کنارهگیری معاویة بن یزید
از خلافت
از وقایع و آثار بسیار مهم قیام بیدارگر کربلا، مسأله کنارهگیری و انصراف معاویه پسر یزید و استعفای او از منصب خلافت است. ابن حجر در کتاب الصواعق المحرقه مینویسد:
بعد از مرگ یزید بن معاویه در سال 64ق (1) پسر جوان او که مردی صالح و شایسته و همواره بیمار بود، به عنوان ادامه خلافت، قدمی به پیش ننهاد و از آن استقبال نکرد و در هیچ امری مداخله ننمود، ولی به اجبار خلیفه شد. او حدود چهل روز و به قولی دو یا سه ماه خلیفه بود. معاویة بن یزید سومین خلیفه سلسله اموی و هشتمین خلیفه رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) بشمار میرفت.
حكومت و عمر كوتاه معاویة بن یزید در هالهای از ابهام است و نیاز به بررسیها و تحلیلهای تاریخی دارد. گرچه متاسفانه، در كتب تاریخی مطالب چندانی در مورد معاویة بن یزید وجود ندارند.
این كه یزید بن معاویه برای پسرش معاویة بن یزید از مردم بیعت گرفته مسلم است.(2) ولی در بین مورخان در مورد مدت خلافت، علت كنارهگیری از آن و درگذشت وی اختلاف نظر وجود دارد. بعضیها نظرشان بر این است كه وی بعد از یزید40 روز زنده بوده(3) و عدهای از محققین هم برآنند كه40 روز حكومت كرده سپس كنارهگیری میكند.(4)
علت كنارهگیری معاویه از حكومت
در مورد علت كنارهگیری وی از حكومت نیز اختلاف است، ولی آنچه از تاریخ برمیآید به دلیل تمایل او به اهل بیت(علیهمالسلام) میباشد. اما بعضیها علت كنارهگیری معاویة بن یزید و حكومت كوتاه وی را بیماری او بیان كردهاند كه هنگام تحویل حكومت بیمار بوده و با همان مرض هم فوت كرد.(5) این علت شاید به دلایل سیاسی بیان شده باشد زیرا آنچه از كتب تاریخی دسته اول بدست میآید این است که محبت او به اهل بیت(علیهمالسلام) علت كنارهگیری وی از خلافت میباشد. معاویة بن یزید اولین خلیفه مسلمانی است كه خواستار بازگشت خلافت به اهل بیت(علیهمالسلام) شد و از منصبش كنارهگیری كرد.(6) «قاموس الرجال» مطلبی از «مجالس المؤمنین» نقل میكند كه این نظریه را تأیید میكند:
«همانا معاویة بن یزید مصداق (یخرج الحی من المیت) میباشد و همچنین او در بین بنیامیه مانند مؤمن آل فرعون میباشد.(7)
این كه چرا معاویه پسر یزید دوستدار اهل بیت(علیهمالسلام) شده ظاهراً به خاطر معلمش بوده؛ او معاویه را با اهل بیت(علیهمالسلام) آشنا میكند. این احتمال قرائتی نیز دارد. بعد از آن كه معاویه پدرش را لعن و از حكومت دوری كرد، بنیامیه معلم معاویه(عمرالقصوص) را مقصر دانستند و او را زنده به گور كردند.(8)
نحوه كنارهگیری معاویه از حكومت
معاویه پسر یزید در سن بیست سالگی به منبر رفت و گفت: إِنَّ هذِهِ الْخِلافَةِ حَبْلُ اللهِ؛ خلافت ریسمان الهی است که جدم معاویه به ناحق از آنِ خود کرد و حال آن که این حق از آنِ علی بن ابی طالب (علیهالسلام) بود. هنگامی که جدم با گناهانش در قبر آرمید، پدرم خلافت را غاصبانه عهدهدار شد، در حالی که خلافت، حقِ پسر دختر پیامبر بود و پدرم نیز هم اکنون در قبر خود، با گناهان بسیارش، دست به گریبان است. او پس از این اعترافات گریست و گفت:
عظیمترین و وحشتناکترین عمل پدرم، قتل عترت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، روی آوردن به میگساری و تخریب خانه خدا است. من راه آنان را ادامه نخواهم داد و مقلّد آنان نیستم و اختیار شما مردم با خود شماست، اگر دنیاداری خوب است، ما به قدر لازم به آن رسیدیم و اگر بد است به این مقدار که رسیدیم ذُریّه ابی سفیان را کافی است. سپس از انظار مردم پنهان شد و بعد از چهل روز درگذشت.
ابن حجر پس از نقل این فراز از تاریخ، مینویسد: او (معاویة بن یزید) از پدر و جدّ خود با انصافتر بود! (9)
البته در سند دیگری اینگونه آمده است:
معاویه بعد از آن كه از حكومت، خودش را خلع كرد در مسجد جامع به منبر رفت و مدت زیادی به حالت سكوت نشست. سپس حمد و ثنای خداوند را به طور بلیغ به جا آورد. بعد پیامبر و اهل بیتش را به نیكی یاد كرد. و گفت:
همانا جدم معاویه، كسی كه به حكومت سزاوارتر بود را كنار زد. كسی كه به پیامبر نزدیك بود، فضلش عظیم بود، سابقهاش در اسلام از همه زیادتر بود، در بین مهاجران قدرش از همه بیشتر بود. از همه شجاعتر بود، علمش از همه بیشتر بود، از نظر ایمان اولین نفر بود و از نظر ارزش شریفترین بود. مصاحبتش با پیامبر(صلی الله علیه و آله) از همه قدیمیتر بود. پسرعموی رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، دامادش، برادرش، همسر دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كه رسول خدا با اختیار او را برای دخترش برگزید. پدر دو سید بزرگوار اهل بهشت.
معاویة بن یزید اولین خلیفه مسلمانی است كه خواستار بازگشت خلافت به اهل بیت(علیهمالسلام) شد و از منصبش كنارهگیری كرد. «قاموس الرجال» مطلبی از «مجالس المؤمنین» نقل میكند كه این نظریه را تأیید میكند:
«همانا معاویة بن یزید مصداق (یخرج الحی من المیت) میباشد و همچنین او در بین بنیامیه مانند مؤمن آل فرعون میباشد.
پدرم به خاطر كارهای بدش و اسراف بر نفسش متخلق به اخلاق امت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نبود. او تابع هوای نفس بود. خطاهایش را نیك میدید و اقدامی كرد كه آن اقدام جرأت بر خداوند متعال بود. او حرمت اولاد رسول خدا را شكست... او رهین خطاهای خود است... .(10)
وی این چنین از پدرش دوری كرد و بعد از آن در خانه نشست تا این كه از دنیا رفت.
جانشینی معاویه پسر یزید
بعد از كنارهگیری معاویه از خلافت، بنیامیه و مادرش اصرار كردند كه برادرش را به عنوان ولیعهد معرفی كند و از مردم برای او بیعت بگیرد اما او قبول نكرد و گفت:
«به خدا قسم این حكومت زمانی كه من زنده بودم برای من نفعی نداشت(11) اگر این كار را انجام بدهم شیرینی آن برای شما خواهد بود و سختی و عذابش برای من.»(12)
مرگ معاویه پسر یزید
در مورد نحوه مرگ معاویه هم اختلاف است. عدهای به مرگ طبیعی وی اشاره دارند(13) ولی بعضی از مورخان مثل ابن اثیر میگویند كه او را با سم مسموم كردهاند.(14) در هر صورت در سال 64 و در سن 21 سالگی درگذشت(15) و در شهر دمشق مدفون گشت.(16)
البته برخی نیز مرگ او را توسط مروان دانستهاند: معاویه چهل روز از خانه بیرون نیامد، و سیاست وقت "مروان حكم" را خلیفه قرار داد. مروان با مادر معاویه (زن یزید) ازدواج كرد و بعد از چند روز معاویه حق شناس را مسموم كرد. (17)
پینوشتها:
1- ابن ابیالحدید؛ شرح نهجالبلاغه، وفات 656 ق، مصحح محمد ابراهیم ابوالفضل، بیروت، داراحیاء الكتب العربیه، ج 6، ص 152.
2- محمدبن سعد؛ طبقات الكبری، وفات 230ق، بیروت، دارصادر، ج 4، ص 169.
3- تاریخ خلیفة بن خیاط، با تحقیق دكتر سهیل زكار، بیروت، دارالفكر؛ ص 196.
4- ابن قتیبه؛ المعارف، وفات 276ق، مصحح دكتر ژون عكاشه، قاهره، دارالمعارف، ص 352.
5- تاریخ خلیفة بن خیاط، ص 196.
6- الشیخ نجاح الطائی؛ نظریات الخلیفتین، ج 2، ص 155.
7- شیخ محمد تقی تستری؛ قاموس الرجال، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، ج10، ص 144.
8- علی محمد فتحالدین الحنفی؛ فلك النجاة فی الامامة والصلاة، با تحقیق ملا اصغر علی محمد جعفر، 1997 م، چاپ دوم، ص 95.
9- الصواعق المحرقه، ص 134/ الإمامة والسیاسه، ج2، ص17.
10- القمی الشیرازی؛ محمد طاهر؛ كتاب الاربعین، سید مهدی رجائی، 1418 قمری، چاپ اول، ص 502.
11- طبقات الكبری؛ ج 5، ص 39.
12- ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 6، ص 152.
13- البلاذری، فتوح البلدان، قاهره، مكتبة النهضة المصریه، 1956، ج1، ص 270.
14- ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، وفات 630، بیروت، دارصادر، ج 4، ص 130.
15- شیخ مفید؛ الاختصاص، وفات 413، علیاكبر عقاری، بیروت، دارالمفید، 1414، چاپ دوم، ص 131.
16- شرح نهجالبلاغه، ج 6، ص 152.
17- برگرفته از كتاب یكصد موضوع، پانصد داستان، اثر علی اكبر صداقت .
دین و اندیشه سایت تبیان هدهدی
نظرات شما عزیزان: