هستیم.»
از مدیر مسئول روزنامه کیهان در سابقه اش هست
سالها پیشتر از فتنه گری!
(بحار الانوار-ج 13-ص 965)
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا
وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ.(سوره مبارکه فصلت آیه 30)
بر آنان که گفتند : پروردگار ما الله است و پايداری ورزيدند ،، فرشتگان فرود
می آیند که مترسيد و غمگين مباشيد ، شما را به بهشتی که وعده داده
بودند بشارت است.
شهیدی که آبروی آمریکا را برد
بریجتون افسانهای، از پهلو شکافته است؛ مین دریایی 700 کیلویی،
حیثیتِ ایالات متحده را برباد میدهد؛ نادر، ایالات متحده را در برابر
چشمان عالم بیآبرو میکند.
سکانس اول
اوضاع بدجوری وخیم شده. جنگ نفتکشها، انتقال نفت از خلیج فارس
را دچار اختلال کرده. قویترین ارتشِ جهان وارد میدان شده ؛ ایالات متحده
اعلام میكند نفتکشهای کویتی – به مقصد اروپا و امریکا – را از لحظهی
بارگیری تا زمان تخلیه اسکورت خواهد کرد.
CNN هم در تمام این مدت، تصاویر نفتکش بریجتون را زنده برای تمام دنیا
پخش میکند، تا اقتدار نظامیِ آمریکا را به رخِ همه کشیده و ایران
سرافراز را تحقیر کند.
روحِ خدا، مثل همیشه آرام و مصمم میگوید: نباید رد شود!
همین کافیست تا چند جوان با غیرتِ بوشهری، دست به کار شوند.
نادر، جلوتر از همه بیتابتر...
حرف امام نباید روی زمین بماند... نباید
تلاطم امواج، ده ها عکاس و خبرنگارِ خفته بر نفتکش غول پیکر بریجتون
را مثل گهواره تکان میدهد، بی آنکه آب در دلشان تکان بخورد؛
که ناگهان بغض خلیج فارس میترکد؛ بغضِ بوشهر، بغضِ جنوب وطن ،
بغضِ ایران میترکد...
بریجتون افسانهای، از پهلو شکافته است؛ مین دریایی 700 کیلویی،
حیثیتِ ایالات متحده را برباد میدهد؛ نادر، ایالات متحده را در برابر
چشمان عالم بیآبرو میکند.
روحِ خدا، همچنان آرام، فرزندانش را به آغوش میکشد؛ نادر مهدوی
را پیش از همه و بیش تر از همه.
سکانس دوم:
على رغم این که آمریکا سعى نمود این حادثه را بى اهمیت تلقى نماید،
اما چنین ضربه اى براى حیثیت سیاسى و نظامی اش جبران ناپذیر بود
و مهم تر از همه این که عملاً ابتکار عمل در خلیج فارس را به دست ایران
مى داد. این رخداد سبب شد که کاروان هاى بعدى بی سر و صدا
و تبلیغات و با رعایت پنهان کارى از سواحل کویت به دریاى عمان و
بالعکس حرکت کنند، در حالى که همواره خطر مین ها، قایق هاى تندرو
و موشک هاى کرم ابریشم را احساس می کردند.
ولی نادر مهدوی بازهم آرام ننشست تا استکبار را بیش از پیش بی آبرو
و ذلیل تر کند. نادر مهدوی ، سرانجام در 16 مهرماه 1366 ، ناوگروهِ تحت
امرش كه از بوشهر حركت كرده بود، یک فروند هلی کوپتر آمریکایی را
سرنگون ساخت. سرانجام با آتش مستقیم تفنگداران دریایی آمریکایی
مجروح شد و به اسارت آنان در آمد. سپس در عرشه ناو «یو اس. چندلر»
مورد شکنجه قرار گرفته و به شهادت رسید. علاوه بر شهيد مهدوی،
بیژن گرد، خداداد آبسالان، غلامحسین توسلی، مهدی محمدیا، مجید
مبارکی و نصرالله شفیعی بازیگران یکی از درخشانترین سکانسهای
تاریخ این مرز و بوم بودند که در نبرد جنگي مستقيم ايران و آمريكا به
شهادت رسیدند.
مجاهد شهید غلامحسین توسلی
مجاهد شهید مجید مبارکی
مجاهد شهید مهدی محمدیا
مجاهد شهید نصرالله شفیعی
مجاهد شهید خداداد آبسالان
در ادامه تصاویر منتشر نشده که برای اولین بار از این شهید انتشار
گردیده به معرض دید مخاطبان قرار داده شده است. باشد که راه این
شهدا پر رهرو باشد.
پیکر شهید نادر مهدوی بر روی دستان عاشقان
مولوی سلامی: داعش و النصره عوامل تأمین امنیت اسرائیل در منطقه
هستند /نماینده اهل سنت سیستان و بلوچستان در مجلس خبرگان رهبری
در گفتگو با «نسیم» افزود: موضعگیری آمریکا علیه داعش ترفندی برای
انحراف اذهان مردم جهان است/ کلید حل بحرانهای عراق در دست
مردم این کشور است
مولوی نذیراحمد سلامی در گفتگو با «نسیم» افزود: موضعگیری آمریکا
علیه گروه تروریستی داعش بیشتر شبیه یک ترفند برای انحراف اذهان
جهان است.داعش آنطور که نشان میدهد؛ مولد یک مثلث عربی،اسراییل
وآمریکایی است که اضلاع آن هم اهداف خود را دنبال میکنند و هم در صدد
دستیابی اهداف مشترک هستند. آمریکا به دنبال تضعیف مسلمانان است،
عربستان و برخی کشورهای عربی به دنبال حفظ منافع و موقعیت خود در
منطقه هستند و از بروز و ظهور نهضتهای اسلامی به شدت واهمه دارند.
اسرائیل هم که دشمن اصلی اسلام است؛ با همکاری آمریکا و حمایت از
داعش تأمین امنیت خود در منطقه را دنبال میکند.
وی همچنین درباره آینده تحولات عراق تأکید کرد: با توجه به بافت جمعیتی
و تنوع مذهبی در عراق، اگر مسئولین این کشور بتوانند افکار و سلایق
متفاوت را در نظام حکومتی مشارکت دهند؛ دشمنان فرصت مداخله در
امور عراق را نخواهند داشت؛ اما اگر نتوانند رضایت کردها و اهل تسنن
را جلب کنند؛ این دو گروه مایه ناآرامی در عراق و دستآویزی برای
بدخواهان خواهند بود. دخالت دیگر کشورها در امور عراق نه تنها
مشکلی را حل نمیکند؛ بلکه مشکلات این کشور را دوچندان میکند.
بهترین و سادهترین راه این است که بحرانهای عراق به دست مردم
این کشور حل و فصل شود.
روز جهانی کودک را برهمه ی آینده سازان عزیز تبریک می گوئیم
به اندازه تمام ستاره ها برای کودکان آرزوی موفقیت دارم.
پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) فرموده اند:
اَلوَلَدُ الصّالِحُ رَیحَانَةٌ مِن رَیَاحِینِ الجَنَّةِ؛
فرزند صالح گلی است از بوستان بهشت
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:
به کودکان خود محبت کنید و نسبت به آنها ترحم نمایید.
وقتی به آنها وعده دادید،
وفا کنید زیرا آنها جز اینکه شما را روزی دهنده خود می بینند
تصور دیگری ندارند.
(کودک آفریقایی در آغوش مقاممعظم رهبری)
امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:
اَوَّلُ مَا یَبَرُّ الرَّجُلُ وَلَدَهُ اَنْ یُسَمِّیهِ بِأِسمٍ حَسَنٍ فَلیُحَسِّن اَحَدُکُمُ اسْمَ وَلَدِهِ؛
نخستین کار نیکی که شخص برای فرزندش انجام می دهد این است که
نام نیکو بر او بگذارد. پس شایسته است هر یک از شما نام فرزند خود را
نیکو قرار دهد.
امیرالمؤمنین(علیه السلام)، با این که نام مادر و همسرشان فاطمه
(علیهاالسلام) بود، نام یکی از دختران خود را نیز فاطمه نهادند.
و نیز نگاشته اند شدت علاقه به حضرت زهرا(علیهاالسلام) در اهل بیت
(علیهم السلام) به گونه ای بود که امام کاظم(علیه السلام) نام چهار
دختر خود را فاطمه گذاشتند؛ فاطمه کبری، فاطمه وسطی،
فاطمه صغری، فاطمه اخری که به فواطم اربعه شهرت یافتند.
امام رضا(علیه السلام) نیز فرموده اند:
لایَدخُلُ الفَقرَ بَیتاً فِیهِ اسْمُ فَاطِمَة مِنَ النِّسَاءِ؛
در خانه ای که نام یکی از زنان فاطمه باشد محرومیت داخل نمی شود.
لزوم تربیت فرزند از سنین کودکی
همان گونه که کارشناسان تربیت کودک نیز اذعان دارند، بهترین دوره
برای تربیت فرزند، دوران کودکی است. زیرا در این سنین حس تقلید
و نیز حس پذیرش آموزه های تربیتی، در سطح بالایی از توانمندی
قرار دارد و کودک به خوبی آن چه را که به او آموخته می شود،
فرا می گیرد.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) به فرزند خود امام مجتبی(علیه السلام)
می فرماید: «قلب کودک نورس همانند زمین کاشته نشده، آماده
پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود. ازاین رو در تربیت تو
شتاب کردم،در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آن که دل تو سخت
شود و اندیشه ات به چیز دیگری مشغول گردد، تا به استقبال کارهایی
بشتابی که صاحبان تجربه، زحمت آزمودن آن را کشیده اند و تو را از
تلاش ویافتن بی نیاز ساخته اند».
هر کودک ، گلدانی ست که از زیباترین گل های معطر ،
خانه ها را به نزدیکت ترین بهارها گره زده است .
روز کودک مبارک . . .
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در مورد تربیت از سنین کودکی
فرموده اند: مَن رَبّی صَغِیراً حَتَی یَقُولُ لااِلهَ اِلاّ اللّه لَمْ یُحَاسِبهُ اللّهُ؛
هر کس فرزندش را از کودکی تربیت کند تا او بتواند بگوید لا اله الا الله،
خداوند از او حساب نخواهد کشید.
دستور حضرت امام (ره) جهت پرداخت جایزه برای نقاشی کودک
یکی از دوستان همراه با خانواده، به دست بوسی حضرت امام(ره)،
نائل شدند. بعد از دستبوسی به حقیر مراجعه کرد و گفت:
"این پسرم که کلاس پنجم دبستان است، دفتر نقاشیاش را برای
تقدیم به امام(ره) آورده بود که محافظان مانع آوردن آن به خدمت
امام(ره) شدند. برای همین خیلی ناراحت شده است".
دفتر نقاشی را گرفتم و در روز بعد، ضمن توضیح، خدمت امام(ره)
تقدیم کردم.
حضرت امام(ره) با دقت تمام اوراق آن را ملاحظه فرمودند و به
ویژه با رویت پشت آن که عبارت از تانکی بود که چرخهای آن را
مدادتراش و تنه آن را کتاب و لوله شلیک آن را یک مداد و سرنشین
آن را یک طفل دانشآموز تشکیل داد بود و ... متبسم شدند.
سپس دستور فرمودند که برای تشویق این دانشآموز خردسال
و همچنین طراح آن دفتر که به وسیله امور تربیتی منطقه 3
آموزش و پرورش تهران تهیه شده بود جایزهای متناسب پرداخت
شود که جایزه همراه با نامهای ازسوی دفتر به ایشان تقدیم شد.
ضرورت مهرورزی وتوجه به عواطف کودکانه
رشد معنوی و تربیت اخلاقی مستلزم پرورش سالم عواطف کودک
است. در این زمینه نیز روایات بسیاری وارد شده است؛
امام صادق(علیه السلام) فرموده اند:
اِنَّ اللّه لَیَرحَمُ العَبدُ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِه؛
همانا پروردگار بنده اش را به دلیل زیادی مهرورزی نسبت به کودک
خود می بخشاید.
هم چنین از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) روایت شده است:
مَن قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللّهُ لَهُ حَسَنَةً وَ مَن فَرَّحَه فَرَّحَهُ اللّهُ یَوم القِیَامَةِ؛
هر کس فرزند خود را ببوسد خدا بر او پاداشی می نویسد وهر کس
فرزندش را خوشحال کند خدا او را در روز رستاخیز شاد می گرداند.
هم چنین از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) روایت شده است:
اُحِبُّوا الصِّبیَانَ وَ ارْحَمُوهُم؛
کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنان مهربان باشید.
همچنین روایت شده است که روزی مردی خدمت پیامبر اکرم
(صلی الله علیه وآله) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! من ده
فرزند دارم ولی هرگز کودکانم را نبوسیده ام. پیامبر اکرم
(صلی الله علیه وآله) فرمود: کسی که رحم نکند [مورد]رحم
[واقع [نمی شود.
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ * وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ
نزدیک گشت ساعت و شکافته گشت ماه. و هرگاه ببینند آیتی روی گردانند
و گویند افسونی است نیرومند
معجزه دو نیمه شدن ماه (شق القمر)
طبق روایت مشهور (بعضی ادعای تواتر آن را هم کرده اند)
میان عامه و خاصه روزی مشرکان نزد پیامبر (ص) آمدند و گفتند:
اگر راست می گویی و تو پیامبر خدایی ماه را برای ما دو پاره کن.
پیامبر گفت: اگر این کار را انجام بدهم، ایمان می آورید؟ گفتند:
آری. و آن شب، شب چهاردهم ماه بود، پیامبر از پیشگاه پروردگار
تقاضا کرد آنچه را خواسته اند به او بدهد، ناگهان ماه دو نیمه شد
و پیامبر آنها را یک به یک صدا می زد و می گفت ببینید! ولی باز
هم ابوجهل ها ایمان نیاوردند و گفتند محمد (ص) ما را سحر و
جادو کرده است. این داستان با اختلافات کمی در کتاب های
مختلف شیعه و سنی آمده است.
تحقیقات ناسا معجزه شق القمر را تایید می کند
شق القمر از ديدگاه علمي
شق القمر از نظر تاریخی
ایرادی که بعضی به مسئله شق القمر گرفته اند این است که اگر
این امر واقعیت داشت با آن همه اهمیتی که دارد باید در تواریخ
جهان ثبت می شد در حالی که چنین نیست و این واقعه فقط در
تواریخ اسلامی ثبت شده است. در تفاسیر مختلف قرآن سعی
کرده اندبه طرق مختلف به این ایراد پاسخ بدهند. مثلا در تفسیر
نمونه به طور خلاصه اینطور پاسخ این ایراد داده شده است:
الف) باید توجه داشت که ماه همواره در نیمی از کره زمین قابل
رویت است، نه در تمام آن، بنا بر این نمی از مردم روی زمین از این
حساب خارجند.
ب) در نیمی از همین نیمکره نیز اکثریت قریب به اتفاق آنها خوابند.
زیرا بعد از نیمه شب است. به این ترتیب تنها یک چهارم از مردم
جهان می توانند از چنین حادثه ای با خبر شوند.
ج) در بخش قابل رویت نیز هیچ مانعیندارد که قسمت های قابل
توجهی از آسمان ابری و چهره ماه با ابر پوشیده شده باشد.
د) حوادث آسمانی در صورتی جلب توجه می کنند که یا مانند
صاعقه ها توام با سر و صدای شدید باشند، یا مانند خسوف و
کسوف، کلی نور به طور کامل قطع شود. آن هم برای یک مدت
نسبتا طولانی.
هـ) به علاوه وسائل ثبت مطالب در تاریخ و نشر آن در آن زمان ها
محدود بود، و حتی تعداد باسوادها بسیار کم بودند و کتاب های
خطی بود، مثل امروز نبود که حوادث مهم، برق آسا به وسیله
رادیوها و تلویزیون ها و مطبوعات در سراسر جهان منتشر شود.
با توجه به این جهات، هرگز نمی توان از عدم ذکر این حادثه در غیر
تواریخ اسلامی تعجب کرد، و آن را دلیلی بر نفی آن گرفت.
این پاسخ معقولی است ولی بسیاری از مفسران از روایات کهن
هند آگاهی نداشته اند. اما شادمان می شدند اگر خبر می یافتند
که در آن پاره از جهان حکایت می کنند که فردی به نام شاه
Shakrawati Farmad در جنوب هند به راستی دو نیمه شدن ماه را
به چشم دید. به همین نحو می گویند که مسلمان شدن مردم
نخستین آبادی های مسلمان شبه قاره هند در نتیجه همین معجزه
صورت گرفته است و آنها که این واقعه را رویت کرده بودند مدتی
بعد که مسلمانان به آنجا رسیدند به این معجزه گواهی دادند و ایمان
آوردند. خانم آنه ماری شیمل در کتاب And Muhammad Is His Messenger
به این موضوع اشاره می کند. جالب است یاد آور شویم که در اواخر
قرون وسطا، مینیاتوری در دربار کوته راجپوت (هندو) نقاشی شده
است که شق القمر را با همه جزئیات آن نمایش می دهد.
می گویند نیل آرمسترانگ بر سطح ماه خط مستقیمی دید و درازای
آن را حدود 240 کلیومتر برآورد کرد، که به روشنی ثابت می کند ماه
در زمان های قدیم دو نیمه شده بود. در امتداد همین خط
The Straight Wall
قرار گرفته است که دیواری است به طول حدودا 110 کیلومتر که
دانشمندان علت به وجود آمدن آن را یک زلزله در زمان های قدیم
می دانند.ارتفاع این دیوار طبیعی که از برخورد گسل های ماه
به وجود آمده است به 300 متر می رسد.
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند:
غالب پیروان دجال در آن روزگار؛
شالی سبز بر سر و دوش دارند.
(بحار الانوار-ج 13-ص 965)
خنجرِ فتنه رَگ مولا بِری وَکربلا
حیلِه ی عَه غاصِبَه وَ نینوا اِفشا بی یَه
محکومیت سران فتنه نیز، امری مقدس است/میثم قیصری
پایگاه بصیرت، گروه حماسه و جهاد/ وقتی ترحم و عطوفت شامل
متهمی شود و به دلیل رأفت و گذشت که از مظاهر اخلاق اسلامی
است، فرد مورد نظر از محکومیت در دادگاه و سپس از خشم خاموش
امت، در امان باشد ممکن است او به حالتی رود که توان و قدرتِ در
ک و فهم ترحم اعمال شده را نداشته باشد. از این رو است که شروع
به گستاخی علیه امت حزبالله میکند و هر آنچه که خود و همفکرانش
به آن مبتلا و متهم هستند را به گروه دیگری نسبت میدهد. یکی از
سران فتنه سال 88 که مورد خشم امت اسلامی قرار گرفت ولی
به دلیل رأفت اسلامی نظام، فعلا آزادانه اظهار نظر میکند، اخیرا
در اظهار نظری تامل برانگیز و گستاخانه گفت: «نگذارید دفاع مقدس
و ارزشها انحصاراً در اختیار سیاست بازان قرار بگیرد. دفاع مقدس
متعلق به کل کشور و انقلاب و تاریخ است؛ بخصوص برخی از تازه به
دوران رسیدهها که حتی از دور نیز دستی بر آتش جنگ نداشتند،
امروز میخواهند جنگ و ایثارگری را وسیلهای برای حذف دیگران
قرار دهند و ایثارگران و خانوادههای آنها بهترین کسانی هستند که
نباید اجازه دهند ارزشها و عناوین مقدس دستاویز معاملات سیاسی
به ویژه حذف نیروهای ارزندهای قرار گیرد که در دلبستگی آنها به
انقلاب شکی نیست و اجازه ندهند
برخی افراد افراطی که ربطی به جنگ ندارد، میداندار شوند.»
در رفتارها و هنجارهای اجتماعی یک دزد یا یک متجاوز به سرزمین و ...
که با هدفی تجاوزکارانه به فردی دیگر یا گروهی از مردم حمله یا تجاوز
میکند متهم بوده و محکوم به شکست، ذلت، خفت و خواری است.
البته، قطعا و بلا تردید دفاع در مقابل این افراد، مقدس است. همانطور
که نتیجه جنگ ایران و عراق در طی 8 سال دفاع مقدس برای
جمهوری اسلامی که با دست خالی در عرصه میدان جنگ حاضر شده
بود و بسیجیانی که با همه توان و وجود خود که جز اخلاص و عشق به
خمینی(ره) چیزی در دست نداشتند، برای جمهوری اسلامی عزت و
سربلندی و برای کشور و حاکم متجاوز وقت، خفت و ذلت و خواری به
همراه داشت. دفاع مقدس، مقدس بود چون تبعیت از ولایت و عشق
به امام در آن متبلور شده بود. و چون در مقابل زیاده خواهی عده ای
متجاوز زورگو مقاومت شد. صدام محکوم بود ولی در دادگاه علنی و
رسمی حکمی علیه او صادر نشد. متجاوزی بود که توسط همان کشوری
که حمایت می شد به درک واصل گردید که از ذوق این خبر مردم آزاده
عراق و امت سرافراز و شهیدپرور ایران سر از پا نمیشناختند. این است
نتیجه تبعیت از طاغوت.
دفاع در مقابل هر گونه زور و تجاوزی مقدس است چه از نوع جنگهای
سخت که از جوامع بیگانه به یک کشور تحمیل شود و چه از نوع جنگهای
نرم و فتنههای درونی که با مشورت گرفتن عدهای غربگرا و تابعان
طاغوت، از چهرههای مشخص شده و طراحهای عملیات براندازی نرم و
هماهنگی با آنان علیه یک امت اسلامی، نیز مقدس است. فتنههای
سیاسی در یک کشور که معمولا انقلاب مخملی و یا براندازی تلقی
میشود، تا از سوی عوامل درونی و جبهه ضد انقلاب حمایت نشود راه
به جایی نمیبرد ولی زمانیکه این توافق صورت بگیرد، زمینه براندازی
اسلام فراهم میگردد. قطعاً در مقابل براندازان و فتنهگران و علی
الخصوص سران فتنه باید مقاومت کرد. عدهای قصد آسیب زدن به کیان
کشور و تمامیت ارضی را در قالب فتنه سیاسی داشتند. سران این فتنه
محکومند و قطعا در نگاه امت اسلامی ایران، افرادی خوار و بی وجدان
تلقی میشوند. محکومیت سران فتنه نیز مقدس است. این فرد که یکی
از سران فتنه آمریکایی- انگلیسی سال 88 است، متهم به براندازی نظام
است و حق خط و نشان کشیدن برای مردم و بسیجیان را ندارد.
او متجاوزی است به رأی و عزت مردم یک سرزمین که جایش در زندان است
نه کرسیهای نظریه.
(پروژه انفجار از درون)
ایجاد آشوب انتخاباتی و به خیابان کشاندن گروههای مختلف مردمی در
حمایت از نامزدهای خود و به خشونت کشیدن آن، از جمله روشهای
مشترک آمریکا در کشورهای مختلف بوده است که با طراحی سازمان
اطلاعات مرکزی این کشور، از سوی سفارتخانههای ایالات متحده
در کشورهای مختلف اجرا میشود.
پروِژههای انقلاب مخملی و رنگی در کشورهای اروپای شرقی و قفقاز
(انقلاب نارنجی در اوکراین، انقلاب گل رز در گرجستان، انقلاب گل لاله
در قرقیزستان و ... که همگی در خلال انتخابات رخ داد) و تلاش برای
پیاده سازی همین روش در روسیه و کشورهای دیگر خاورمیانه،
شرق اروپا و آمریکای لاتین، از جمله پروژههای مشابه تغییر ساختار
در کشورهای غیرهمسو با منافع آمریکا بوده و خواهد بود.
دو قلوهای مبلغ قرآنی
خودشان را دوقلویهای غیرافسانهای میخوانند، زیرا با کمک همدیگر
قرآن کریم را در مدت کوتاهی حفظ کردهاند، با هم دروس حوزه را به
اتمام رسانند، حتی مراسم خطبهخوانی غدیر را در اصفهان با هم
اجرا کردند.
از دوران راهنمایی علاقه زیادی به تحصیل در علوم حوزوی داشت،
اما به سفارش پدر و مادرش بعد از اتمام دروس متوسطه همراه با
برادر دوقلویش وارد حوزه علمیه اصفهان میشود. اما مدتی
نمیگذرد که اشتیاق آنها به حفظ قرآن کریم باعث میشود که
چند ماهی تحصیل را تعطیل کنند و با همیاری هم در مدت کوتاهی
کل قرآن را حفظ شوند، به لطف قرآن کریم سطوح مقدماتی و سطح
دو حوزه را در مدت شش سال به پایان میرساند و در همین اثنا
نهجالبلاغه را حفظ میکنند.
برای شرکت در دروس سطح خارج وارد شهر مقدس قم میشوند؛
یکی وارد گرایش امامت و مهدویت و دیگری به گرایش تفسیر قرآن
روی میآورد.
ابوالفضل جعفریپور یکی از دوقلوها، هم اینک مسئول پاسخگویی
مرکز تخصصی نماز است، وی برای تبلیغ معارف الهی به سراسر
کشور و حتی برخی کشورهای منطقه رفته است، خاطراتی را
بازگو میکند که جای بسی تأمل است:
در این گفتوگو این موارد مطرح شده است:
-دوقلوهای مبلغ قرآنی اصفهانی و روش منحصر به فرد آنها
برای حفظ!
-راهکارهای تقویت حافظه
-برای حفظ قرآن قل قرآنی داشته باشید!
-خواهرزاده اولین شهید روحانی انقلاب هستم
-لزوم توجه طلاب و روحانیون به بسترهای تبلیغ در فضای مجازی
-شرط موفقیت طلاب در خارج حفظ قرآن کریم است
-دوقلوهای اصفهانی مراسم خطبهخوانی در غدیر را اجرا میکنند
-سنت حسنه خطبهخوانی غدیر احیا شود
-هنگامی که ائمه جماعت مدینه از دست مبلغ ایرانی عصبانی
میشود
-عدم باور درست به معاد مانع خشوع انسان به اطاعت الهی
میشود
-ماجرای گرویدن یک بانوی مسیحی به شیعه
-گامهای عملی که انسان را به سوی سعادت سوق میدهد
ماجرای گرویدن یک بانوی مسیحی به شیعه
اما درباره خاطره داخلی! راجع به این شیعه شدن یک شخص مسیحی
است، به روش قرآن کریم با ایشان گفتوگو کردم، گفتم: شما مسیحی
هستی، چرا یهودی نیستی؟ گفت: دین مسیحیت بعد از یهودیت آمده
است، گفتم: دین اسلام هم بعد از مسیحیت آمده است، خب باید بپذیرید.
گفت: حاجآقا اسلام سخت است، باید نماز بخوانیم، حجاب رعایت کنیم.
گفتم: صبر کن! اسلام دوبخش دارد، یک اسلام نظری و یک اسلام عملی،
اسلام نظری که شما وارد توحید میشوید که خدا یکتاست، این خیلی
تفاوت میکند که شما با این اعتقاد و باور از دنیا بروید که شریک برای
خدا قائل شوید، بگویید: «ان الله ثالث ثلاثه»! خدا سومی از سه تاست؛
پدر(خدا) و پسر(حضرت عیسی) و روح القدس (جبرئیل) یا اعتقاد به
اینکه خدا یگانه است، قرآن آخرین کتاب آسمانی است و کاملتر از انجیل
است، رسالت حضرت محمد(ص) کاملتر از حضرت عیسی(ع) است.
گفت: از کجا معلوم که دین اسلام کامل باشد؟
در پرانتز این مطلب را بگویم یکی از مسائلی که روی آن کم کار کردیم،
در خصوص آداب زندگی فردی و اجتماعی از منظر اسلام است، روایات
فراوانی علامه مجلسی در کتاب العشره «بحارالانوار» جمعآوری کرده
که اهل بیت(ع) فرمودند: خوردن شما اینگونه باشد، رفتار فردی و
اجتماعی این گونه باشد، حتی سر سفره نشستن، مسافرت رفتن و ….
این موارد مطرح شده است. وقتی زیباییهای اسلام بیان شود، کامل
بودن آن مشخص میشود که این دین برای تمام شؤون زندگی انسان
برنامه دارد.
گفتم بهترین راه مقایسه است، من به ایشان کتاب «بهشت اخلاق»
استاد نیلیپور در خصوص آداب و رفتار اسلامی کتاب «حلیة المتقین»
علامه مجلسی و نهج البلاغه را معرفی کردم، به او گفتم: حالا همه
را لازم نیست مطالعه کنید، من قرآن، انجیل، تورات و زبور را خواندم،
شما هم بخوانید، ببینید کدام آموزهها به عقل و فطرت شما نزدیک
است، دو سه هفتهای طول کشید و بالاخره پاسخ داد که بله! من
شیعه شدم، به سبب اینکه واقعاً میبینم مکتب شیعه از لحاظ آداب
زندگی دنیوی و اعتقادات اخروی خیلی غنی است.
سوئد کشور مستقل فلسطین را به رسمیت می شناسد
_ نخست وزیر جدید سوئد از برنامه دولت خود برای به رسمیت شناختن
کشور مستقل فلسطین خبر داد.
به گزارش نماینده به نقل از الجزیره، "استفان لوفن" مدعی شد:
مناقشات میان اسرائیل و فلسطین فقط از طریق تشکیل دو کشور
مستقل و از طریق مذاکره در چارچوب قوانین بین المللی حل می شود.
نخست وزیر سوئد افزود: راه حل دو کشوری نیازمند به رسمیت شناختن
دوجانبه و اراده برای همزیستی مسالمت آمیز است و در صورت بروز
چنین حالتی سوئد کشور فلسطین را به رسمیت می شناسد.
اما آمریکا در واکنش به اظهارات نخست وزیر سوئد مبنی بر به رسمیت
شناختن کشور فلسطین، این اقدام را تصمیم زودهنگامی دانست.
"جن ساکی" سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، با بیان اینکه واشنگتن
از تشکیل کشور فلسطینی پشتیبانی می کند، گفت: این موضوع باید از
طریق مذاکرات (سازش) حل و فصل شود.
وی افزود: جان کری وزیر امور خارجه آمریکا در یک سال و نیم گذشته
گفتگوهای مستقیم میان طرفین (در مذاکرات سازش) را پیش برده است.
دو طرف باید برای توافق درباره راه حل های ایجاد دو کشور و همزیستی
در کنار یکدیگر تلاش کنند.
انتقاد اسرائیل از نخست وزیر سوئد به خاطر به رسمیت شناختن
دولت فلسطینی
خبرگزاری تسنیم: وزیر خارجه اسرائیل از نخست وزیر جدید سوئد به
خاطر تصمیمش در به رسمیت شناختن دولت فلسطینی
انتقاد کرده است.
فرا رسیدن هفته نیروی انتظامی را به فرماندهان و تمامی کارکنان
خدوم و جان برکف نیروی انتظامی تبریک عرض می نماییم .
پیام رهبر انقلاب به کنگره عظیم حج
والحمدلله رب العالمین و الصلوة والسلام علی سیدالانبیاء و المرسلین
و علی آله الطیبین و صحبه المنتجبین
فرا رسیدن موسم حج را باید عید بزرگ امت اسلامی به شمار آورد.
فرصت مغتنمی که این روزهای گرانبها در همهی سالها برای مسلمانان
جهان پدید میآورد، کیمیای معجزهگری است، که اگر قدر آن شناخته و
چنانکه شایسته است به کار گرفته شود، بسیاری از آسیب ها و آسیب
پذیری های دنیای اسلام، علاج خواهد شد.
حج، چشمهی جوشان فیض الهی است. یکایک شما حاجیان سعادتمند،
اکنون این اقبال بلند را به دست آوردهاید که در این اعمال و مناسکِ آکنده
از صفا و معنویت، دل و جان را شستشوئی بسزا داده، از این منبع رحمت
و عزت و قدرت، ذخیرهئی برای همهی عمر خویش بردارید. خشوع و
تسلیم در برابر خدای رحیم؛ تعهد به وظائفی که بر دوش مسلمان نهاده
شده است؛ نشاط و حرکت و اقدام در کار دین و دنیا؛ رحم و گذشت در
تعامل با برادران؛ جرأت و اعتماد به نفس در برابر حوادث دشوار؛ امید به
کمک و دستگیری خداوند در همه جا و همه چیز؛ و کوتاه سخن، ساخت
و پرداخت انسانی در طراز مسلمانی را در این عرصهی الهیِ آموزش و
پرورش، میتوانید برای خویش تدارک ببینید و خودِ آراسته به این زیورها
و بهره یافته از این ذخیرهها را برای کشور خویش و ملت خویش، و در
نهایت برای امت اسلامی، سوغات برید.
امت اسلامی امروز بیش از هر چیز به انسانهائی نیاز دارد که اندیشه
و عمل را در کنار ایمان و صفا و اخلاص، و مقاومت در برابر دشمنان کینه
ورز را در کنار خودسازی معنوی و روحی، فراهم سازند. این یگانه راه
نجات جامعهی بزرگ مسلمانان از گرفتاری هائی است که یا آشکارا
بدست دشمن و یا با سستیِ عزم و ایمان و بصیرت، از زمانهای دور
در آنها فروافتاده است.
بی شک دوران کنونی، دوران بیداری و هویت یابی مسلمانان است؛
این حقیقت را از خلال چالش هائی که کشورهای مسلمان با آن
روبرو شدهاند نیز به روشنی می توان دریافت.
درست در همین شرایط است که عزم و ارادهی متکی به ایمان و
توکل و بصیرت و تدبیر، می تواند ملت های مسلمان را در این
چالش ها به پیروزی و سرافرازی برساند و عزت و کرامت را در
سرنوشت آنان رقم زند. جبههی مقابل که بیداری و عزت مسلمانان
را بر نمیتابد با همهی توان به میدان آمده و از همهی ابزارهای
امنیتی، روانی، نظامی، اقتصادی و تبلیغاتی برای انفعال و سرکوب
مسلمانان و به خود مشغول ساختنِ آنان بهره میگیرد.
نگاهی به وضعیت کشورهای غرب آسیا از پاکستان و افغانستان
تا سوریه و عراق و فلسطین و کشورهای خلیج فارس و نیز
کشورهای شمال آفریقا از لیبی و مصر و تونس تا سودان و برخی
کشورهای دیگر، حقایق بسیاری را روشن میسازد. جنگ های
داخلی، عصبیت های کور دینی و مذهبی؛ بیثباتی های سیاسی ؛
رواج تروریسم قساوت آمیز؛ ظهور گروه ها و جریان های افراطگر که
به شیوهی اقوام وحشی تاریخ، سینهی انسانها را میشکافند و قلب
آنان را با دندان میدرند؛ مسلّحینی که کودکان و زنان را میکشند؛
مردان را سر میبرند و به نوامیس تجاوز میکنند، و حتی در مواردی این
جنایات شرمآور و مشمئز کننده را به نام و زیر پرچم دین مرتکب
می شوند، همه و همه محصول نقشهی شیطانی و استکباری
سرویس های امنیتی بیگانگان و عوامل حکومتی همدست آنان در
منطقه است که در زمینههای مستعدّ داخلی کشورها امکان وقوع
مییابد و روز ملت ها را سیاه و کام آنان را تلخ می کنند.
یقیناً در چنین اوضاع و احوالی نمی توان انتظار داشت که کشورهای
مسلمان، خلاءهای مادی و معنوی خود را ترمیم کنند و به امنیت و
رفاه و پیشرفت علمی و اقتدار بینالمللی که برکات بیداری و هویت
یابی است، دست یابند.
این اوضاع محنتبار، می تواند بیداری اسلامی را عقیم و آمادگی های
روحی پدید آمده در دنیای اسلام را ضایع سازد و بار دیگر، سال های
دراز، ملت های مسلمان را به رکود و انزوا و انحطاط بکشاند و مسائل
اساسی و مهم آنان همچون نجات فلسطین و نجات ملت های
مسلمان از دستاندازی آمریکا و صهیونیسم را به دست فراموشی
بسپارد.
علاج بنیانی و اساسی را می توان در دو جملهی کلیدی خلاصه کرد
که هر دو از بارزترین درس های حج است :
اول : اتحاد و برادری مسلمانان در زیر لوای توحید
و دوم : شناخت دشمن و مقابله با نقشهها و شیوههای او
تقویت روح اخوت و همدلی درس بزرگ حج است.
در اینجا حتی جدال و درشتگوئی با دیگران ممنوع است.
پوشش یکسان و اعمال یکسان و حرکات یکسان و رفتار مهربان در
اینجا به معنی برابری و برادری همهی آن کسانی است که به این
کانون توحید معتقد و دلبستهاند.
این ردّ صریح اسلام بر هر آن فکر و عقیده و دعوتی است که گروهی
از مسلمانان و معتقدان به کعبه و توحید را از دائرهی اسلام بیرون بداند.
عناصر تکفیری که امروز بازیچهی سیاست صهیونیستهای غدار و
حامیان غربی آنان شده و دست به جنایت های سهمگین میزنند و خون
مسلمانان و بیگناهان را می ریزند و کسانی از مدعیان دینداری و
ملبسین به لباس روحانیت که در آتش اختلافات شیعه و سنی و امثال
آن می دمند، بدانند که نفس مراسم حج، باطل کنندهی مدعای آنان است.
شگفتا؛ کسانی که مراسم برائت از مشرکان را که ریشه در عمل پیامبر
اعظم صلیالله علیه و آله و سلم دارد، جدال ممنوع قلمداد میکنند،
خود از مؤثرترین دست اندرکاران ایجاد منازعههای خونین میان مسلمانانند.
اینجانب همچون بسیاری از علمای اسلام و دلسوزان امت اسلامی بار
دیگر اعلام میکنم که هر گفته و عملی که موجب بر افروختن آتش اختلاف
میان مسلمانان شود و نیز اهانت به مقدسات هر یک از گروههای مسلمان
یا تکفیر یکی از مذاهب اسلامی، خدمت به اردوگاه کفر و شرک و خیانت به
اسلام، و حرام شرعی است.
شناخت دشمن و شیوههای او نیز دومین رکن است.
اولاً وجود دشمن کینتوز را نباید به دست غفلت و فراموشی سپرد و
مراسم چند بارهی رمی جمرات در حج، نشانهی نمادین این حضور ذهنِ
همیشگی است.
ثانیاً در شناخت دشمن اصلی که امروزه همان جبههی استکبار جهانی
و شبکهی جنایتکار صهیونیسم است، نباید دچار خطا شد، و ثالثاً
شیوههای این دشمن عنود را که تفرقه افکنی میان مسلمانان،
و ترویج فساد سیاسی و اخلاقی، و تهدید و تطمیع نخبگان، و فشار
اقتصادی بر ملتها، و ایجاد تردید در باورهای اسلامی است، باید
بخوبی تشخیص داد و وابستگان و ایادی دانسته و نادانستهی آنان
را از این راه شناسائی کرد.
دولت های اسکتباری و پیشاپیش آنان آمریکا، به کمک ابزارهای
رسانهئی فراگیر و پیشرفته، چهرهی واقعی خود را میپوشانند
و با دعوی طرفداری از حقوق بشر و دموکراسی، رفتاری خدعه
آمیز در برابر افکار عمومی ملت ها در پیش می گیرند.
آنان در حالی دم از حقوق ملت ها می زنند که ملت های مسلمان،
هر روز بیشتر از گذشته، آتش فتنههای آنان را با جسم و جان خود
لمس می کنند.
یک نگاه به ملت مظلوم فلسطین که دهها سال است روزانه زخمِ
جنایات رژیم صهیونیستی و حامیانش را دریافت میکند؛ یا به
کشورهای افغانستان و پاکستان و عراق که تروریسم زائیدهی
سیاستهای استکبار و ایادی منطقهئی آنان، زندگی را به کام
ملتهای آنان تلخ کرده است، یا به سوریه که به جرم پشتیبانی
از جریان مقاومت ضد صهیونیستی، آماج کینهی سلطهگران
بینالمللی و کارگزاران منطقهئی آنان شده و به جنگ خونین
داخلی گرفتار آمده است، یا به بحرین یا به میانمار که در هر
یک به نحوی، مسلمانان محنت زده مغفول و دشمنانشان مورد
حمایتاند یا به ملتهای دیگری که از سوی آمریکا و متحدانش،
پی در پی به تهاجم نظامی یا تحریم اقتصادی یا خرابکاری
امنیتی تهدید می شوند، می تواند چهرهی واقعی این سردمداران
نظام سلطه را به همه نشان دهد.
نخبگان سیاسی و فرهنگی و دینی در همه جای جهان اسلام باید
خود را به افشای این حقایق، متعهد بدانند.
این وظیفه اخلاقی و دینی همهی ما است.
کشورهای شمال افریقا که متأسفانه امروز در معرض اختلافات
عمیق داخلی قرار گرفتهاند، بیش از همه باید به این مسئولیت
عظیم، یعنی شناخت دشمن و شیوهها و ترفندهایش، توجه کنند.
ادامه اختلافات میان جریانهای ملی و غفلت از خطر جنگ خانگی
در این کشورها، خطر بزرگی است که خسارت آن برای امت
اسلامی به این زودیها جبران نخواهد شد.
ما البته تردید نداریم که ملت های به پا خاستهی آن منطقه که
بیداری اسلامی را تجسم بخشیدند، بأذنالله اجازه نخواهند داد
که عقربهی زمان به عقب برگردد و دوران زمامداران فاسد و
وابسته و دیکتاتور، تکرار شود، لیکن غفلت از نقش قدرتهای
استکباری در فتنهانگیزی و دخالتهای ویرانگر، کار آنان را دشوار
خواهد کرد و دوران عزت و امنیت و رفاه را سالها به عقب خواهد
افکند. ما به توانائی ملتها و قدرتی که خداوند حکیم در عزم و
ایمان و بصیرت تودههای مردم قرار داده است، از اعماق دل باور
داریم و آن را در بیش از سه دهه در جمهوری اسلامی ایران،
به چشم خود دیده و با همهی وجود خود آزمودهایم؛ همّت ما،
فراخوان همهی ملت های مسلمان به این تجربهی برادرانشان
در این کشور سرافراز و خستگی ناپذیر است.
از خداوند متعال صلاح حال مسلمانان و دفع کید دشمنان را
خواستارم و حج مقبول و سلامت جسم و جان و ذخیرهی سرشار
معنوی را برای همهی شما حجاج بیتالله مسألت می کنم.
والسلام علیکم و رحمة الله
سیّد علی خامنهای
پنجم ذیالحجه 1434 مصادف با 19 مهرماه 1392
ائتلاف مبارزه با داعش
جنگندههای ائتلاف بینالمللی علیه داعش دوشنبه شب دو پالایشگاه
نفت دیگر سوریه در استان الحسکه را بمباران کردند.
(شیاطین راست نمیگویند ...)
سخنرانی حضرت امام خمینی (ره) در 13 خرداد 1342 که
منجر به دستگیری ایشان توسط مامورین رژیم پهلوی و قیام
خونین پانزده خرداد گردید.
سه هجرت حضرت امام خمینی(ره)
(حضرت امام خمینی(ره) در ایام تبعید در ترکیه)
(حضرت امام خمینی (ره) در ایام تبعید در ترکیه)
انتقال حضرت امام خمینی(ره) از تركیه به عراق (1344 ش)
امام خمینی(ره) همان زمان در ملاقات با سعدون شاکر، رییس سازمان
استخبارات عراق گفته بود: «هر کجا بروم، اگر این فرشم را پهن کنم،
همان جا منزل من است. من از آن روحانیونی نیستم که به خاطر
علاقه به زیارت دست از کار مبارزه بکشم و اگر بنا شود از مردم ایران
جدا بشوم، دقیقهای اینجا نخواهم ماند.»
(امام خمینی(ره) به همراه یاران در مرز کویت)
هجرت حضرت امام خمینی(ره) از عراق به كویت تحت فشار
رژیم بعثی عراق (1357 ش)
پس از تبعید امام خمینی(ره) به نجف، ایشان باز هم فریادهای حق
طلبانه و ظلم ستیز خود را علیه رژیم، از طریق سخنرانی، ارسال
پیامهای كتبی و شفاهی به گوش ملت ایران میرساندند و بدین وسیله
ماهیت بیدادگری و فساد و وابستگی رژیم را افشا و آشكار می ساختند.
امام در حوزه علمیه نجف به تدریس فلسفه سیاسی حكومت اسلامی
، تحت عنوان ولایت فقیه، همراه با دروس فقه و اصول پرداختند و
شاگردانی برجسته و هم فكر تربیت كردند. ثمره مجموعه این فعالیتها،
باعث آگاهی و رشد سیاسی روزافزون همه اقشار، اعم از
تحصیلكرده ها، روحانیان، بازاریها، شهریها، روستاییها و... گردید.
از این رو، رژیم طاغوتی ایران، با اعزام هیئتی به بغداد و مذاكره با
مقامات عراقی، خواهان ایجاد محدودیت برای امام بود. تا آنجا كه
منزل ایشان در نجف، در دوم مهر 1357 ش توسط نیروهای امنیتی
عراق محاصره شد و رفت و آمدها، محدود و كنترل گردید. پس از این
كه دولت بعثی عراق، رهبر كبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام
خمینی را از فعالیتهای سیاسی و مذهبی بر ضد رژیم شاه در كشور
عراق منع كرد، ایشان نجف را به قصد اقامت در كشور كویت ترك نمود.
اما دولت كویت برای حفظ روابط خود با رژیم شاه از ورود امام به این
كشور جلوگیری كرد. بنابراین امام پس از توقفی كوتاه در مرز بصره،
به بغداد رفته و روز دیگر عازم پاریس شدند.
هجرت تاریخی حضرت "امام خمینی"(ره)
از عراق به پاریس (1357 ش)
سیزده سال پس از ورود حضرت امام خمینی(ره) به عراق و اقامت
در نجف اشرف، به دنبال فشارهای دولت بعثی این كشور برای
محدود كردن فعالیتهای سیاسی ایشان، حضرت امام خمینی(ره)،
با چند تن از نزدیكان، صبح روز 12 مهر 1357ش به سوی كشور
كویت مهاجرت كرد. ولی دولت این كشور از ورود ایشان، با وجود
داشتن ویزا، جلوگیری نمود. از این رو، ساعاتی را در مرز ماندند.
در ساعات پایانی این روز، مأموران مرزی عراق به امام اطلاع
دادند كه بازگشتشان به نجف بلامانع است. اما امام از بازگشت
به نجف خودداری كردند و شب را در بصره گذرانده، تصمیم گرفتند
به پاریس بروند. عراقیها نیز موافقت خود را اعلام كردند. عصر روز
سیزدهم مهر 57، امام و همراهان به بغداد منتقل شده و روز بعد،
این مهاجر بزرگ با كاروان كوچك همراهش، برای خدا، به سوی
خدا و در راه خدا، هجرتی تاریخی و سرنوشتساز را آغاز نمود و
معظم له در محله "نوفل لوشاتو" در حومه پاریس اقامت گزید.
در مدت اقامت چهارماهه امام در پاریس، نوفل لوشاتو، به
مهمترین مركز خبری جهان تبدیل شده بود. حضرت امام تا چند
روز پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در همین مكان به سر
برده و ملت مسلمان ایران را در سرنگونی رژیم شاهنشاهی،
رهبری می نمودند.
عیدقربان، جشن رهیدگی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان و یقین
بر همه ابراهیمیان مبارک باد . . .
مبارک باد عید قربان،
نماد بزرگ ترین جشن رهایى انسان از وسوسه هاى ابلیس.
عید قربان زنده دارد یاد قربانگشتگان را
پاسداران و اسیران و به خون آغشتگان را
خیز و در این عیدقربان سوی قربانگاه رو کن
معنی بیت و حرم را در شهادت جستوجو کن
السلام علیک یا سفیرالحسین
اشعار شهادت حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام
***
چگونگی شهادت حضرت مسلم ابن عقیل به روایت علامه مجلسی
علامه مجلسی (ره) در جلاءالعیون نقل میکند:
هنگامی که حضرت «مسلم ابن عقیل» صدای پای اسبان را شنید،
دانست که به طلب او آمدهاند. فرمود: اِنّا لله وَانّا اِلَیْه راجِعُونَ
و شمشیر خود را برداشت، از خانه بیرون آمد، چون نظرش به آنها
افتاد شمشیر خود را کشید و به آنها حمله کرد و جمعی از آنان را
بر خاک هلاکت افکند و به هر طرف که رو میآورد از پیش او
میگریختند، تا آنکه چند نفر از آنها را به عذاب الهی واصل گردانید،
تا آنکه یکی از دشمنان ضربهای بر صورت او زد و لب بالای مسلم
خونین شد، اما آن شیر خدا به هر سو که رو میآورد؛ کسی در برابر
او نمیایستاد. چون از جنگ او عاجز شدند بر بامها برآمدند و سنگ
و چوب بر او میزدند و آتش بر نی میزدند و بر سر ایشان میریختند،
چون آن سید مظلوم آن حالت را مشاهده نمود و از زنده ماندن خود
نا امید شد، شمشیر کشید و بر آن کافران حمله کرد و جمعی را از
پا درآورد. در این هنگام «ابن اشعث» دید که به آسانی دست بر او
نمیتوان یافت. گفت: ای مسلم! چرا خود را به کشتن میدهی!
ما ترا امان میدهیم و به نزد ابنزیاد میبریم و او اراده قتل تو ندارد،
مسلم گفت قول شما کوفیان را اعتماد نشاید و از منافقان بیدین
وفا نمیآید.
چه شد خاموش شمع بزم ایمان / بیاوردند هانی را ز زندان
گرفتندش سر از پیکر به زودی / بجرم آنکه مهماندار بودی
پس ابنزیاد، هانی را برای کشتن طلبید و هر چند محمد بن اشعث
و دیگران برای او شفاعت کردند؛ سودی نبخشید! پس فرمان داد
هانی را به بازار برند و در مکانی که گوسفندان را به بیع و شرا
در میآوردند، گردن زنند. پس هانی را کتف بسته از دارالاماره
بیرون آوردند و او فریاد بر میداشت که:
«وامذ حجاه ولامذحَجَ لی الیَوم با مذحجاه و اَین مذحج.»
وقتی که می رفتند دنیا گریه میکرد
شهر مدینه مثل زهرا گریه میکرد
وقتی که می رفتند پشت پای آنها
چشمان جبرائیل حتی گریه میکرد
پائین پای ناقه مریم گریه میکرد
دورِ سر گهواره عیسی گریه میکرد
این است آن داغ عظیمی که برایش
حتی میان تشت یحیی گریه میکرد
این است زینب بانویی که زیر پایش
زانوی لرزه دار سقا گریه میکرد
بوسید اکبر دستهای مادرش را
در زیر چادر، ام لیلا گریه میکرد
بر روی دامن مادری در گوش طفلش
آهسته تا میگفت لالا گریه میکرد
یک کاروان گریه شد وقتی رقیه
با گفتن بابا، بابا گریه میکرد
در زیر پای محمل مستوره عشق
منزل به منزل ریگ صحرا گریه میکرد
وقتی که میرفتند عالم سینه میزد
وقتی که میرفتند دنیا گریه میکرد