شهيد آيت الله سيد اسدالله مدني
تولد و دوران تحصيل
شهيد آيت الله سيد اسدالله مدني در سال 1293 هـ. ش.(1323هـ.ق.) در دهخوار قان (آذرشهر) ديده به جهان گشود. پدر ايشان ،مرحوم آقا مير علي، در بازارچه ي آذر شهر، شغل بزازي داشت.شهيد مدني در چهار سالگي ، مادر و در 16 سالگي، پدر خود را از دست داد و دوران كودكي را با رنج و سختي به پايان رساند.وي در عنفوان جواني،به قصد كسب علم وكمال،به شهر مقدس قم عزيمت كرده، به رغم مشكلات فراوان شخصي ناشي از در گذشت پدر و استبداد عصر رضا خاني،با پشتكار وافر به تحصيل علوم ديني مشغول شد.او در حوزه علميه ي قم، پس از گذراندن مراحل مقدماتي از محضر اساتيد بزرگ فقه و اصول وفلسفه بهره مند گرديد. مدتي در محضر درس محوم آيت الله حجت كوه كمري(ره) و آيت الله سيد محمد تقي خوانساري (ره) حاضر شد و مدت چهار سال نيز در محضر امام خميني قدس سره حضور يافت و از درس فلسفه و عرفان اخلاق ايشان بهره مند گرديد. آيت الله مدني،پس از مدتي به نجف اشرف هجرت كرده ، در حوزه علميه نجف اشرف،در كنار تكميل تحصيلات عالي خويش،تدريس درسطوح مختلف را شروع كرده و به دستور مرحوم آيت الله حكيم(ره) ، كرسي تدريس لمعه، رسائل، مكاسب و كفايه را به عهده گرفت و در اندك زمان،جزو اساتيد معروف حوزه علميه نجف اشرف به شمار آمد. وي در نجف اشرف،در درس خارج مرحوم آيت الله سيد عبد الهادي شيرازي(ره) و مرحوم آيت الله حكيم(ره) ومرحوم آيت الله خوئي (ره) شركت كرده و از مراجع بزرگ از جمله آيت الله حكيم در نجف و آيت الله حجت كوه كمري در قم و آيت الله خوانساري اجازه اجتهاد دريافت كرد.
آغاز مبارزات
شهيد بزرگوار آيت الله مدني ،مبارزه سيا سي و اجتماعي خود را از دوران تحصيل در قم، شهر قيام و شهادت، آغاز كرد و در اولين فعاليتهاي خود ،به ستيز با بهائيت بعنوان ابراز تفرقه و انحراف در منطقه آذر شهر پرداخت.وي با سخنرانيهاي روشنگرانه، مردم را عليه طرفداران تبليغ كنندگان مرام بهائيت بسيج و با تحريم مصرف برق آن وخريد وفروش با اين فرقه گمراه ،جو مبارزات ضد بهائيت را شديدتر كرده تا اينکه سر انجام شهر مذهبي آذر شهر را از لوث اين فرقه استعماري پاك نمود. هنگامي كه شهيد نواب صفوي در نجف اشرف به فكر مبارزه با كسروي گري افتاد، آيت الله مدني كه از اساتيد حوزه’ نجف بود، مطلع مي شود كه نواب صفوي،هزينه’ اين مبارزه را ندارد. بدين رو ، كتابهاي خود را مي فروشد و پولش را در اختيار نواب صفوي مي گذارد ، به گونه اي كه دوستانش مي گويند ،اسلحه ي نواب از پول كتابهاي شهيد آيت الله مدني بود .
مبارزات شهيد مدني در نجف اشرف
مرحوم آيت الله مدني،در حوزه علميه ي نجف،در كنار فعاليتهاي علمي،لحظه أي از فعاليتهاي سياسي غافل نبود و همواره در مسائل سياسي و مبارزات عليه طاغوت، پيشگام و پيشتاز بود.وي در دوران زمامداري جمال عبدالناصر،در رأس هيأتي از علما وفضلاي نجف،براي افشاي رژيم طاغوتي ايران به مصر سفر كرد. هنگامي كه گفته شد آل سعود بر عربستان مسلط گرديد،طلاب را جمع كرد و گفت بايد از نجف حركت كنيم وبرويم با آل سعود مبارزه كنيم. آيت الله مدني در اين فكر بود كه در حجاز بايد مبارزه ي چريكي انجام بگيرد، لكن به علت كار و فعاليت زياد ، به خونريزي گلو وسينه مبتلا گشت ودر بستر بيماري افتاد. او در زمان عبدالكريم قاسم-حاكم وقت عراق- كفن پوشيد و به ميان مردم رفت، زيرا كه معتقد بود اگر من نمي توانم كاظمين، بغداد و نجف راحركت بدهم، پس با پوشيدن لباس مرگ مي ميرم تا باعث يك حركت بشوم. چون حكومت عراق با گسترش انديشه ماركسيستي عليه اسلام تبليغ مي نمود .در سال 1342 حركت عظيم مردم مسلمان ايران به رهبري حضرت امام خميني در جهت سرنگوني رژيم طاغوت آغاز گرديد.آيت الله مدني،نخستين كسي بود كه در نجف به نداي ((هل من ناصر ينصزني)) امام لبيك گفته، با تعطيل كردن كلاسهاي خود در نجف و تشكيل مجالس سخنراني، در جهت افشاي چهره ي پليد رژيم مزدور پهلوي گام بر داشت. وي در اين زمان،در نجف، سردمدار جريان دفاع و پشتيباني از نهضت امام به شمار مي آمد. و وقايع ايران را براي طلا ب بيان مي كرد.از زمان تبعيد حضرت امام به نجف،آيت الله مدني ،همواره يار وياور امام بود و در كنار مراد خود به مبارزه عليه ظلم و ستم ادامه داد. معروف است كه هر موقع حضرت امام به علتي نم توانستند براي اقامه’ نماز جماعت حاضر شوند،آيت الله مدني به جاي امام به اقامه’ نماز جماعت مي پرداخت.
همدان سالهاي 1341 تا 1351
آيت الله مدني، حركت تبليغي خود را از همدان و از روستاي دره مرادبيك براي پياده كردن برنامه هاي اصلاحي آغاز كرد، چنان كه خود فرموده است: ((من ديدم بايد همدان را حركت بدهم از يك ده كار را شروع كردم تا مردم ببينند، بعد گرايش پيدا كنند.)) وي دستور داد كسي حق ندارد بدون حجاب اسلامي وارد بشود. همچنين فروختن وخوردن مشروبات را ممنوع كرد و دره’ مرادبيك،يك ده نمونه شد . اين عمل ايشان باعث علاقه مردم متدين همدان به او شد و پس از اينكه وي را شناختند، گرد او جمع شدند و از وي دعوت به عمل آوردند تا به همدان بيايد و ايشان با انتقال به همدان ،فعاليتهاي خود را گسترش داد . آيت الله مدني، در سفرهاي خود به همدان ، پيوسته ارتباط خود را با رهبري مبارزات اسلامي حفظ كرده ، در مراحل مختلف نهضت، نقش حساس خود را ايفا مي كرد . همچنين مردم را با نقشهاي شوم رژيم طاغوتي آشنا ساخته ، در سخنرانيهاي خود، آنان را به بيداري و قيام دعوت مي كرد.در سال 1341 ،زماني كه رژيم شاه با تبليغات گسترده خود مي خواست رفراندم به اصطلاح انقلاب سفيد را برگزار كند، آيت الله مدني در 9 آذر 1341 در مسجد جامع همدان ، سخنراني تندي عليه انتخابات انجمنهاي ايالتي و ولايتي ايراد، و مردم را نسبت به عواقب شوم آن آگاه كرد. در اين سخنراني گفت: (( مردم، شما چقدر بي حس هستيد، اگر اين انتخابات ملغي نشود ،در روز قيامت ،شما مسئول مي باشيد .بايد با علماي قم همكاري كنيد و از آقايان پشتيباني نماييد.)) اقدامات روشنگرانه’ آيت الله مدني در همدان موجب مي شود كه ساواك منطقه در تاريخ 8/9/41 طي نامه اي از رياست ساواك مرکز درخواست كند كه بعد از مراجعت وي به نجف،از ورود دوباره’ او به ايران جلوگيري شود. ساواك مركز به خاطره نداشتن مجوزّي براي جلوگيري از ورود وي، با اين پيشنهاد موافقت، نكرده اما دستور مي دهد اعمال و رفتار وي تحت مراقبت قرار گيرد . به گونه اي كه تاريخ تردد وي ميان عراق وايران،مسافرت به شهر هاي مختلف،سخنرانيها وملاقاتها، طريقه و وسيله’ مسافرت و مرز خروجي ، همه و همه دقيقاً توسط عوامل ساواك به مركز گزارش مي گردد. بعد از قيام 15 خرداد و تبعيد امام ، آيت الله مدني به مبارزات خود شدت بخشيده ، در فرصتهاي مختلف،با طرح مرجعيت حضرت امام و با ايراد سخنرانيهاي انقلابي وافشاگرانه، مردم را به هوشياري فراخواند . وي با هماهنگي روحانيون سر شناس همدان نيز اقداماتي به منظور رفع توقيف روحانيون باز داشتي به عمل آورد. رژيم كه با گسترش نفوذ آيت الله مدني در ميان مردم،به عنوان يكي از سر سخت ترين طرفداران امام ،روبه رو بود، در سال 46، سخنراني عده اي از روحانيون منطقه از جمله آيت الله مدني را ممنوع كرد. در چنين جوي آيت الله مدني با شهامت و شجاعت ،مرجعيت امام را مطرح و، به نفع ايشان تبليغ مي كرد، به حدي كه ساواك طي گزارشي در تاريخ 31/5/49 اعلام مي دارد: ((نامبرده (آيت الله مدني )در همدان به نفع ]امام[ خميني فعاليت وبيش ازيك سوم اهالي همدان را مقلد ]امام[ خميني كرده است ودر هر محفل و مجلسي از ]امام[ خميني تمجيد مي كند و وي را اعلم مجتهد ]مجتهد اعلم[ قلمداد مي نمايد)). آيت الله مدني در دوران حضور در همدان، علاوه بر فعاليتهاي مبارزاتي، خدمات ارزنده اي نيز داشته و آثار ماندگاري از خو به يادگار گذاشته است كه از آن جمله مي توان مدرسه اي ملي تحت عنوان مدرسه’ديني در روستاي دره’مراد بيك، مدرسه’ علميه در همدان، مسجد چهلستون، تأسيس صندوق قرض ا لحسنه مهديه (كه كار خود را با قبض هاي ده ريالي آغاز كرد و حاصل آن بانك مهديه امروزي همدان است) و همچنين ساخت درمانگاه مهديه ودارالايتام مهديه را نام برد .
سالهاي 1351 تا 1354 ،خرم آباد
در اوايل دهه’50 در شهر خرم آباد، خلأ حضور يك عالم مجاهد ومتعهد كه بتواند مرجع مذهبي و سياسي مردم با شد و زعامت روحانيت متعهد و انقلابي منطقه را بر عهده بگيرد، بيش از هر زمان ديگر احساس مي شد. مدتي بود كه مرحوم آيت الله روح الله كمالوند كه سالهاي متمادي زعامت روحانيت منطقه و سرپرستي همه’شؤون مذهبي ، اجتماعي وسياسي لرستان را در دست داشت،به دار بقا شتافته وجايگاه رفيع ايشان همچنان خالي بود. عده اي از روحانيون سر شناس و متعهد خرم آباد ، از آيت الله مدني دعوت بعمل مي آورند كه فعا ليت خود را از همدان به خرم آباد منتقل كند و وي با استجابت دعوت ايشان و عزيمت به خرم آباد، فصل ديگر ي از زندگي پر فراز و نشيب و سراسر مبارزه’ خود را آغاز مي كند . شهيد مدني در خرم آباد و در حوزه’ علميه كمالوند، فعاليت خود را با تدريس درس خارج آغاز مي كند و بعد از مدتي با حكم حضرت امام قدس سره، سرپرستي اين حوزه را نيز بر عهده مي گيرد. در همين دوره، وي كتابهاي امام از جمله توصيح المسائل و تحرير الوسيله را در خرم آباد توزيع مي كند و به رغم خفقان حاكم ، درباره’ مرجعيت امام در مناسبتهاي مختلف تبليغ مي كند . همچنين در هر فرصتي و به اشكال گوناگون ،مردم را به بيداري و آگاهي فرا مي خواند، آنان را از مفاسد دستگاه آگاه ساخته ، نقشه هاي شوم استعمار و رژيم طاغوتي را بر ملا مي سازد و رهبر واقعي را به مردم معرفي و، چهره اصلي و پليد شاه را افشا مي كند .وي علاوه بر اداره’ حوزه’ علميه و صندوق قرض الحسنه رضوي، براي تأسيس بيمارستان و كمك به فقرا و بي سر پرستان- از جمله خانواده’ زندانيان سياسي نيز اقداماتي به انجام مي رساند. روز عيد فطر فرا مي رسد. جمعيت زيادي براي اداي نماز ظهر در مسجد شاه آباد خرم آباد حاضر مي شوند . آيت الله مدني قبل از شروع نماز مي فرمايد ، (مقلدين آيت الله در يك طرف قرار بگيرند.) با اين سخن، عده اي از مردم ، در صف مقلدين آيت الله خميني قرار مي گيرند. آنگاه در حين سخنراني ، براي طول عمر آيت الله خميني دعا مي كند وسپس فتواي ايشان را در باب زكات فطره بيان مي كند. پس از جريان عيد فطر، ساواك وضعيت او را در كميسيون مطرح و وي را به مدت سه سال به نور آباد ممسني در استان فارس تبعيد مي كند.
سال 1354 ، نور آباد ممسني
آيت الله مدني در تبعيد نيز مبارزات خود را ادامه مي دهد و با حفظ ارتباط با نيروهاي انقلابي خرم آباد ،آنان را به ادامه’ مبارزه فرا مي خواند. وي در ديدار هاي مختلف به كساني كه از خرم آباد براي ملاقات با ايشان مي آمدند، توصيه مي كردند: (( مساجد و حوزه’ علميه را حفظ كنيد . مجتهد تربيت كنيد . اسلحه شما تبليغ است. در مقابل ظالم وستمگر، تبليغ ، از بمب اتم هم مؤثر است.)) آيت الله مدني در اواخر سال 54 ، از كشور ممنوع الخروج مي شود. ايشان نور آباد را به پايگاه مبارزه عليه رژيم تبديل مي كند، به نحوي كه مردم نقاط مختلف از جمله ، شيراز ، كازرون وشهرهاي ديگر استان فارس ولرستان از نقاط دور و نزديك به حضور مي رسند و پيام انقلاب ومبارزه را دريافت مي دارند. ساواك از مو قعيت جديد آيت الله مدني در نور آباد به هراس افتاد ،دستور مي دهد در محل تبعيد نيز از ملاقات مردم با وي ممانعت به عمل آيد، اما از اين تصميم هم طرفي نمي بندند . از اين رو در پايان سال دوم تبعيد ،محل تبعيد ايشان را به گنبد گاووس تغيير مي دهند .
سال 1356 گنبد گاووس
آيت الله مدني از بدو ورود به اين شهر ستان ، رو حانيون منطقه را تحت تاثير قرار داده، مدرسه’ علميه منظريه و مسجد جامع اين شهر را پايگاه مبارزاتي خود قرار مي دهد. ديري نمي گذرد كه ايادي رژيم در گنبد كاووس نيز از حضور آيت الله مدني احساس خطر كرده، ادامه حضور و تبعيد وي در اين شهر را با توجه به مرزي بودن منطقه به هيچ وجه به مصلحت ندانسته، از ساواك مركز در خواست مي كنند نسبت به تغيير محل تبعيد وي اقدام لازم به عمل آوردند. به دنبال آن،اين بار ، كميسيون امنيت اجتماعي خرم آباد در تاريخ 28/3/57 تشكيل جلسه داده، محل تبعيد نام برده را از گنبد كاووس به بندر كنگان تغيير مي دهد.
سال 1357، بندر كنگان
مدت اقامت آيت الله مدني در بندر كنگان، سه هفته بيشتر طول نمي كشد، اما روشن است كه اين عالم مجاهد به هر جاقدم مي گذاشت، روح انقلاب و مبارزه را به همراه خود به آنجا وارد مي كرد. او، مجسمه’ تقوا، منادي انقلاب، پيام آور بيداري و جنبش و مبلغ اسلام راستين بود. بر اين اساس، حضور هر چند كوتاه وي در بندر كنگان نيز تاثير خوبي در ميان مردم اين شهر مي گذاشت. نظر به اينكه بندر كنگان جزء مناطق تبعيد محسوب مي شود و با توجه به بيماري آيت الله مدني كه احتمالا سل بوده است، محل تبعيد وي از تاريخ 3/5/57 به شهرستان مهاباد تغيير پيدا مي كند.
تابستان 1357، مهاباد
بعد از تغيير محل تبعيد به مهاباد ، ايشان را به همراه ما’مور بدرقه ژاندار مري بوشهر و از طريق خرم آباد، همدان، كرمانشاه و سنندج به مهاباد اعزام مي كنند. آيت الله در بين راه با اخلاق حسنه خود با ما’مور همراه، اعتماد وي را جلب مي كند و پس از ترك خدمت ما’مور، به خرم آباد مي رود و با روحانيون منطقه ارتباط برقرار مي كند . سرانجام آيت الله مدني در پايان مدت تبعيد ، به در خواست علماي مبارز تبريز به اين شهر عزيمت مي كند تا همپاي ملت ايران ،مبارزه بي امان خود را عليه رژيم پهلوي بگيرد. در تبريز فعاليتهاي انقلا بي شهيد مدني روز به روز علني تر مي گردد. ساواك وجود ايشان را در تبريز تحمل نكرده ،شبانه وي را دستگير و از تبريز تبعيد مي كند.
1357، باز گشت به همدان
آيت الله مدني در 1/10/57 در ميان استقبال با شكوه مردم وارد همدان مي شود. معظم له با دعوت روحانيون و مردم همدان براي جانشيني مرحوم آخوند ملا علي معصومي همداني و به منظور رهبري مبارزات مردم همدان و منسجم كردن فعاليت روحانيون متعهد، به اين منطقه عزيمت مي كند. نظر به سابقه درخشان آيت الله مدني از سال 41 تا سال50 در همدان با توجه به اوج گيري مبارزات حق طلبانه مردم ايران ،هجرت آيت الله مدني به اين شهر ،از اهميت فوق العاده اي برخوردار بوده، طبقات مختلف مردم از ساعتها قبل در مسجد جامع اجتماع و سپس جهت استقبال از آيت الله مدني به طرف دروازه ملاير حركت مي كند. شهيد مدني از بدو ورود به همدان ،هدايت مبارزات مردمي را به عهده گرفته ،با اقشار گوناگون جامعه ارتباط برقرار مي كند. نقش ايشان در جهت دهي به مبارزات مردم همدان به حدي بوده كه وقتي در جريان 22 بهمن، لشگر 81 زرهي كرمانشاه براي سر كوب مردم به سمت تهران حركت مي كرد ،به دستور ايشان ، مردم همدان براي سد كردن حركت تانكها ،با دست خالي و كفن پو شان به مقابله با تانكها بر خاستند وخود آيت الله نيز در جلوي همه تظاهر كنندگان به راه افتاد و مردم موفق مي شوند با دادن تعداد كمي شهيد و مجروح تانكها را از حركت باز دارند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، اين يار دير ينه امام و سرباز خستگي ناپذير انقلاب كه پرچم مبارزه را لحظه اي بر زمين نگذاشته و از تبعيد گاهي به تبعيد گاهي ديگر و از سنگري به سنگر ديگر هميشه در صف مقدم مبارزه حركت كرده بود و در پيروزي انقلاب ،تلاش بي وقفه اي داشت، فصل ديگري از مبارزات خود را براي حفظ و حراست و پاسداري از انقلاب شكوهمند اسلامي آغاز كرد. ايشان در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسي، از طرف مردم همدان به نمايندگي انتخاب مي شود وسپس در كوران مشكلات و آ شفتگي اوضاع همدان از سوي امام با اختيارات کامل به امامت جمعه اين شهر منصوب مي شود.
فتنه حزب خلق مسلمان
تبريز اين شهر قيام ومبارزه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در معرض جريانات مهم و حساسي قرار گرفت. دشمنان انقلاب با شعله ور كردن آتش تفرقه و اختلاف و آشفته كردن اوضاع عمومي شهر، كميته هاي انقلاب كه اكثر آنها در دست ضد انقلابيون حزب خلق مسلمان بود اميد داشتند كه به اهداف شوم خود برسند. ياران انقلاب تصميم گرفتند با آوردن آيت لله مدني به تبريز، موقعيت جناح انقلاب و خط امام را تقويت كنند. آنان اين پيشنهاد را به محضر امام تقذيم كردند وامام امت طي حكمي آيت الله مدني را روانه تبريز كردند. ايشان در سر وسامان دادن به اوضاع سياسي و اجتماعي تبريز تلاش مخلصانه اي كرد و آنگاه براي ادامه خدمت به شهر همدان باز گشت،ولي هنوز چند روزي از مراجعت وي نگذشته بود كه حادثه دلخراش وغمبار شهادت اولين شهيد محراب آيت الله سيد محمد علي قاضي طبا طبائي به دست دشمنان انقلاب و مزدوران آمريكا، اوضاع شهر تبريز را دگرگون ساخت . در اين هنگام بار ديگر امام عزيز طي حكم ديگري ،آيت الله مدني را به نمايندگي خود و امامت جمعه شهر تبريز منصوب فرمود . ايشان در تبريز با معضل بزرگ «حزب خلق مسلمان» - كه جريانهاي مختلف تحت پوشش آن به مبارزه با انقلاب پرداخته بودند - مواجه مي گردد. سخت ترين روزهاي آيت الله مدني را مي توان ايامي خواند كه او در ميان آشوب حزب خلق مسلمان قرار گرفت . در جريان اين غائله ي خطرناك، آيت الله مدني از جانب همين گروه ضد انقلابي بارها مورد تهد يد قرار گرفت. آنها جايگاه نماز جمعه را به آتش كشيدند و از برگزاري نماز جلوگيري كردند، اما ايشان در روز جمعه كفن پوشيد و پيشاپيش جمعيت حركت كرد وگفت (تا من زنده ام و در اين شهر نماينده امام هستم نماز جمعه را برگزار مي كنم)و بدين سان با استقامت وحضور اقشار مردم در صحنه توطئه ي آمريكا و اياديش در آذربايجان خنثي گرديد.
شهيد مدني وجبهه هاي نبرد
شهيد مدني در تقويت روحيه رزمندگان اسلام نقش بسزايي داشتند و با شركت خود در جبهه هاي نبرد و حضور در كنار سپاهيان اسلام و شركت در مجالس دعا و نيايش آنان ،مشوق رزمندگان اسلام بودند که جنگ مقدس خود را با استكبار جهاني تا پيروزي نهايي ادامه دهند. آقاي بهاء الديني در اين زمينه خاطره اي نقل مي کند: عده اي مي خواستند بروند جبهه. بچه ها كه رفتند، ديدم حاج آقا آمدند خانه وسخت ناراحت هستند و اشك در چشمانش حلقه زده است .گفتم: حاج آقا چرا ناراحتيد؟ گفتند: تلفن بزنير به دفتر امام واجازه بگيريد از امام كه من با اين بچه ها به جبهه بروم. پرسيديم: چرا حاج آقا ؟ گفتند: آخر من نمي توانم ببينم اين بچه ها مي روند جبهه، آنجا مي جنگند و من نروم بجنگم. خوب من پير شده ام ،اگر من گذشت اين بچه ها را نداشته باشم، ايثار اين بچه ها را نداشته باشم ،و اي بر حال من ! اما خوب معلوم بودكه حضرت امام هيچ وقت اجازه نمي دادند ايشان سنگر تبريز را رها كنند و به جبهه بروند. البته اين حركت ايشان هم نشانه عشق ايشان بود به شهادت وانقطاع ايشان بود از دنيا.
شهادت
ايشان با اينكه به وضع تبريز سر و سامان مي دادند از وضع همدان و خرم آباد نيز غافل نبودند ؛ حتي به شهرهاي زنجان و اروميه نيز رسيدگي مي كردند . فعاليتهاي ايشان ادامه داشت تا اينكه سرانجام پس از 69 سال زندگي سراسر درد و رنج و مبارزه در نيمروز جمعه 30/6/60 در محراب عبادت در ميدان نماز تبريز به دست منافقي شقي بر اثر انفجار نارنجك به آرزوي ديرينه خود كه شهادت بود رسيد. يادش گرامي و راهش پر رهرو باد.
و السلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيا
منبع: مجتمع فرهنگي آموزشي شهيد محراب آيت الله مدني همدان
نظرات شما عزیزان: