امام چند روز قبل از نامه 1/6 به خبرگان گفته بود منتظری را برکنار کنید/ اطرافیان منتظری با آیتالله خامنهای خوب نبودند چون اهل معامله نبود
گروه سیاسی - رجانیوز: در تاریخ سیاسی کشور، بررسی فراز و فرود یک فرد و توصیف آن اهمیت زیادی دارد. اما آنچه این بررسی را مهمتر میکند، ریشهیابی و تبیین علل فراز و فرود و چرخش چهرههای سیاسی است. خصوصاًً این قضیه وقتی اهمیتش دوچندان میشود که آن فرد، نه یک فرد بلکه چهره شاخص یک طیف و جناح باشد.
به گزارش رجانیوز، آیت الله منتظری چه در دوران مبارزه با رژیم طاغوت و چه در دوران پس از پیروزی انقلاب، یکی از چهرههای برجسته و شاخص بوده است. اولین قائم مقام رهبری و فقیه عالیقدر مورد تأیید امام، طی یک سلسله فعل و انفعالات روند جدایی از نظام را در پیش می گیرد و مواضع کجروانه اش تا آنجا پیش میرود که امام راحل مرگ خود را از خدا طلب میکنند. نشریه رمز عبور برای تبیین چرایی و چگونگی سیر جدایی آیت الله منتظری با مسعود رضایی کارشناس تاریخ معاصر ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
اساساً سیر مخالفت حضرت امام با قائممقامی رهبری یا به تعبیر دیگر رهبری آینده آقای منتظری چه مراحلی را طی میكند؟
اولین جایی که امام مخالفت خود با این قضیه را مطرح میسازد در ملاقاتی است كه آقای محمدی گیلانی در آستانه طرح این موضوع در اجلاس آبان ماه مجلس خبرگان در سال 64، با ایشان دارد و مشروح این ماجرا را در سخنان خود در روز 14 خرداد 1368 در مجلس خبرگان بیان كرده است. قضیه از این قرار است كه آقای محمدی گیلانی به دلیل مخالفت با این كار، خدمت امام میروند و میگویند قرار است این مسئله مطرح و تصویب بشود. امام نیز در اینجا نظر مخالف خود را با این اقدام مطرح میكنند و سپس به آقای محمدی گیلانی میگویند شما به آقای هاشمی بگویید که بیایند تا من موضوع را به ایشان بگویم و از این كار جلوگیری شود. آن گونه كه آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود نوشتهاند بعد از این كه آقای محمدی گیلانی به ایشان میگوید امام با شما كاری دارد، نزد ایشان میروند و در مورد موضوع صحبت میكنند. البته ایشان مطالبی را در خاطراتشان نوشتهاند که در واقع توجیه می کند چرا جلوی این قضیه گرفته نشده است.
جناح آیتالله منتظری و طیف سیاسی اطراف ایشان در معادلات دهه 60 چه كسانی بودند و در معادلات سیاسی چقدر نقش و تاثیر داشتند؟آنها چه آیندهای را برای انقلاب و خودشان ترسیم میکردند؟
باز من باید برگردم به حرف اولم یعنی آن شان و جایگاه و موقعیت آقای منتظری در نظام که از ابتدای انقلاب یک جایگاه ویژه و خاص بود. ایشان بعد از حضرت امام نفر دوم نظام و انقلاب محسوب میشد و طبیعتا هر وقت که یک شخصیت اینگونهای وجود داشته باشد، کسانی دور او جمع میشوند. چه آقای منتظری باشد چه هر فرد دیگری. این در واقع برمیگردد به هوشیاری، درایت و دوراندیشی آن فرد که چگونه با اینها رفتار کند. اصلا چه کسانی را از خودش طرد کند و چه کسانی را اطراف خودش نگه دارد و آنها را مدیریت کند و اجازه ندهد که آنها او را مدیریت کنند.
آقای منتظری به لحاظ اصفهانی بودن، بخصوص برای طیفی از نیروهای سیاسی متعلق به این استان از موضوعیت و محبوبیت برخوردار بود. تعدادی از آنها هم از قبل انقلاب با آقای منتظری در ارتباط بودند. یک بخش از این نیروها همان باند سیدمهدی هاشمی بودند. خوب، سیدمهدی هاشمی سابقهای در قبل از انقلاب داشت که ما فعلا به آن نمیپردازیم. اما این شخص بعد از آزادی از زندان در جریان انقلاب، ملبس میشود و در کنار شهید محمد منتظری و سپس در کنار آیتالله منتظری قرار میگیرد. با کمال تاسف باید بگویم که آقای منتظری نتوانست بر احساسات خود نسبت به سیدمهدی غلبه کند. همانطور که عرض کردم ایشان فردی بسیار عاطفی و احساسی بود. البته این ویژگی از یک لحاظ جنبه مثبت فرد است، اما اگر در حوزه مسائل سیاسی، یك فرد نتواند بر این احساسات و عواطفش غلبه کند آن وقت قادر به تشخیص بسیاری از مسائل درست و غلط از یكدیگر نخواهد بود و بنابراین مغلوب واقعیتهای موجود می شود.
آقای منتظری نسبت به سیدمهدی یک نگاه عاطفی بسیار مثبت داشت که خود ایشان هم دلایلش را در خاطراتشان گفتهاند. مهدی هاشمی فرزند استاد آقای منتظری و برادرش داماد آقای منتظری بود. از کوچکی هم با محمد بزرگ شده بود و آقای منتظری هم تصورش از ایشان یک فرد انقلابی مبارز و بسیار باهوش و درایت بود. البته بگویم سیدمهدی هم آدم خوش بیان و خوش قلم و یک آدم تشکیلاتی بود و در مسیری که برای خودش انتخاب کرده بود آدم باهوشی بود. بنابراین ایشان به آقای منتظری نزدیک میشود و زیر چتر حمایت او قرار میگیرد. به واسطه همین حمایت آقای منتظری هم است که میتواند وارد سپاه شود و در آنجا با قرار گرفتن در راس واحد نهضتهای آزادیبخش، به فعالیتهای خودش ادامه بدهد.
اما باند سیدمهدی تنها گروه اطراف آقای منتظری نبود. در واقع باید بگویم یک طیف گرداگرد آقای منتظری را گرفته بود که در درون آنها حتی تضادهای مختلفی هم دیده میشد و اینجور نبود که همه یک جور و یکسان باشند.
مهدی هاشمی هم قریب به این مضامین را میگوید که ما «طیف» بودیم، یعنی گروههای مختلفی بودیم که بر سر منافعمان با هم همسو و هم جهت شدیم.
بله. درست است و آدمهای مختلفی هم در درون اینها هستند؛ از آدمهای خوب و سالم تا آدمهایی با اهداف و اغراض خاص. اما نكته مهم اینجاست كه در تمام این طیف، سوگلیشان سیدمهدی هاشمی بود. یعنی هیچ کسی به اندازه او مورد علاقه و اطمینان آقای منتظری قرار نداشت تا جایی كه میتوان گمان كرد آقای منتظری حتی او را به عنوان رئیس جمهور آینده ایران نگاه میکرد و قبول داشت. با توجه به تعریف و تمجیدی كه آقای منتظری بعضا از سیدمهدی در نامههای خود به حضرت امام میكند و بصراحت او را از بسیاری از مقامات رسمی كشور شایستهتر میخواند، واقعا شاید یکی از آرزوهای ایشان آن بود که زمانی سیدمهدی ریاست جمهوری این کشور را و تمام امور اجرایی مملکت را در دست بگیرد و بعید میدانم که سیدمهدی از چنین نگاهی نسبت به خودش غافل بوده باشد. شاید سیدمهدی هم خودش را در مسیر آینده تاریخ ایران و در زمان رهبری آقای منتظری در جایگاه رئیس جمهور و چه بسا رئیس جمهور مادامالعمر ایران میدید. بنابراین در این طیف هیچ کس عزیزتر و دوستداشتنیتر و مقربتر از سیدمهدی برای آقای منتظری نبود و با کمال تاسف باید گفت هیچ کس هم در این طیف منحرفتر از او نبود.
نظرات شما عزیزان: