سیاست انقلابی کرمانشاه
بسم الله الرحمن الرحیم عماریون احساس وظیفه کنند در صحنه حاضر‌شوند
مدیر موسسه ادیان و فرق در جلسه هفتگی انصارحزب‌الله:
ایران؛از تولید انديشه‌جهاد تا«انقلاب كت و شلواري»وزارت‌خارجه
شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۲۵
 
دعوای شیعه و سنی نه تنها توسط بیگانگان و تکفیری‌ها دامن زده می‌شود بلکه از این سو برخی داخلی‌ها نظیر انجمن حجتیه و سیدصادق شیرازی‌ها به مقدسات اهل سنت اهانت می‌کنند تا دوباره ذهن اهل سنت را علیه ما بسیج کنند و در جاهایی هم موفق شده‌اند...
پایگاه خبری انصارحزب الله: جلسه هفتگي انصار حزب الله در حالي طبق روال هر هفته در دفتر مركزي تهران برگزار شد كه حجت الاسلام جواد محرابی ، مدیر مؤسسه «فرق و ادیان» ، سخنران ميهمان اين جلسه در روز يكشنبه ۱۹ بهمن ماه بود. وي در جلسه ياد شده به جريان شناسي تكفيري و سير تحول آن در منطقه خاورميانه پرداخت و درباره آن توضيح داد. لذا در ادامه متن اين سخنراني در اختيار مخاطبان قرار دارد. 

چالش جديد

یکی از مباحث مهم در دنیای امروز مسئله درگیری های درونی جوامع اسلامی‌است. امروز علی رغم وجود ظرفیت‌های موجود در جهان اسلام اعم از امکانات مادی و معنوی ، معمولا در موضع ضعف و تفرقه قرار دارند و بعضا نه تنها در جبهه اسلام قرار ندارند بلکه به عنوان ابزاری در دست دشمن واقع شده اند. رشد جمعیت مسلمانان در دوران بعد از جنگ جهانی بویژه از سال ۱۹۷۰به بعد تا سال ۲۰۰۰ دنیای غرب را با یک چالش جدیدی روبرو کرد.

دین‌الهی در جوامع غربی از بین رفته وتنها ظاهری از آن مانده بود و بسیاری از مردم در دنیای مدرن دنبال خود که می‌گشتند به سمت خدا سوق پیدا می‌کردند؛ و این به یکباره دنیای غرب را با بحرانی به نام اسلام گرایی مواجه کرد.

ظرف این مدت سی سال فقط در اروپا جمعیت مسلمانان دو برابر شد. همینطور آمریکا و کشورهای دیگر هم با این چالش روبرو شدند. با پیروزی انقلاب اسلامی‌در ایران رشد انقلابی‌گری هم بر اسلام گرایی افزوده شد ؛ یعنی دنیای غرب با مسلمانانی روبرو شدند که داعیه مبارزه با آنان را هم دارند.کم کم رسانه های اروپایی و آمریکایی منتشر کردند که توان و ابزار دنیای غرب بویژه بعد از فروپاشی بلوک شرق به صورت تمام عیار، در خدمت مبارزه با اسلام قرار گرفت. غربی ها دریافتند که اگر بخواهند با اسلام مقابله کنند ، این مبارزه نباید در سرزمینهای خودشان محدود شود بلکه باید سنگرها را به داخل جوامع اسلامی‌بیاورند ،لذاعمده برنامه های خود را در حوزه خاورمیانه که کلونی جمعیتی مسلمانان است متمرکز کردند.

در این منطقه اتفاقات عجیبی رخ داده که من و شما پس از گذشت یکی دو دهه تازه متوجه آن شدیم. به عنوان مثال به یک دفعه سر کله داعش در منطقه پیدا می‌شود ، بعد متوجه می‌شویم که مثلا این پروژه از چه موقع آغاز شده که منجر به ظهور داعش در منطقه شده است.

ماجرای نگرانی آمریکا واروپا از تمدن اسلامی‌به قدری افزایش پیدا کرد که استراتژیست‌های امریکایی و غربی قلم های خود را به این سمت بردند که برخورد تمدنی آینده برخورد تمدن اسلام وغرب است. 

آقای ساموئل هانتینگتون در سال ۹۳ نظریه برخورد تمدنها را که مطرح کرد و محور آن را به سمت تمدن اسلام و تمدن غرب آورد ، این مسیر ادامه یافت و انقلاب اسلامی‌هم که پیروز شد ، غربی ها در مواجهه با شعارهای ما اول با احتیاط برخورد کردند ولی باشنیدن شعار نه شرقی و نه غربی به یک دفعه یک احساس خطر شدید کردند و بر آن شدند تا این خطر را از پیش پای غرب بردارند ، لذا از همان آغاز انقلاب اسلامی‌شروع به کار کردند ؛ از ترغیب صدام به جنگ علیه ایران شروع کردند و تا تحریم‌های گوناگون کار را ادامه دادند. دعوای بین اسلام و غرب به این معنا به صورت کج‌دار و مریز ادامه یافت تا اینکه در سال ۲۰۰۵ ماجرای برج های دوقلو اتفاق افتاد. پس از این ماجرا بود که غربی ها به صورت علنی وارد کارزار مبارزه با اسلام شدند.

هدايت عقيده‌ی جهاد 

بدین ترتیب افغانستان را اشغال کردند وبعد وارد خاک عراق شدند.عراق را که ترک کردند ما گفتیم شکر خدا کارزار تمام شد ولی حضور امریکا در عراق و افغانستان علاوه بر دست اندازی به منابع و ثروتهای این کشورها طرحی برای آماده سازی بعضی از نیروها و زمینه سازی برای شروع جنگهای نیابتی در منطقه بود.

و این چنین آمریکایی ها از منطقه رفتند ولی جنگهای‌نیابتی توسط نایبان امریکا شروع شد. نایبانی هم که بعضی از ایشان خود نمی‌دانند که نایب آمریکا هستند. با افراد بسیاری از بدنه گروه‌هایی مثل داعش ، النصره ، لواء الاسلام ، التوحید و القاعده که صحبت می‌کنیم و ارتباط می‌گیریم ، در می‌یابیم که بسیاری از اینها برای جهاد و شهادت در راه خدا و پیغمبر به این گروه‌ها پیوسته اند. 

اما چطور سرویس های امنیتی غرب اینها را مدیریت کرده که اینها جانشان را در راه اهداف غربی ها می‌دهند لیکن تصورشان این است که در راه اسلام می‌جنگند. شاید سابقه این سبک و مدل مدیریت آمریکایی ها را از دوران اشغال افغانستان بوسیله شوروی و تقریبا یکسال مانده به انقلاب اسلامی‌برسد.آن زمان در جنگ سرد آمریکا جرات مقابله نظامی‌با روسها را نداشت ، لذا آمریکایی ها برای مقابله با روسها مدل جنگهای نیابتی را که تا امروز هم ادامه دارد طراحی وپیاده کردند. در این مدل بدون اینکه نیروی نظامی‌به منطقه بیاورند و هزینه ای در این رابطه بپردازند به‌وسیله گروه‌هایی جنگ را راه انداخته و فقط خودشان مدیریت پشت صحنه می‌کردند.

در جنگ افغانستان، آمریکا توسط سه کشور مصر ، سعودی و اردن طرحی را پیاده کرد که توسط گروه‌های سلفی که اندیشه جهاد داشتند و برای کشورهای خودشان هم تهدید بودند اجرایی شد؛ مثل گروه حرکه الجهاد ، شاخه جدا شده از اخوان المسلمین در مصر که توسط حکومت مصر به زندان افتاده بودند. با رایزنی آمریکایي ها و حکومت مصر ؛ سازمانهای اطلاعاتی مصر ماموریت یافتند تا با حضور در زندان به اینها در عوض شرکت در جنگ علیه روسها در افغانستان از زندان آزاد شوند. آنها که روحیه جهادی داشته و از طرفی افغانستان هم که یک کشور اسلامی‌بود و توسط روسها اشغال شده بود، موافقت کرده و برای جهاد به افغانستان آمدند.

بسیاری از فرماندهان کنونی القاعده از جمله ایمن الظواهری از زندان آزاد شده و به افغانستان آمدند. در عربستان سعودی و اردن و کشورهای دیگر منطقه همین اتفاق افتاد و شخصیت هایی که قدرت رهبری و مدیریت داشتند و در زندانها بودند به افغانستان اعزام شدند. اینها هم نیروهای خودشان را فراخوان دادند و نیروهای زیادی در افغانستان به هم پیوستند و تجهیز شدند و از آن طرف آمریکایی ها موشک های استینگر را در اختیارشان قرار دادند تا با آنها بالگردهای شوروی را ساقط کنند. اینگونه یک قدرت نظامی‌در منطقه ولی به صورت پراکنده و جدا جدا شکل گرفت.

ورود القاعده به جنگ با آمريكا

بعد از مدتی افرادی که آمده بودند احساس کردند که با این پراکندگی وضعیت با مشکل روبرو شده‌اند و لذا دفتری درست کردند که حرکت را قاعده مند کنند و آن دفتر و مجموعه بعدها به تشکیلات جنبش القاعده ختم شد. اسامه بن لادن هم که از عربستان سعودی آمده بود آن را رهبری می‌کرد و تا خروج روسها از افغانستان اینها هم بودند. تا آن موقع دشمن اول خود را روسیه می‌دانستند و به طور کل جریان القاعده دشمن شیعه نبود و هنوز هم بخش اعظم بدنه القاعده دشمنان شیعیان نیستند.

بعد از خروج روسها چند اتفاق در منطقه افتاد و اینها در کشورهای مختلف پراکنده شدند و شروع به راه اندازی تشکیلات القاعده در کشورهای دیگر کردند و بدین ترتیب القاعده سودان ، یمن ، تونس و الجزایر شکل گرفت و القاعده به یک جنبش بسیار بزرگ در کشورهای اسلامی‌تبدیل شد ولی هدف خیلی مشخصی نداشتند و خیلی از آنها وارد جنگهای منطقه محلی شده بودند و با حکام خودشان می‌جنگیدند. تا اینکه جنگ خلیج فارس شروع شد. صدام که به کویت حمله کرد ، در سال ۱۹۹۱ آمریکایی‌ها یک ائتلاف برای مبارزه با صدام صورت دادند تا بتوانند پایگاههایی در منطقه داشته باشند .

زمانی که آمریکایی ها بنا داشتند که به منطقه بیایند بن لادن نامه ای به شاه عربستان نوشت و گفت که نباید اجازه دهید مشرکین آمریکایي به منطقه بیایند و در کشور عربستان که کشوری اسلامی‌است مستقر شوند. برای خروج صدام از کویت ما خودمان نیروها را فراخوان می‌دهیم و صدام را از کویت بیرون می‌کنیم ؛ پس نیازی به حضور نیروهای آمریکایی در منطقه نیست.

شاه فهد نپذیرفت و بعد از آن که آمریکایي ها آمدند ، القاعده مسیرش را به سمت مبارزه با آمریکا برد. طبیعتا وقتی چنین شد کشورهای هم پیمان با آمریکا مثل عربستان با القاعده به مخالفت پرداختند و القاعده وارد فاز درگیری با آمریکا شد. تعدادی از رهبران القاعده توسط امریکا کشته شدند و القاعده هم عملیات های زیادی را علیه آمریکا در سر تا سر دنیا انجام داد.

این جنگ ادامه یافت و بسیاری از گروه‌های جهادی در سزاسر جهان اهل سنت که علاقه به مبارزه وجهاد داشتند ، به القاعده پیوستند و شبکه القاعده بسیار قدرتمند وگسترده شد. بعد از این بود که آمریکایی‌ها به فکر مدیریت القاعده افتادند. مدتی بسیاری از آنان را کشتند و هنوز هم در کشورها رهبران آنها را ترور می‌کنند.اما باز نتوانستند القاعده را مهار کنند ، بنابراین فکری کردند تا مسیر را عوض کنند. لذا آمریکایي ها آمدند و شروع به ترور رهبرانی از القاعده که مخالف آمریکا بوده و هدفشان را مبارزه با آمریکا می‌دانستند کردند.

مثلا در یمن آقای «انور العولقي» یک مهندس بزرگ شده آمریکا بود و بعد از بن لادن بزرگترین رهبر فکری القاعده در دنیا بود و خیلی به او اعتقاد داشتند و مقبولیت داشت. او ناو «یو.اس.اس.کول» امریکا را منفجر کرد و کم کم خیلی از کشورهای منطقه را تحت پوشش قرار داد. بنابراين او را به همراه ۳۰ تن از رهبران القاعده یمن ترور کردند. در سال ۲۰۱۱ بن لادن را هم کشتند.

اما اینکه القاعده از کجا وارد دعوای سنی و شیعه شد؟ آمریکایي ها با کمک عربستان ، یکی از شخصیتهای القاعده به نام «ابومصعب الزرقاوی» که از افغانستان به عراق برگشته بود را بودجه و تجهیزات دادند وبه او گفته شد که بعد از حکومت صدام شیعیان حکومت را به‌دست گرفتند. لذا ابومصعب به جای مبارزه با آمریکا جنگ شیعه وسنی را شروع ودست به کشتار شیعیان زد.

به موازات درگیری های زرقاوی با شیعیان ؛ بعضی از گروه‌های شیعه همچون مقتدی صدر و جیش المهدی پاسخ دادند و به مقابله با برخاستند و این چنین دعوای شیعه و سنی در عراق شکل گرفت و برادر کشی عجیبی در عراق شکل گرفت به گونه‌ای که دست به ترور سران یکدیگر زدند و مساجد یکدیگر را تخریب کردند و آمریکایي‌ها در کنار گود نشسته و دو طرف دعوا را تقویت می‌کردند.ایران ورود کرد و به آنان توصیه کرد دست از کشتار بردارند و آنها را به خویشتن داری دعوت کرد و از آن طرف بن‌لادن هم چند بار به زرقاوی نامه نوشت و از زرقاوی خواست تا بیشتر وارد این دعوا نشود و به گفت که این دعوای اشتباهی است و باید مسیر را به طرف آمریکا تغییر داد اما زرقاوی گوش نمی‌کرد.

تحت تاثیر این دعواهای شیعه و سنی که اخبار آن را رسانه های عربی به صورت وارونه مخابره می‌کردند گویی اهل سنت در عراق مظلوم واقع شده است ؛ جوانان سنی کشورهای منطقه احساس می‌کردند باید اقدامی‌کنند و شعله این آتش به کشورهای دیگر هم کشیده شد و جنگی مذهبی در عراق شروع شد. تا اوخر ۲۰۰۵ و اوایل ۲۰۰۶ که تحت فشارهای خود بن لادن و شخصیتهای دیگر جهادی در سراسر دنیا زرقاوی به این نتیجه رسید که دیگر نباید با شیعیان بجنگد و بدین ترتیب القاعده عراق مبارزه خود را به سمت آمریکایی تغییر داد. همین که زرقاوی به این سمت رفت و شروع به زدن آمریکایی‌ها کرد ، آمریکایی‌ها او را کشتند و بعد جانشین او ابوحمزه مهاجر را هم ترور کردند.بعد یک شخصیتی را که از سالها قبل در زندان داشتند او را آزاد کردند تا جایگزین الزرقاوی شود و او کسی جز ابوبکر البغدادی نبود.

چالش بعد از بيداري اسلامي

بعد از مسئله بیداری اسلامی‌در کشورهای مختلف و سقوط شخصیتهایی مثل بن‌علی در تونس و مبارک در مصر و قذافی در لیبی ، آمریکایی ها از این که حکومتها و شخصیتهای وابسته به آنان یکی پس از دیگری ساقط می‌شد ، وحشت کردند و دیدند تنها کشوری که تا الان میدان دار مبارزه با آمریکا و سران آن بوده ایران است وایران به حمایت از انقلابهای منطقه دست زده و به اینها خط دهی می‌کند ؛ اینها شروع به فن بدل زدن کرده تا دوباره بتوانند جنگ را به درون مسلمانان برگردانند و بیداری اسلامی‌که مسیرش به سمت دعوای میان استکبار واسلام بود را منحرف سازند.

اظهارات و مقالات خیلی از اندیشمندان غربی حاکی از نگرانی و سر درگمی‌آنها بود چرا که اصلا تصور نمی‌کردند اوضاع آنان به یکباره به هم بریزد و در دوره بیداری اسلامی‌خیلی از مدیران اندیشکدهای غربی تعویض و برکنار شدند. لذا آمریکا با کمک ترکیه ، قطر و عربستان سعودی مسیر را عوض کردند و به سوی سوریه بردند. در آغاز در سوریه حرکتهای اعتراض آمیزی بر علیه حکومت بشار اسد توسط گروه‌هایی از مردم شکل گرفته بود. آنها با سوار شدن روی موج اعتراضات اسد را دیکتاتور خواندند و رسانه های مزدور الجزیره و العربیه صبح و شب در این راستا خبر جعل کرده و تصویر سازی کردند و بدین ترتیب جوانان مختلف از کشورهای دنیا یک بار دیگر همچون ماجرای افغانستان فراخوان شدند؛ با این تفاوت که این‌بار فراخوان جهانی بیشتری داده شد و بیش از ۸۰ کشور دنیا در سوریه حضور دارند. 

کار جدیدی که غربی ها انجام دادند این بود که این دفعه روی تازه مسلمانان سرمایه گذاری کردند. تازه مسلمانانی از کشورهای مختلف دنیا که اولا عشق مبارزه و جهاد داشتند و دوم اینکه حتی خیلی از اینها زبان عربی بلد نبودند و سوم این‌که خیلی به مفاهیم اندیشه های اسلامی‌آگاهی نداشتند را به اسم مبارزه با بشار که اورا دشمن پیامبر و اسلام می‌پنداشتند ؛ به سوریه فراخوان دادند.

در اینجای کار ما هم دچار اشکال شدیم. اشکال کار ما اینجا بود علی رغم اینکه ما اندیشه جهاد را در اذهان مردم جهان اسلام جا انداختیم اما به مرور زمان ، خصوصا دولتهای ما و وزارت امور خارجه که مسئول ارتباطات بین المللی ما بود ، شروع به ترویج انقلاب به صورت آنکارد شده و کت شلواری در دنیا کرد و به سمت مستضعفین و جهادی ها نرفت و اگر هم تحرکی بوده آقا شخصا و بعضا نیروی قدس وارد شدند و کاری کردند. فقط در دولت اول آقای احمدی نژاد با بحث استکبار ستیزی و هولوکاست که مطرح کرد به عنوان یک الگو در کشورها شناخته شد و به قدری این شخصیت در جهان اسلام قدرت پیدا کرد که در خیلی از کشورهای اسلامی‌عکس احمدی نژاد در خانه های اهل سنت هم رفت که حالا متاسفانه از بدی روزگار احمدی نژاد مدیریت شد و او که به قلب آمریکا وصهیونیست می‌زد و می‌رفت که جنبش های جهانی درست کند و اگر مسیر هشت ساله را سالم با همان نگاه دولت نهم پیاده می‌کرد ، او به تنهایی می‌توانست خیلی از کشورهای عربی منطقه را به سقوط بکشاند . در دوره اول احمدی نژاد خود شعار انقلابی می‌ داد ولی وزارت خارجه راه خودش را می‌پیمود.

ماجرای سوریه که اتفاق افتاد جمهوری اسلامی‌به میان آمد و سیاست انقلاب اسلامی‌حفظ سوریه و بشار اسد به عنوان خط مقدم مقاومت شد. قطر و ترکیه و عربستان طرحی را آماده کردند تا بتوانند مدیریت جمهوری اسلامی‌را در منطقه بشکنند. لذا برنامه ریزی کردند تا سنگرهای کلیدی ما یعنی سوریه و حزب الله و حماس را یکی یکی فتح کنند. اینها از سالها قبل هلال شیعی را مطرح می‌کردند. لذا در سوریه به قول خودشان همه جهادی ها و برخی از مزدوران را آوردند. یعنی سرانی که به مبارزه علیه بشار پرداختند عمدتا کسانی بودند که عالما و عامدا می‌فهمیدند که قضیه چیست اما بدنه مبارزین از قضایا بیخبر بودند.

۱۴۰۰۰ نفر از چچن و چند هزار نفر را هم از اروپا آوردند. غربی ها در اين قضیه زرنگی کردند وقتی دیدند خیلی از این سلفی ها اگر در کشور خودشان بمانند در آینده خطرناک هستند و می‌توانند علیه آمریکا و منافع غرب سازماندهی شوند، پس به زعم خودشان اینها را به قتلگاه هدایت کردند و بواسطه آدمهایی که داشتند اینها را بسیج و به سوریه اعزام کردند. از آن طرف در سوریه بشار هم خودش را با کمک فرماندهی و مستشاری ما جمع وجور کرد.

البته کشورهای عربی و ترکیه خیلی تلاش کردند تا ایران نیروی نظامی‌وارد سوریه کند ولی ایران یک پاتک به آنان زد و به جای اینکه خودش وارد سوریه شود ؛ به حزب الله لبنان ماموریت داد تا وارد شود وحزب الله به عنوان یک گروه عربی وارد کارزار شد و اینها دیگر نتوانستند شعار بدهند که فارس ها آمدند و یک کشور عربی را اشغال کرده اند.حزب الله لبنانی که رهبر آن موقعی به عنوان مرد سال جهان عرب انتخاب شده بود. لذا با کمک حزب الله بشارحفظ شد و الان هم اگر چه جنگ فرسایشی شده است ولی موقعیت بشار تثبیت شده است.

آمریکایی‌ها دیدند که گروه‌های معارض سوری مثل ارتش آزاد و القاعده سوریه که با کمک محمدالجولانی به جبهه النصره تبدیل شد به تنهایی نمی‌توانند مسیر را باز کنند.از طرفی از سالها قبل ابوبکر البغدادی دولت اسلامی‌عراق را تشکیل داد و شورای مجاهدین را که از همه گروه‌هایی که در عراق با آمریکا و شیعیان می‌جنگیدند درست کرد و خود رهبری آنها را به عهده گرفت.

او با کمک مالی عربستان وارد خاک سوریه شد و اعلام کرد که هدف ما فقط عراق نیست و اینگونه دولت اسلامی‌عراق و شام (داعش) تشکیل شد. اینها با توجه به اینکه نیروی تازه نفس داشتند و از قبل هم به خوبی کار رسانه ای کرده بودند توانسته بودند شخصیتهای مختلف رسانه ای را از سراسر دنیا جمع کنند و بارنگ پرچم سیاه و حک کردن مهر پیامبر بر آن که به صورت کاملا هنرمندانه هم بود به سوریه وارد شدند و آن جنایات را مرتکب شدند ولی سرانجام نتوانستند در سوریه پیروز شوند و ایران از سوریه حمایت کرد؛ لذا دوباره داعش به عراق بازگشت و و با کمک بعثی ها و بعضی از گروه‌های دیگر ، رسما کنترل موصل را به دست گرفتند. 

موصل دومین شهر بزرگ عراق بعد از بغداد بود که داعش پس از ورود به این شهر فقط به۴۲۰ میلیون دلار از پولهای موجود در بانک مرکزی عراق دست یافت و همچنین به مخازن عظیمی‌از چاههای نفتی این شهر مسلط شد. البته بارزانی هم در آغاز به مسلط شدن داعش بر موصل کمک کرد و احساس می‌کرد اگر داعش بیاید خط حائلی بین کردها و شیعیان درست کند لذا می‌تواند عراق را به سه کشورسنی و شیعه و کرد تقسیم کنند. 

اما بعد از مدتی خصوصا بعد از اینکه ابوبکر البغدادی در سوریه و عراق قدرت گرفت به همه پاتک زد و یک دفعه اعلام خلافت اسلامی‌کرد و خودش را امیر و خلیفه مسلمین خواند و از آنجا که خلافت هم مرز ی ندارد ، در واقع گفت که همه پادشاهان منطقه نامشروع هستند و باید با من بیعت کنند. و اینگونه از کنترل عربستان و آمریکایی ها در آمد تا ۱۹ کیلومتری مرز عربستان هم آمدند و تبدیل به تهدیدی برای سعودی ها شدند و تا مرز اربیل پیش رفتند. ولی با کمک فرماندهان نظامی‌ایران و مسئولیت سپاه بدر و بسیج نیروهای مردمی‌عراق با داعش مبارزه شد و جلوی آنان گرفته شد که تا امروز خیلی از مناطق از داعش پس گرفته شده است.

برآورد ما این است که حداقل تا یک سال آینده کلیه مناطق از دست داعش خارج شود. البته موضع القاعده نسبت به داعش این است که بعد از اینکه اینها جنگ شیعه وسنی راه انداختند و حتی بسیاری از سنی ها را هم کشتند ؛ القاعده بیانیه داد و داعش را به رسمیت نشناخت و القاعده عراق و سوریه رسما با داعش درگیر شدند و الان هم چند هزار نفر را درون خودشان به قتل رسانده اند. حتی اینها توانستند اوایل جنگ سوریه روی فلسطین هم تاثیر بگذارند و بخشی از حماس را با خود همراه کردند.

داعش خطر فراگير

اما بعد از قضیه داعش حماسی‌ها متوجه اشتباه خود شدند چون دریافتند که داعشی‌ها بر خلاف اینها انگیزه مبارزه با اسرائیل را ندارند و در جنگ غزه حاضر به حمایت از حماس نشدند. همین الان بخشی از فلسطینی ها بر علیه تکفیری ها در سوریه می‌جنگند. تازه کشورهای منطقه متوجه شدند تنها کشوری که به آنها کمک می‌کند جمهوری اسلامی‌ایران است و تا الان ۱۰ کشور منطقه نامه به جمهوری اسلامی‌نوشتند و خواستار کمک به آنها در مقابل داعش شده اند. آمریکایی ها که دیدند داعش در انظار مسلمانان آن طور که تصور می‌کردند ، نشد.

لذا برای اینکه میدان‌داری مبارزه با داعش را از ایران بگیرند ، یک ائتلاف به اصطلاح علیه داعش تشکیل دادند که سه هدف را پیگیری می‌کردند. اول اینکه کمک کنند تا داعش به طور کامل از بین نرود ، چرا که فقط اینها داعش بزرگ مدعی خلافت را به ضرر خود می‌بینند لذا کمک اطلاعاتی و امنیتی می‌کنند و هر چند وقت يك بار برای اینها سلاح و موشک ارسال می‌کنند. 

دوم اینکه امریکاییها معتقدند که باید وانمود کنند در کنار ایران هستند چون اگر ایران در نبرد با داعش پیروز شود که قطعا این چنین است این پیروزی مختص ایران نباشد و آنها هم خودشان را شریک بدانند و دیگر اینکه حضور امریکایی ها در کنار ایران باعث می‌شود که اهل سنت جهان تصور کنند ایران با آمریکا بسته و این باعث می‌شود که خیلی از گروه‌های سنی که میل مبارزه ندارند و به سمت داعش نمی‌روند به سمت النصره بروند و به همین دلیل است که ما بارفتارهای آقای ظریف در مذاکرات هسته ای به شدت مخالف هستیم . اینکه مذاکره با ۱+۵ باشد قبول است و رهبری نیز تایید کردند اما اینکه با کری قدم می‌زند و تصویر آن در رسانه های اهل سنت این قدر منتشر شده که بچه های سنی این را از ما می‌پرسند انقلاب اسلامی‌هنرش در بین مسلمانان و مستضعفین دنیا این بود که هیچ وقت پای مذاکره با آمریکا حاضر نمی‌شد.

آقا در سخنرانی اخیرشان به ملت خط دادند که خط ما مبارزه با استکبار است. اگر دولت ما در جایی خبط و خطایی کند ملت در این قضیه پای آن نمی‌ایستند و همان طور که در قضیه هسته ای چشممان به نظر ایشان است. اما یک اتفاق دیگر که صحنه را در منطقه به نفع ما عوض کرد؛ شهادت جهاد مغنیه و جمعی از بچه های حزب الله در قنیطره سوریه بود. اینها علیه سید حسن نصرالله خیلی سرمایه گذاری کرده بودند تا جائیکه بعضی از رسانه های عربی به او لقب دجال المقاومه داده بودند.با شهادت سردار ایرانی و بچه های مقاومت در قنیطره متوجه شدند خط مقاومت هنوز هست و شهادت الله دادی در میان شهدای قنیطره افکار عمومی‌مردم منطقه را بازسازي ذهنی كرد که ایران در مقابل صهیونیستها ایستاده است.

واکنش حزب الله به این حمله هم غافلگیر کننده بودو همین که در داخل خاک‌تحت‌اشغال اسرائیل ماشین های جنگی آنها را منفجر کرد از اکثر کشورها یی که تا دیروز علیه نصرالله بودند پیام تبریک آمد و این چنین خداوند با این شهادت کل مسیر را عوض کرد. الان امریکا در منطقه در موضع ضعف و داعش در حال نابودی است. بشار اسد در سوریه تثبیت شده است و حزب الله لبنان هم به دلیل اینکه در سوریه آمده و جنگیده به اذعان یکی از نشریات غربی به یک نیروی نظامی‌چند برابر تبدیل شده است. 

بحمدالله وضعیت ما در منطقه وضعیت خوبی است و جهان به سمتی می‌رود که محور مقاومت گسترش می‌یابد ولی خطری در کمین ماست که باید مواظب باشیم و آن اینکه جریاناتی در داخل در تلاش هستندتا نگذارند ارتباطات ما با کشورهای اسلامی‌عمیق شود.لذا دعوای شیعه و سنی نه تنها توسط بیگانگان و تکفیری ها دامن زده می‌شود بلکه از این سو برخی داخلی ها نظیر انجمن حجتیه و سید صادق شیرازی‌ها به مقدسات اهل سنت اهانت می‌کنندتا دوباره ذهن اهل سنت را علیه ما بسیج کنند و در جاهایی هم موفق شده اند.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: یک شنبه 25 بهمن 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 280
بازدید دیروز : 234
بازدید هفته : 738
بازدید ماه : 1332
بازدید کل : 102717
تعداد مطالب : 871
تعداد نظرات : 73
تعداد آنلاین : 1