در طول حیات شان، از آنجا که شهادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله
الحسین ـ علیه السلام ـ و یاران باوفایش از منظر عمومی، آثار ویرانگری
برای حکومت بنی امیه داشت و مشروعیت آن را زیر سؤال برده بود و نیز
برای اینکه این تراژدی غم بار به دست فراموشی سپرده نشود، امام
چهارم با گریه بر شهیدان نینوا و زنده نگه داشتن یاد و خاطره جانبازی
آنان اهداف شهیدان کربلا را دنبال میکرد. ظلمت حادثه کربلا و قیام
جاودانه عاشورا به قدری دلخراش بود که شاهدان آن مصیبت عظیم تا
زنده بودند آن را فراموش نکردند.
را در روز شهادت امام سجاد (علیه السلام) باغم فراق امام كاروان اسرای
كربلا و نگین آرامش قلب اهل حرم آغاز میکنیم با آن امید که مقبول افتد.
*بیماری امام سجاد(علیهالسلام) در کربلا
برخی از مورخان معتقدند که امام زین العابدین(علیهالسلام) در واقعه
جانگداز و خونین کربلا 24 ساله بوده است و بعضی دیگر نوشتهاند که از
سن مبارکش 22 سال میگذشت. محمد بن سعد در کتابش مینویسد:
«علی بن الحسین(علیهماالسلام) در واقعه کربلا همراه پدرش بود و در آن
هنگام از عمر شریفش 23 سال میگذشت. فرزند ایشان، امام محمدباقر
(علیهالسلام) که از کربلا تا شهادت همراه پدر بود، سه یا چهار ساله بود.
امام زین العابدین در آن هنگام به سبب بیماری در جهاد شرکت نکرد و
خداوند او را برای هدایت مسلمانان نگه داشت و نسل رسول خدا
(صلی الله علیه و آله) از فاطمه(علیهاالسلام) در ذریه امام حسین
(علیهالسلام) به امام سجاد(علیهالسلام) و اولاد او منحصر گردید.»
شیخ مفید در این باره میگوید:«همین که امام حسین(علیهالسلام)
شربت شهادت نوشید، شمر به قصد کشتن امام سجاد (علیهالسلام) نیز
حمله برد. امام زین العابدین(علیهالسلام) در بستر بیماری به سر میبرد
و حمید بن مسلم به دفاع پرداخت و مانع حمله شمر شد. عمر بن سعد آن
حضرت را در حالی که از بیماری رنج میبرد با اهل بیت به کوفه انتقال داد.
»امام زین العابدین بیمار؛ غلط است. چرا که ایشان فقط در واقعه کربلا بنا
بر مصلحت خداوند چند روزی بیمار بودند که در این واقعه به علت بیماری
به شهادت نرسند تا بار مسئولیت امامت را بعد از حضرت سیدالشهدا
(علیهالسلام) بر دوش بکشند.
امام سجاد(علیهالسلام) در قیام خونین کربلا مدت کوتاهی (بنا به مشیت
الهی) بیمار بود و پس از بهبودی، مدت 35 سال امامت و زعامت جامعه
مسلمین را تداوم بخشید. این که برخی این امام همام را دائم المریض
معرفی کردهاند تا آنجا که در اذهان عوام این قضیه مانده است، در حقیقت
نسبت به امام چهارم(علیهالسلام) و فداکاریهای ایشان بی توجهی
کردهاند.پس دریافتیم این که گفته میشود: امام زین العابدین بیمار؛ غلط
است. چرا که ایشان فقط در واقعه کربلا بنا بر مصلحت خداوند چند روزی
بیمار بودند که در این واقعه به علت بیماری به شهادت نرسند تا بار
مسئولیت امامت را بعد از حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) بر دوش
بکشند.
*سخنان آتشين امام سجاد (عليه السلام ) با كوفيان
رسالت بيدارگرانه امام سجاد (عليه السلام ) چندان دير آغاز نشد. با
فاصله اى كوتاه از واقعه کربلا، على رغم همه دردهاى درونى و رنجهاى
جسمى ، امام بر سكوى رهبرى ايستاد. از لابلاى توده هاى غم و درد، قد
برافراشت و چنان با سخنان برنده اش فضاى تيره اتهام ها و تبليغات
مسموم امويان را شكافت كه كورترين چشم ها،درخشش حقيقت را ديدند
و سنگترين دل ها، لرزيدند و بر مظلوميت حيسن و خاندانش گريستند و بر
آينده خويش بيمناك شدند!
امام على بن الحسين (عليه السلام ) در مدت اقامت خويش در كوفه ،
دو بار به احتجاج برخاست ؛ يك بار روى سخنش با مردم پيمان شكن كوفه
بود، و بار ديگر در «دارالاماره» و در برابر عبيدالله بن زياد.
هان ، اى مردم ، اى كوفيان ! شما را به خدا سوگند، آيا به ياد داريد نامه
هايى را كه براى پدرم نوشتيد! نامه هاى سراسر خدعه و نيرنگتان را! در
نامه هايتان با او عهد و پيمان بستيد و با او بيعت كرديد! ولى او را كشتيد،
به جنگ كشانديد و تنهايش گذاشتيد!
حساس ترين سخنان امام سجاد (عليه السلام ) كه در طول اقامت در
شام ايراد شده است و تحولى عظيم در محيط سياسى شام و بينش
مردم نسبت به دستگاه اموى ايجاد كرد و معادلات يزيد را برهم زد و خط
مشى او را نسبت به اهل بيت كاملا تغيير داد، خطبه اى است كه آن
حضرت در جمع مردم و رجال سياسى و دينى شام ايراد كرد.
از كتاب هاى تاريخى چنين استفاده مى شود كه اين خطبه در مسجد
جامع دمشق ايراد شده و از حوادثى كه در كاخ يزيد رخ داده و سخنانى
كه در محفل خصوصى تر وى ردو بدل شده جداست .
اين خطبه را بايد اوج موفقيت امام سجاد (عليه السلام ) در رسالت تبليغ
عاشورا و تداوم خط شهيدان كربلا دانست . اگر اين خطبه ايراد نشده بود،
چه بسا ماهيت نهضت حسينى براى ساليان دراز و يا براى هميشه بر اهل
اسلام مخفى مى ماند .
بازتاب خطبه حضرت
خطبه تاریخی امام سجاد (علیه السلام) تاثیر عمیقی بر مردم شام بر جا
گذاشت. در روایتی از "ابن باقی" چنین آمده که پس از این خطبه، مردم
گریه و شیون میکردند. مردم حاضر در مسجد که از بزرگان شهر و ارکان
حکومت یزید هم جزوشان بودند، به شدت تحت تاثیر این بیانات قرار گرفتند
و زمینه بیداری آنان فراهم شد. در همان مجلس عدهای زبان به اعتراض
گشودند و وقتی یزید خواست نماز بگزارد، عدهای با او نماز نخواندند و
پراکنده شدند.
به علاوه، وضع عمومی شهر به گونهای شد که یزید به ناچار در مقابل
درخواست بازماندگان حادثه کربلا که میخواستند برای مصائب امام
حسین (علیه السلام) عزاداری کنند، تسلیم شد و جایی را به نام
"دارالحجاره"برای آنها اختصاص داد و آنها هفت روز به اقامه ماتم پرداختند.
ذکر امام حسین (علیه السلام) کم کم همه شهر را فرا گرفت، تا جایی که
یزید قرآن را به قسمتهای کوچک تقسیم کرد و بین مردم توزیع کرد تا قرآن
بخوانند و توجهشان از حسین (علیه السلام) منصرف شود، ولی هیچ چیز
نمیتوانست آنها را منصرف سازد. یزید که اوضاع را نامناسب دید تصمیم
به انتقال کاروان اسرا به مدینه گرفت.
از دیگر آثار این خطبه این بود که یزید در رفتار خود با اهل بیت و به ویژه
امام زین العابدین(علیه السلام)تجدید نظر کرد.او که در ابتدا تصمیم داشت
سر مبارک حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را تا چهل روز بر بالای مناره
مسجد جامع شهر نگه دارد، دستور داد آن را پایین آورند و با احترام کامل
به قصر ببرند.
ثانیاً محل سکونت اهل بیت را عوض کرد و به آنها محبت كرد.
ثالثاً گناه قتل سید الشهدا (علیه السلام)را به گردن ابن زیاد انداخت و او
را لعن ونفرین کرد و گفت: "اگر من بودم، هرگز حسین را نمیکشتم ."
البته همه این حرفها منافقانه بود و با هدف کنترل اوضاع اجتماعی؛ چرا
که وقتی ابن زیاد به دمشق آمد، یزید او را احترام کرد و کنار دست راست
خود نشاند و با او شراب خورد.
واقعه دیگری که در مسجد اموی گزارش شده، مربوط است به یکی از
علمای یهودی که بعد از شنیدن خطبه امام سجاد(علیه السلام)و دانستن
اینکه او از اولاد رسول خداست، به شدت به یزید اعتراض کرد و یزید
خشمگین شد و دستور داد او را کتک بزنند.
*تصمیم یزید بر قتل امام (علیه السلام)
پس از واقعهی کربلا، یزید تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را نیز از
میان بردارد. به همین دلیل در ملاقاتهایی که در کاخ خود با او و سایر
اسرا داشت، منتظر بود از او حرفی بشنود که بهانهای برای قتلش باشد.
یک روز امام را به کاخ خود فرا خواند و از او سوالی پرسید. امام در حالی
که تسبیح کوچکی را در دستش میگرداند، به او پاسخ داد.
یزید گفت:« چگونه جرأت میکنی موقع حرفزدن با من تسبیح بگردانی؟»
امام فرمود:« پدرم از قول جدم فرمود:هر کس بعد از نماز صبح، بیاینکه با
کسی سخن بگوید، تسبیح در دست بگیرد و بگوید:« اللهم انی اصبحت و
اسبحّک و امجدک و احمدک و اُهللک بعدد ما ادیر به سبحتی» سپس
تسبیح در دست، هر چه میخواهد بگوید، تا وقتی به بستر میرود،برایش
ثواب ذکر گفتن منظور میشود. پس هر گاه به بستر رفت، باز همین دعا را
بخواند و تسبیح را زیر بالش خود بگذارد، تا موقع برخاستن از خواب نیز
برای او ثواب ذکر خدا منظور میشود. من هم به جدّم اقتدا میکنم.»
یزید گفت:« با هیچ کدام از شماها سخنی نگفتم، مگر اینکه جواب درستی
به من میدهید.» پس به او هدایایی داد و دستور داد امام را آزاد کنند.
آنچهرهى مظلوم بىصداى سربهزیرِ منفعلى كه از امام سجاد درست
كردند به كلى برخلاف واقع است؛چهرهى حقیقى امام سجاد(علیهالسّلام)
چهرهى یك مبارزِ قهرمانِ خستگىناپذیرِ آشتىناپذیرِ پیگیرى است، كه با
تدبیر تمام، با دقت كامل راهها را مىشناسد و انتخاب مىكند و به سمت
هدفها این راهها را مىپیماید، خودش خسته نمىشود و دشمن را
خسته مىكند؛ و بالاخره دشمن وقتى هیچ كار دیگری نتوانست بكند، آن
حضرت را مسموم كرد و این امام بزرگوار بعد از یك عمر پربركت و پرمبارزه
به رضوان الهى پرواز كرد. این خلاصهى زندگى امام سجاد(ع) است.
خطبههای نمازجمعه تهران ۱۳۶۵/۷/۴
*کتاب همه چيز!
خواهش مى کنم عزيزان من، به خصوص جوانان، با صحيفه سجاديه انس
بگيرند؛ زيرا همه چيز در اين کتابِ ظاهراً دعا و باطناً همه چيز، وجود دارد...
اغلب دعاهاى صحيفه سجاديه- تا آن جا که بنده سير کرده ام- همين
حالت را دارد. همه چيز مرتب و چيده شده است. مثل اين است که يک نفر،
در مقابل مستمعى نشسته و با او به صورت استدلالى و منطقى حرف
مى زند. همان ناله هاى عاشقانه هم که در صحيفه سجاديه آمده است،
همين حالت را دارد.خطبه هاى نماز جمعه - 14/11/1373
حجت الاسلام دکتر رفیعی در حسینه امام خمینی(ره):در تاریخ تقریبا 250
ساله شیعه و امامت 11 امام بزرگوار(به غیر از دوران غیبت) سخت ترین
دوران مربوط به امامت 34 ساله امام سجاد(ع) بود. جامعه اسلامی پر بود
از فتنه ها و اضطراب ها و نگرانی ها و سختی های فراوان.
یک: زنده نگه داشتن یاد و نام نهضت عاشورا و امام حسین(ع)؛
بعد از عاشورا دشمنان و بنی أمیه سریعا وقایع را تحریف کردند و شهادت
امام حسین(ع) را خواست و جبر خدا اعلام کردند! اینجا بود که حضرت با
اقداماتشان سعی در روشن گری و حفظ نهضت عاشورا داشتند. برای
مثال: نوشته روی انگشتر حضرت سجاد(ع) "العزه لله" بود که بعد از
عاشورا دستور دادند انگشتری جدید ساختند و روی آن نوشتند: "شقی
قاتل حسین بن علی(ع)" این خودش شد یک علامت برای زنده
نگه داشتن یاد عاشورا.
گریه بسیار می کردند؛ آب می دیدند گریه می کردند، رود می دیدند گریه
می کردند، غذا می دیدند گریه میکردند و البته علت گریه شان را هم اعلام
میکردند تا آیندگان نگویند گریه درست و جایز نیست!
دیگر اقدام حضرت برای حفظ یاد عاشورا این بود که کیسه ای داشتند زرد
رنگ که خاک کربلا در آن بود و بعد هر نماز بر آن سجده می کردند.
دوم: تربیت شاگردان بسیار نظیر أبو حمزه ثمالی. با اینکه کلاس های
ایشان یک نفره و دو نفره بود اما در طول امامت خود اینقدر شاگرد تربیت
کردند تا جایی که حلقه اول شاگردان امام محمد باقر و امام صادق(ع)، از
شاگردان ایشان بودند.
سوم: فرهنگ دعا و معارف اسلامی را تبیین کردند. صحیفیه سجادیه زبور
آل محمد(ص) است. از آن غفلت نکنیم.
این صحیفه ای که معمول است و میبینیم فقط 54 دعا است و الان صحیفه
دوم و سوم و چهارم را در تکمیل آن منتشر کرده اند که بالغ بر 257 دعا
است. که همه آن ها هم با درود و صلوات بر محمد و آل محمد(ص) آغاز
شده است.
چهارم: مبارزه و برخورد با حکام زمان خود. همه امامان ما سیاسی بودند
و اصلا امامت با سیاست آمیخته است. امام عارف به سیاست است و
امام سجاد نیز در هر فرصتی با حکام زمان خود برخورد میکردند.
از حضرت زین العابدین علیه السلام روایت شده است که فرمودند: پدرم در
روزی که کشته شد، در حالی که خونها { از بدنش } می جوشید من را به
سینه چسبانید و فرمودند: «ای پسرم، از من حفظ کن دعایی را که فاطمه
(صلوات الله علیها) من را تعلیم نمود و رسول الله صلی الله علیه و آله او را
تعلیم کرده بود و جبرئیل به پیامبر در حاجتها و امور مهم و غم و غصه ها
تعلیم داده بود و همچنین در امور مهمی که از آسمان نازل می شود و
کارهای بزرگ و سهمگین؛ فرمود بخوان: بحق یس والقرآن الحکیم، و بحق
طه و القرآن العظیم، یا من یقدر علی حوائج السائلین، یا من یعلم ما فی
الضمیر، یا منفّس ان المکروبین، یا راحم الشیخ الکبیر، یا رازق الطفل
الصغیر، یا من لا یحتاج الی التفسیر، صلی علی محمد و آل محمد و افعل
بی کذا و کذا » و بالاخره آخرین مطلبی که از حضرت زین العابدین
(علیه السلام )در روز عاشورا تا قبل از شهادت حضرت امام حسین
(علیه السلام) نقل شده است مربوط به آخرین وداع ایشان با پدرشان
می باشد.
آیت الله قرهی در این رابطه می فرمایند :مختار با این که دل اهلبیت و
آلالله را شاد کرد امّا موقعی که باید به کمک امام مجتبی(ع) میرفت،
گفت: من میدانم این کوفیها بیوفا هستند و اصلاً این جنگ درست
نیست.
اگر به صورت ظاهر هم نگاه کنیم و همه مطالب را روی ورقه بیاوریم،
میبینیم محاسبات مختار درست از کار درآمده و درست گفته است، چون
امام آخر مجبور شدند صلح کنند؛ امّا آقاجان تو بهتر میفهمی یا امام؟!
یعنی واقعاً امام نمیدانست این کوفیها چه کسانی هستند؟! تو باید
بگویی: من مطیعم، هرچه شما فرمودید؛ شکست خوردیم، اشکال ندارد؛
پیروز هم شدیم، اشکال ندارد.امام خمینی(ره) همیشه یک جملهای
داشتند که میفرمودند: ما موظّف به تکلیف هستیم، نتیجه مهم نیست.
نتیجه هر چه شد، شد. تکلیفم این است که انجام بدهم، حالا میخواهم
پیروز بشوم، میخواهم نشوم!
امّا مختار با اینکه دل اهل بیت را هم شاد کرد، ولی خودش برای خودش
اظهار فضل کرد. لذا شهدای کربلا کجا و مختار هم که شهید شد کجا؟!
اصلاً نمیشود درجاتشان را قیاس کنیم، زمین تا آسمان تفاوت دارند!دقّت
کنید؛ شاید این را نشنیده باشید. میدانید دلیل اینکه امام زینالعابدین(ع)
به محمّد حنفیه گفت: امور را راجع به قضیه قیام مختار به تو میسپارم،
چیست؟ یک دلیل این است که امام نخواستند وارد شوند که یک مقدار
قوّت بگیرند و دین حفظ شود.
امّا یک دلیل دیگر این است که امام میگویند: من دیگر نمیخواهم
مستقیم به مختار، مطلبی را بگویم. مختار دیگر در اندازهای نیست که من
مستقیم به او دستور بدهم. لذا با این که امام ضمنی به مختار اجازه قیام
دادند امّا دیگر مستقیم به او نمیفرمایند. بلکه میفرمایند: محمّد حنفیه!
تو در این امور از طرف ما تام الاختیاری. - این را به خاطر بسپارید و بر روی
آن تأمّل و تفکّر کنید تا ببینید چیست .یعنی حضرت به مختار میفرمایند:
تو دیگر قابلیّت آن را نداری که من مستقیم به تو مطلبی را بگوبم، چون آن
جایی که باید ورود پیدا میکردی، نکردی و بالعکس اظهار فضل، اظهار
وجود و اظهار منیّت کردی. همین است! اظهار منیّت انسان را بیچاره
میکند. مختار اظهار منیّت و اظهار فضل کرد، اینطور شد.
در رساله حقوقی امام سجاد(ع) است به بررسی حقوق و وظایف انسان
در هفت دسته پرداخته شده است از جمله: حق خداوند، حق نفس و
اعضای بدن،حق افعال عبادی، حق رعایا،حق رحم،حق دیگران و حق مال
که 51 حق مورد بحث رساله را در این هفت دسته جای داده اند.
رساله حقوق امام سجاد(ع) در عصری نوشته شد که خاندان شوم اموی
با ابزار ظلم و جهل در پی دور ساختن مردم از امام(ع) و منزوی کردن ائمه
(علیهم السلام) بودند تا از این طریق مانع فروریختن پایه های سست و
لرزان حکومت دروغین خود به وسیله آموزه های این بزرگواران شوند اما با
این وجود امام سجاد(ع) در میان آن همه اختناق از هیچ تلاشی مضایقه
نکرد و صدای حق را به گوش همگان رساند و اکنون که 1400سال از آن
روزها می گذرد رساله حقوق ایشان همچنان به عنوان یکی از منابع مهم
حقوقی و تربیتی مورد بحث واقع می شود. و هم اکنون که انسان دم از
حقوق بشر و تمدن های عالی خود می زند هنوز هم در مباحث حقوقی
دارای ضعف های بسیاری است که برخی از آنها به جز شعارهای توخالی
چیزی بیش نیست و اگر همین قواعد با رساله حقوقی امام سجاد(ع)
مقایسه گردد ضعف هایش آشکار می شود. به همین علت کشور ایران
اسلامی با پیروی از آموزه های اخلاقی و حقوقی امام چهارم می تواند تا
حدود زیادی به عدالت و مدینه فاضله نزدیک شود.
پس از واقعه کربلا، جريان ولايت ستيز فرهنگي، سياسي و نظامي شکل
گرفت که همگي در کنارگذاري خط ولايت اهداف مشترکي داشتند.جريان
امويان سفياني، امويان مرواني و آل زبير چنان سرزمين هاي اسلامي را
دچار انحطاط و انحراف کرده بودند که ايمان و تقوا و معنويت، عدالت و
ولايت به کلي از جامعه رخت بربسته بود و تمامي حرکت هاي اسلام
خواهي، ولايتمداري، عدالت گستري و استکبار ستيزي سرکوب مي شد.
نمونه آن، واقعه حُرّه و آن جنايات بي شمار است. به همين دليل امام
سجاد (عليه السلام) در قالب دعا به مخاطبان شان بصيرت مي دادند و با
اتخاذ سياست صبر و انتظار به بازسازي جبهه ولايت مدار مي پرداختند.
امام سجاد عليه السلام در غربت غريبانه شان، بايد احياي اسلام راستين
را طراحي مي کردند. ايشان به خاطر فضاي عذاب آور حاکم بايد در قالب
هايي بدون تحريک سردمداران جبهه ولايت ستيزي، مفاد اسلام ناب
محمدي (صلّي ا... عليه و آله) را در ابعاد مختلف بيان مي کردند. کتب
معتبر تاريخي نگاشته اند که آن حضرت در مدينه و کوفه بيش از بيست
نفر صحابي نداشتند لذا غير از عرضه دين و مقابله با دشمنان و بازسازي
جبهه ولايتمدار به عنوان يک سياست راهبردي، راهي نمانده بود.
به همين جهت «صحيفه سجاديّه» هم -که در پنجاه وسه دعاي آن،
مطالب بسيار عميق معرفتي، رفتاري، اخلاقي، خانوادگي، سياسي و
نظامي موجود است- دو نسخه بيشتر نبود و سال ها در دست خاندان
رسول ا... (صلّي ا... عليه و آله) پنهان بود. در پرتو واسازي جامعه ولايت
مدار توسط امام سجاد عليه السلام، نهضت علمي امام باقر و امام صادق
(عليهما السّلام) شکل گرفت و قيام هاي متعدد «زيد بن علي» و «يحيي
بن زيد» در سرزمين هاي اسلامي به وقوع پيوست که سقوط نظام پليد
اموي از آثار آن بود.
دکتر محمد حسین رجبی دوانی، کارشناس تاریخ اسلام نکته مهمی را
درباره قبر مادر امام چهارم بیان کردند:اشتباهات فاحشی در این خصوص
وجود دارد. اولا مادر امام سجاد(ع) هنگام وضع حمل ایشان از دنیا رفتند و
درواقع امام سجاد(ع) مادر به خود ندیدند. بنابراین اینکه گفته میشود
حضرت شهربانو(س) با امام حسین(ع) همراه بودند و در روز عاشورا
وقتی اباعبدالله(ع) به شهادت رسیدند سوار بر اسب شدند و ایشان را تا
ایران تعقیب کردند تا در این منطقه وارد کوه شدند و کوه به هم آمد
افسانهای بیش نیست و غیرقابل قبول است.
اگر بنا بود کسی از فاجعه کربلا و اسارت و فاجعهای که بر سر اهل بیت
امام حسین(ع) آمد نجات پیدا کند، در درجه اول امام سجاد(ع) است و بعد
از آن بانوی بزرگ اسلام حضرت زینب کبری(س) است. پس معنا ندارد که
آنها در غل و زنجیر باشند و همسر امام بخواهد نجات یابد؛ بنابراین داستان
از اساس جعلی است.
سوالی که پیش میآید این است: این بنایی که امروزه در آن آثار تاریخی
هم هست چه سابقهای دارد و اگر متعلق به حضرت شهربانو(س) نیست
پس چیست؟ باید گفت بنابر تحقیق اهل فن، این بقعه آرامگاهی است
متعلق به ایرانیان زرتشتی پیش از اسلام که ظاهرا اموات خود را آنجا
میآوردند و در دخمهای قرار میدادند.
امام سجاد، اسوه زهد و تقوا و نمونه صبر شكيبايى و مظهر آميختگى علم
و حلم پس از ايفاى وظيفه الهى خود و حفظ ارزشهاى دين و پاسدارى از
تشكل شيعى در سختترين ادوار سياسى - اجتماعى -، در سال 95
هجرى قمرى به لقاى پروردگار و وصال معبود خويش شتافت.
در تاريخ وفات آن حضرت سال 94، 95 و 96 هجرى قمرى گفته شده است
ولى پيشينه دارترين و معتبرترين نقل مربوط به سال 95 هجرى قمرى
است.
البته جز اين نقلها، برخى مورخان به سالهاى 92، 93، 99، 100 نيز
اشاره كردهاند. بنابراين، اگر نقل مشهور را در سال ولادت و نيز رحلت امام
سجاد (عليه السلام) سال 38 هجرى و 95 قمرى ملاك قرار دهيم، عمر
شريف وى هنگام وفات 57 سال بوده است. دو سال آن مقارن با روزگار
خلافت على بن ابى طالب علیه السلام و ده سال آن در دوران امامت
عموى گراميش - حسن بن على علیه السلام و ده سال در روزگار زعامت
حسين بن على (علیه السلام) بوده و 34 سال آن به دوران امامت خود آن
حضرت اختصاص داشته است.
و اما آرا در زمينه ماه و روز رحلت آن حضرت نيز مختلف است. بيشتر
نويسندگان ورز دوازدهم محرم را متذكر شدهاند. و برخى روزهاى 18، 19،
22 و 25 محرم را مطرح كردهاند و نيز نقلى، روز 14 ربيع الاول را احتمال
دادهاست.
درباره علت وفات امام سجاد عليه السلام و چگونگى وفات آن پيشواى
صالحان، عمده تاريخنگاران تصريح كردهاند، وليد بن الملك، ايشان را
مسموم ساخته و آن حضرت در نتيجه همان مسموميت درگذشته است.
بعضى هم نوشتهاند كه هشام بن عبدالملک در روزگار خلافت وليد، امام
على بن الحسين (عليه السلام) را مسموم كرده است.
اما ميان اين دو نظر، تنافى و تعارضى وجود ندارد. زيرا طبيعى است كه
هر چند برنامه مسوميت امام سجاد علیه السلام از سوى دستگاه خلافت
وليد - ريخته شده و فرمان آن توسط شخص خليفه صادر شده باشد،
كسان ديگرى مجرى آن برنامه و فرمان خواهند بود. زيرا مسايل سياسى
و اجتماعى و همچنين محبوبيت امام سجاد عليه السلام در ميان مردم و
معروفيت وى به علم و زهد و تقوا، هرگز به حاكمان اين جرات را نمىداده
است كه به طور مستقيم با آن حضرت رويا رو شوند و به ستيز برخيزند و
با زمينههاى قتل وى را به طور علنى فراهم آورند.
بر اين اساس، بعيد نمىنمايد كه هشام بن عبدالملك به دستور بردارش
وليد مرتكب چنين جنايتى شده باشد و وليد و هشام هر دو كشنده امام
سجاد(علیه السلام) بوده باشند.
بدن مطهر زين العابدين (عليه السلام) كنار امام حسن مجتبى
(عليه السلام) در قبرستان بقيع به خاک سپرده شد.