علت نام گذاری دهه کرامت چیست؟ تاثیر آموزههای رضوی بر اصلاح سبک زندگی خانوادههای ایرانی
فاصله بین ولادت حضرت معصومه(س) و ولادت ثامنالائمه(ع) با عنوان دهه کرامت نامگذاری شده که مقارن است با جشنها و آیینهای شادباش در سراسر ایران به یمن قدوم موالید نورانی این دهه؛ اما اینکه چرا ایام ولادت امام هشتم شیعیان(ع) کرامت نام گرفته ؟
کرامت به چه معنا است و در سیره و سبک زندگی ائمه معصوم(ع) این مفهوم چه جایگاهی دارد و چگونه تعریف شده است؟
کرامت به معنای بزرگواری است و اصل کرامت در روایات ائمه معصوم(ع) ملاک دینداری انسانها شناخته میشود، آنچنان که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: بزرگواری مرد همان دین او است.
همچنین، از پیامبر اکرم(ص) روایت است که کرامت دوری از گناهان است. بنابر روایاتی دیگر، کرم آن است که انسان دنیا را کوچک بشمارد.
علاوهبر این، امیرالمومنین(ع) میفرمایند: هرکه برای خود کرامت قایل باشد، دنیا در نظرش خوار و کوچک میشود.
پس کرامت به معنای کوچک شمردن دنیا نیز هست. امیرالمومنین(ع) همچنین فرمودهاند: کسی در حقیقت کرم و بخشندگی دارد که هوای نفس خود را مهار کند و به نفسش بخل بورزد.
ایشان همچنین میفرمایند: هوای نفست را مهار کن و بر آن بخیل باش که اگر کسی بر نفس بخل بورزد، حقیقت کرامت را یافته است.
برخی دیگر از روایات، وفاداری را به بزرگواری تعبیر میکنند. امیرالمومنین(ع) در اینباره میفرمایند: وفاداری به پیمانها از بزرگواری انسان است.
بنابر آنچه بیان شد، کرامت قبل از هر چیز دینداری و دوری از گناه و بخل داشتن نفس اماره و بعد کوچک شمردن دنیا را شامل میشود و از این مسیر به مقصد صبر و شکیبایی میرسد، از اینرو است که امیرالمومنین(ع) میفرمایند: بزرگواری و کرامت، نیکو شکیبایی کردن است.
کسی که دنیا در مقابلش کوچک باشد شکیباییاش نیز بالا میرود و این فرد نهتنها برابر مشکلات کم نمیآورد بلکه بار مشکلات دیگران را نیز بر دوش میکشد و امیرالمومنین(ع) در اینباره میفرمایند: بزرگواری و کرم این است که بار دیگران بر دوش کشیده شود. و این از دنیا شکایت نکردن نشانه کرامت است. همچنین، از اخلاق کریمان خلوص و یکرنگی است و ناخالصی از اخلاق انسانهای فرومایه است.
امیرالمومنین(ع) میفرمایند: کریمان کسانی هستند که شکیباتر و پرتحمل ترند؛ همچنین ایشان میفرمایند: شتاب در عفو و گذشت از اخلاق کریمان است.
اما همان حضرت(ع) تأکید دارند اگر کسی که کریم به او کرامت کرد، بیادبتر شد دیگر نباید با کرامت با او برخورد کرد، بلکه اهانت و بیاحترامی او را درست میکند.
چه ارتباطی بین کرامت و سیره رضوی وجود دارد که دهه منتهی به ولادت آن حضرت(ع) دهه کرامت نام گرفته است؟
تمامی روایاتی که بیان شد از امام معصوم است و امام(ع) تا خود به آنها عمل نکند دیگران را به آن عمل دعوت نمیکند؛ حضرات معصومین(ع) بهعنوان امامان کریم هم شناخته میشوند پس نخستین کرامتکنندگاناند.
در پاسخ به چرایی تقارن دهه کرامت با ایام ولادت ثامنالائمه(ع) باید گفت همه ائمه(ع) تجلیگاه اسماء الهی هستند، یعنی وقتی ایشان را رضا مینامیم این صفت تنها به امام هشتم(ع) محدود نمیشود بلکه همه ائمه(ع) به رضای الهی رضا هستند اما تجلی خاص این رضایت در زندگانی آن حضرت(ع)، ایشان را به رضا شهره کرده است.
همچنین است که آن حضرت(ع) بهعنوان عالم آل رسول (ص) شناخته میشوند چراکه این علم در زمان مامون و طی برگزاری مناظرات تجلی خاص یافت و مامون میکوشید علم امام(ع) را زیر سوال ببرد اما عکس این اتفاق رخ داد.
این همانند عصر امامین صادقین(ع) است که دعای مومنین مستجاب شد و امویان و عباسیان به خود مشغول بودند و فرصت برای بروز علم امامان(ع) فراهم شد تا جایی که میدانیم تنها امام ششم(ع) ٤هزار شاگرد داشتهاند.
اما برای پاسخ دقیق به چرایی تقارن دهه کرامت با ایام ولادت با سعادت ثامنالائمه(ع) باید گفت کرامت و بزرگواری ایشان در مزین کردن ایران به وجود مبارکشان، اصلیترین دلیل این نامگذاری است چراکه حضور نورانی و مقدس آن حضرت(ع) ایران را مرکز حقیقی تشیع و اسلام ناب قرار داد؛ علاوهبر این به برکت ایشان و اعتقاد به امامت آن حضرت(ع) است که شیعه اثنیعشری هویت مییابد یعنی هرکسی که به امامت ایشان معتقد باشد، شیعه اثنیعشری است.
کرامت و رواج روح کریمی در جامعه برگرفته از آموزههای رضوی چه تأثیر بر اصلاح سبک زندگی دارد؟
باید توجه داشت که امامان ما کرامات بسیاری دارند و این کرامات بهعنوان اعجاز شناخته میشوند؛ البته برخی از انسانها هم میتوانند کرامت داشته باشند که از طریق پرهیزکاری ممکن میشود و انسان را هدایت میکند.
همانگونه که از خصوصیات معصومین(ع) هدایتگری بشر است؛ درباره امام هشتم(ع) هم اینگونه است و ایشان کرامت ویژهای دارند.
نقل شده: دو برادر بودند یکی پرهیزکار و دیگری بدزبان که همه از دست او در عذاب بودند، اینها قصد زیارت امام هشتم(ع) را کردند و آن بدزبان در بین راه بیمار شد و از دنیا رفت و به تعبیری همه از دست او راحت شدند!
برادر پرهیزکار او را غسل داد و پس از طواف در حرم امام(ع) او را به خاک سپردند.
برادر پرهیزکار، برادرش را در عالم رویا در باغی بزرگ و شادکام دید و تعجب کرد و از چرایی آن پرسید.
گفت: وقتی قبض روح شدم جانم به سختی گرفته شد (چراکه بنابر روایات یکی از لحظاتی که اعمال ما بر سختی یا آسانی آن تأثیر دارد هنگام جان دادن است).
وقتی قبض روح شدم دو ملک سراغ من آمدند و هنگام غسل گویی به جای آب، آتش روی من میریختند و کفنم هم پارهای از آتش شد و آن دو ملک هم مرا عذاب میکردند.
تا اینکه مرا بردید به حرم امام(ع) و آن دو ملک دور شدند؛ در حرم امام(ع) را دیدم و از او خواستم شفاعتم را کند. همین که مرا بالای سر حضرت(ع) بردید به من گفتند از حضرت طلب شفاعت کن که تنها در حرم ایشان در امانی و بیرون از آن عذاب منتظر تو است. پاسخ دادم از امام(ع) خواستم اما ایشان اعتنایی نکردند. ندا آمد حضرت(ع) را به مادرشان حضرت صدیقه(س) قسم بده که درخواست تو را رد نخواهند کرد و من نیز چنین کردم و این شد که میبینی!
از این ماجرا درمییابیم که کرامات حضرت ثامنالائمه(ع) به حیات ایشان محدود نیست بلکه پس از حیات ظاهری، نیز ایشان کرامات خود را شامل حال ما میکند و این البته از صفات همه معصومین(ع) است.
آنچه باید از کرامت در سیره رضوی برای زندگی امروز به کار گرفته چیست؟
بالاترین مطلبی که حضرات معصومین(ع) به ما یاد دادند و خواستند که به آن عمل کنیم، این است که ما در مقام تقوا قرار بگیریم تا بتوانیم وجود مقدسشان را درک کنیم و این درک از شفاعت آنها نیز بالاتر و برتر است که به ما امکان همراهی آن حضرات(ع) در آخرت را نیز میدهد، چراکه نفع آنها به این دنیا محدود نمیشود.
همانگونه که در دعای کمیل میگوییم از این ترسانم که فردای قیامت از دوستان تو جدا شوم! و بهترین دوستان خدا حضرات معصومین(ع) هستند که اگر این را درک کنیم و متوسل به آنها شویم خیلی از مشکلات ما برطرف میشود.
از اینرو است که در عیون اخبارالرضا(ع) از اباصلت نقل شده که حضرت ثامنالائمه(ع) با هر ملیتی به زبان خودشان صحبت میکردند و حتی وقتی وارد نیشابور شدند با پیرزنی به زبان محلی سخن گفتند.
اباصلت میگوید وقتی از چرایی این مسأله پرسیدم، امام(ع) فرمودند: ما امامیم و حجت خدا بر خلق.
پس اگر معرفت داشته باشیم، درمییابیم که قدرت در کف آنها است و این خواست خدا است که آنها پیشوای مردم قرار بگیرند و ما در دعای توسل میگوییم: ای حجج خدا روی زمین و آنها بحق خلفای الهی روی زمین هستند که معرفت به آنها ما را به حقیقت رهنمون میشود.
پرسش
کرامت چیست؟ چگونه میتوان در طریق کرامت گام برداشت؟ و انسانهاى کریم در نزد خداوند از چه مقامى برخوردار هستند؟
پاسخ
کرامت به معناى دورى از پستى و فرومایگى است و روح بزرگوار و منزه از هر پستى را کریم گویند. کرامت در مقابل دنائت، ذلت و خوارى است و براى رسیدن به قله بلند کرامت باید به سلاح تقوا و پرهیزگارى مجهز گشت، و تقوا آن است که انسان از هر چه که او را به گناه وامیدارد، دورى نماید. به فرموده حضرت امیرالمومنین علی(ع): «آنکس که تقوا پیشه کند به آنچه که دوست دارد جاودانه دسترسى پیدا میکند، خدا او را در منزل کرامت خویش مسکن میدهد. خانهاى که مخصوص خداست. سقف آن عرش پروردگارى و روشنایى آن از جمال الهی و زائرانش فرشتگان و دوستان و همنشینان پیامبران الهی هستند.»
پاسخ تفصیلی
کرامت به معناى دورى از پستى و فرومایگى است و روح بزرگوار و منزه از هر پستى را کریم گویند.(١)
لئیم ضد کریم است.(٢) لئامت و دنائت به یک معناست، لذا دنائت در برابر کرامت و دنى در مقابل کریم است.(٣)
کرامت از دیدگاه معصومین(ع)
رسول مکرم اسلام(ص) میفرماید: «خداى بزرگ، کریم است و کرم را دوست میدارد».(٤)
امیرالمومنین على(ع) میفرماید: «کسى که قبل از سوال میبخشد، کریم است». (٥) «حوادث ناگوار در روح کریم اثر نمیگذارد».(٦)
«کریم، انسانى است که از حرام اجتناب کند و از همه عیبها منزه و پاک باشد».(٧)
«انسان کریم از چیزى که لئیم به آن فخر میکند، بیزار
است».(٨)
«کریم، انسانى است که آبروى خود را با مال حفظ میکند، ولى لئیم کسى است که مال را به وسیله آبرو حفظ میکند».(٩)
«اگر کسى روح را به کرامت و عظمت بشناسد همه دنیا در چشمش کوچک میشود».(١٠)
راه رسیدن به ساحت کرامت
به روشنى تقابل کرامت و لئامت در روایات ائمه دین(ع) بیان شد. کرامت، بزرگوارى و دورى از هر پستى و فرومایگى است، چراکه وصفى ارزشى است و از اسمای حضرت حق است، اما در مقابل هرچه انسان را از بزرگمنشى و قربالهی دور سازد ریشه در دنائت، پستى و زشتى دارد. به فرموده رسول مکرم اسلام(ص): «دوستى دنیا ریشه هر معصیت و ابتداى هر گناه است». (١١) لذا دنیا، دنیا نامیده شد، چون که «بیمقدارتر از هر چیزى است». (١٢) باتوجهبه اینکه قبلا گذشت که دنائت در برابر کرامت و دنى در مقابل کریم است و چون دنى و دنائت و دنیا همریشهاند از اینرو نمیتوان کرامت و بزرگوارى را در دوستى دنیا جستوجو نمود، چرا که به فرموده حضرت علی(ع): «دنیا انسان را خوار و ذلیل میکند». (١٣) کرامت نقطه مقابل ذلت و خوارى است. باید براى رسیدن به قله بلند کرامت به سلاح پرهیز از گناه و دنیا طلبى و هوا و هوس و در یک کلمه به سلاح تقوا مجهز گشت. به فرموده امیرالمومنین على(ع): «کرامت بدون تقوا حاصل نمیشود».(١٤)
به فرموده خداى بزرگ در قرآن کریم: «با کرامتترین (گرامیترین) شما نزد خداوند با تقواترین شماست».(١٥)
و به فرموده امیرالمومنین على(ع): «کلید کرم، تقواست».(١٦)
شناخت تقوا
به فرموده حضرت علی(ع): «تقوا آن است که انسان از هر چه او را به گناه وا میدارد، دورى نماید».(١٧)
آنحضرت میفرماید: «همانا تقوا و ترس از خدا، داروى بیمارى دلها، روشنایى قلبها، درمان دردهاى جسمها، مرهم زخم جانها، پاککننده پلیدى ارواح، روشنایى بخش تاریکى چشمها، امنیت در ناآرامیها و روشنکننده تاریکیهاى شماست. پس اطاعت خدا را پوشش جان، نه پوشش ظاهرى، قرار دهید و با جان نه با تن فرمانبردار باشید تا با اعضا و جوارح بدنتان در هم آمیزد و آنرا بر همه امورتان حاکم گردانید. اطاعت خدا را راه ورود به آب حیات، شفیع گرفتن خواستهها، پناهگاه روز اضطراب، چراغ روشنگر قبرها، آرامش وحشتهاى طولانى دوران برزخ و راه نجات لحظات سخت زندگى قرار دهید؛ زیرا اطاعت خدا وسیله نگه دارنده از حوادث هلاککننده و جایگاههاى وحشتناک که انتظار آنرا میکشید و حرارت آتشهاى برافروخته است. پس کسى که تقوا را انتخاب کند، سختیها از او دور گردند، تلخیها شیرین و فشار مشکلات و ناراحتیها برطرف خواهد شد و مشکلات پیاپى و خستهکننده آسان گردیده و مجد و بزرگى از دست رفته چون قطرات باران بر او فرو میبارند. رحمت باز داشته حق باز میگردد و نعمتهای الهی پس از فرو نشستن به جوشش آمده و برکات تقلیل یافته فزونى مییابند».(١٨)
کرامت و روح الهی
قرآنکریم گوهر اصلى انسان را بهعنوان یک موجود شریف و کریم معرفى میکند که اگر انسان کریم بشود راه طبیعى خویش را پیموده و گوهر اصیل خود را بازیافته و چون اطاعت و صعود، مناسب با گوهر اصلى انسان است. بنابراین، عصیان و سقوط بر انسان تحمیل است، اما کرامت چنین نیست؛ زیرا گوهر آدمى کریم است. خداى بزرگ میفرماید: «ما انسان را گرامى داشتیم». (١٩) چون در خلقت او گوهرى کریم به کار رفته است. اگر انسان مانند سایر موجودات فقط از خاک خلق میشد، کرامت براى او ذاتى یا وصف اولى نبود. ولى انسان داراى فرع و اصلى است؛ فرع او به خاک برمیگردد و اصل او به الله منسوب است. خداى کریم در قرآن مجید روح را به خود نسبت داد و جسم را که به خاک و طبیعت مرتبط است به طین منسوب کرد. (٢٠) نفرمود من انسان را از گل و روح مجرد خلق کردم، بلکه انسان را از گل ساختم، سپس از روح خود در او دمیدم و چون روح انسانى به خداوندى که معلم اکرم است، ارتباط دارد. پس سهمى از کرامت دارد و روح الهی به معناى روح کرامت است.(٢١)
امام علی (علیه السّلام) میفرماید: لایرجون احد منکم إلا ربّه ولایخافن إلا ذنبه .{نهج البلاغه حکمت 82. هیچ یک از شما جز به پروردگار خود امید نبندد و جز از گناه خود نترسد.
نظرات شما عزیزان: