- موردي يافت نشد
مقاله
رضا دهقاني
فتح اروپا
به مناسبت سالروز فتح اندلس به دست مسلمانان 21 شوال 92 ه.ق
مختصري درباره تاريخ اندلس(اسپانيا) تا قبل از استيلا مسلمانان بر اين سرزمين
سكنه قديم اندلس كه بخشي از اسپانياي امروز است از قوم سلت بوده كه از فرانسه وارد آنجا شدند و قوم ايبر كه اسمشان بر اين شبهجزيره اطلاق شده است.1 اين دو طايفه بيشتر در شمال و مركز مسكن داشتهاند پس طوائف ديگري از خارج آمده در سواحل متوطن شدند از جمله فنيقيان و بعد از آنها يوناني و سپس كارتاژها كه اين كشور را تصرف نموده شهري به نام كارتاژ در آنجا بنا نهادند،2 در حدود 200 سال قبل از ميلاد مسيح جنگ دوم پونيك3 واقع گرديد و كارتاژها شكست ديده روميان بر اين كشور استيلا يافتند. تصرف شبه جزيره مزبور براي دولت روم نهايت ضرورت را داشت چه آن در سر راه اروپا و آفريقا واقع شده و معبر آن در قاره بود. روميان تا قرن پنجم ميلادي بر اندلس حكومت كرده و در دوره آنها اين كشور داراي شهرهاي آباد و در نهايت درجه خرمي و آباداني بود و رجال بلند مرتبهاي در آنجا سر برآوردند از جمله سنكا4 و لوسين5 و مارسيال6 و چهار نفر امپراتور يعني تراژان، آدرين، ماركوس، اورليوس7 و تئودوس كه اين چهار تن در اندلس متولد شدند. پس از آنكه دولت روم غربي منقرض شد طوايف ويزيگوت و واندال بصورت مهاجمين داخل شبهجزيره ايبري شدند و روميان را اخراج كردند بدين ترتيب كه اقوام بربر شمالي مانند واندال، آلن و سوئو و 000 بعد از اين كه فرانسه را نابود كردند به اندلس حمله برده، ليكن بعد از چندي وحشيهاي ديگري ماند ويزيگوت آنها را مغلوب ساخته و در قرن ششم ميلادي اندلس را تصرف كردند و در زمان فتح مسلمين هم همين بربرها اندلس را در دست داشتند بين اين بربرها با اقوام لاتيني كه در اندلس مسكن داشتند امتزاج حاصل شده زبان آنها لاتيني گرديده و نيز خدايان خود را ترك گفته ديانت مسيح را قبول نمودند. زمان لشكركشي مسلمين اقوام گت و لاتين باهم در تحت يك حكومت اشرافي بر مردم حكومت ميكردند.
فتح اندلس در سال 92 هجري، 711 ميلادي به دست مسلمين
در زماني كه آفريقا به دست موسي بن نصير نعمي والي وليدبن عبدالملك خليفه اموي اداره ميشد سلطنت اسپانيا با رودريك بوده است كه ويتيز پادشاه سابق را مخلوع و مقتول ساخته و خود تابع تخت را تصاحب نموده بود،8 اتفاق افتاد كه ژولين فرماندار سبته بر اثر آنچه از رودريك نسبت به دخترش صورت گرفته بود از پادشاه افسرده گشته ناچار به ساير فراريان اسپانيا ملحق گرديد و از موسي جداً درخواست نمود كه آن كشور را از چنگال ظالمانه پادشاه غاصبش نجات بخشد. در جواب اين تقاضا موسي با اجاز وليدبن عبدالملك يك نفر افسر جوان متهور و صبوري بنام طريف را براي كشفيات و تحصيل اطلاعات مقدماتي به سواحل جنوبي فرستاد گزارشهايي كه از سه نامبرده رسيد مساعد و رضايتبخش بود لذا در ماه رجب سال 92 طارق بنزياد از لايقترين سركردگان موسي با سپاه مختصري مركب از هفت هزار تن از مردان كاري در محلي كه هنوز به نام وي معروف است پياده گرديد و از آنجا اول به شهر جزيره الخضراء فرود آمد و نماز صبح را در آنجا خواند و پرچمها براي لشكريان خود بست و بعدها در آنجا مسجدي به نام «مسجد الرايات» ساخته شد. گوتها در برابر سپاه طارق بسيار ايستادگي كردند و كوشيدند راه را بر طارق ببندند و مانع پيشرفت وي گردند ولي نتوانستند بلكه از ضربات سپاه اسلام متواري شدند وطارق به طرف طليطله پيش رفت كه از مركز خلافت نيز سپاهي بالغ بر دوازده هزارتن نيز به كمك طارق آمدند. رودريك كه مشغول فرونشاندن نائره آشوب شمال بود و تدمير را به حال خود گذاشته بود با شنيدن اين خبر به پايتخت برگشت تدمير به او نوشته بود كه مردمي به كشور ما آمدهاند كه ندانيم آنها اهل آسمانند يا اهل زمين. پس رودريك امراي جز و خوانين كشور را به جنگ فراخواند و حكم داد كه همگي با دستجات خودشان در قرطبه به او ملحق گردند. در نتيجه عده سپاه سلطنتي و سپاه امدادي روساو امراي اطراف به يكصدهزار تن رسيدند و اين دو لشكر در كنار «وادي لكه» روز يكشنبه دو روز به آخر رمضان سال 92 باهم تلاقي كردند و جنگ ميان آنها تا روز يكشنبه پنجم شوال ادامه داشت. فرزندان وي نيز كه از مظالم پادشاه خشمگين و در رنج و زحمت بودند در همان حمله اول از لشكر رودريك جدا شدند ولي در عين حال نيروي زير فرمان پادشاه كه شماره آنها زياد و اسلحه و ادوات جنگيشان عالي و تربيت نظامي آنها مقتضي بود توانستند تا مدتي در مقابل حملات سخت اعراب پايداري نمايند و ثبات و استقامت به خرج دهند با اين حال حمله اخير طارق به قدري سخت و شديد بود كه مقاومت دشمن در مقابل آن محال گرديد، اين بود كه جمعيت گوتها به كلي از هم پاشيده و پراكنده شدند و پادشاه در هنگام فرار خود را به آب رودخانه زده و بدين سان غرق گرديد. اين فتح نتايج معنوي و اخلاقي بسيار در بر داشت و اول نتيجهاش آن بود كه اهالي را چنان مرعوب ساخت، كه ديگر در صحرا و ميدان جرأت روبرو شدن با اعراب را نداشتند بايد دانست كه هيچ چيز حتي جداشدن فرزندان ويتيزا از اهميت اين فتح نميتواند بكاهد چه اين كه فاتح اين ميدان دوازده هزار باديهنشين در مقابل پنج برابر لشكر تربيت شده منظمي بودهاند سيدونيه و كارمونه و نيز اسيجه پس از كمي پايداري فتح شد و طارق نيروي خود را به چهار دسته تقسيم نمود دستهاي را به طرف قرطبه و دستهاي ديگر را به سوي مالقه و دسته سوم را به طرف غرناطه از شهرهاي ناحيه البيره مامور كرد و خود با چهارمين دسته به جانب طليطله پيشرفت. مالته و غرناطه و قرطبه بدون زحمت زياد يكي پس از ديگري فتح گرديد گوتها از حملات و حركات سريع طارق سخت مرعوب و هراسان گرديدند. امرا و خوانين يا قبول اطاعت نموده و يا متواري شدند، روسا و پيشوايان مذهب به روم پناهنده گشتند ولي گروه بيشماري از مردم يهود و طبقه زارع و فلاحت پيشه و دسته غلامان و ساير مردم مستأصل پريشان مسلمين را منجي خود دانسته و ورود آنها را از صميم قلب به يكديگر تبريك ميگفتند. طارق كمي از سپاهيان خود را براي نگهداري پايتخت طليطله گذاشته حكومت آن را به دست برادر ويتيز پادشاه سابق سپرد وخودعقب گوتهاي فراري شتافت و تا استوريه آنان را تعاقب نمود. در اين ميان موسي نائب السلطنه هشتاد ساله كه خبر اين فتح را شنيد بهر منظوري كه بود با هيجده هزار سپاه وارد اسپانيا گرديد. موسي از سمت مشرق شروع به حمله كرد و پس از تصرف اشبيله و مارده در طليطله به سركردهاش طارق ملحق گرديد به گفته ابن اثير در كتاب الكامل فيالتاريخ موسي در رمضان سال 93 هجري وارد اندلس گرديد و شهر ابن السليم و سپس شهر قرمونيه و اشبيليه و نيز مارده را در آخر رمضان سال94 ، روز عيد فطر فتح نمود و چون اهل اشبيليه شورش كردند و مسلمانان آن شهر را كشتند موسي پسرش عبدالعزيز را با لشكري فرستاد تا آن را قهراً گشود و جمعي از مردم را كشت پس اهل آن شهر به نيبل و باجه گريختند و عبدالعزيز آن دو را نيز فتح كرد و به اشبيليه برگشت. موسي در شوال سال 94 از مارده به سوي طليطله رفت و با طارق ملاقات كرد. و قواي خود را به هم پيوسته و هر دو به طرف اراگون روانه شدند سرقسطه طرگونه و يا بارملون و ساير شهرهاي شمال را فتح كردند و تمام اسپانيا تا حدود پيرينه به دست مسلمين افتاد.
چند سال بعد از اين پرتغال فتح شد و يك استان عليحدهاي به نام الغرب تشكيل يافت و فقط در حوالي استوريه مسيحيان اسپانيايي فراهم گشته ونيرويي عليه مسلمين تشكيل داده بودند. موسي، طارق را در گاليسي براي مطيع ساختن اهالي گذاشته، خود داخل خاك فرانسه گرديد موسي در پيرنه اردو زده و در نظر داشت تمام اروپا را فتح نمايد به اين صورت كه از فرانسه و آلمان و ايتاليا عبور نموده قسطنطنيه را فتح كند و پس از فتح از همانجا خود را به شام رساند و تمام اين خطه روي زمين را از پرتو اسلام روشني بخشد اما خليفه او را به دمشق احضار كرد و نقشه او تغيير يافت و در فرصت كم توجه خود را به گرفتن قسمتهاي كوهستاني اسپانيا كه مسيحيان تمام قواي خود را بر ضد مسلمانان در آن حدود متمركز كرده و براي دفاع و حمله آمادگي داشتند معطوف ساخت. موسي داخل گاليسي شد و بر قلاع آنان دست يافته دشمن را به گردنههاي جبالي استوريه راند موسي از لوگو به سپاهيانش فرمان ميداد و ياغيان از هر طرف رانده شدند و يكي بعد از ديگري قبول اطاعت نمودند فقط پليو با چند نفر از حاميان و طرفداران خود باقي ماندند او هم البته تسليم ميشد ولي در همين هنگام نامه خليفه كه موسي و طارق را امر قطعي به مراجعت داده بود رسيد و حركت موسي پليو را فرصت داد كه براي خود در جبال، قلاع و مستحكماتي ترتيب داده و پايه حكومتي را بگذارد كه در دورههاي بعد قوت گرفته ولايات جنوبي مسلمين را نيست و نابود سازد. موسي پيش از حركت كار حكومت اسپانيا را منظم ساخته پسرش عبدالعزيز را به جاي خود فرمانفرماي آن كشور قرار داد(آخر سال 95 هجري) و مركز حكومت را هم اشبيليه تعيين نمود و حكومت بنادر و فرماندهي نيروي دريايي را به پسر ديگرش عبدالصالح داد و گفت تا او در طنجه اقامت نمايد. موسي پس از منظم ساختن كار حوزه نيابت سلطنت در آفريقا و اسپانيا را عده زيادي از اتباع و ملازمان به دمشق روانه شد. پيش از ورود موسي به دمشق وليد از دنيا رفته(15 جمادي الاخره سال96 در 51 سالگي) و برادرش سليمان بنعبدالملك به جاي او بر سرير خلافت نشسته بود كه با موسي به درشتي برخورد كرد و او را اجازه داد تا بهر جا خواهد برود و موسي به مكه رفت و در همانجا مرد. بدين ترتيب حاكميت مسلمين از سال 92 تا 898 هجري در اندلس پاييد و با انعقاد قرار داد صلح غرناطه توسط آخرين حاكم مسلمان سند پايان يافتن حكومت اسلامي اروپا امضا شد.
پينوشتها:
1- به مجموع كشورهاي اسپانيا و پرتقال شبه جزيره ايبري اطلاق ميشود.
2- كارتاژ در واقع از مستعمرههاي فنيقيها در شمال آفريقا و نواحي مراكش بود.
3- نام جنگهايي كه ميان روميان و كارتاژ واقع شده است و جنگ اول آن از سال 264( ق.م تا 241 ق.م) و جنگ دوم از سال 218 ق.م و جنگ سوم كه قرطاجنه بلكي نابود شد از سال 149 تا سال 146 ق.م جريان داشت.
4- يكي از فلاسفه مشهور رم است ولادتش در 4 قبل از ميلاد و مرگ او در 65 ميلادي بوده است.
5- از نويسندگان معروف يوناني
6- يكي از شعراي روم كه در اندلس متولد شده است.
7- امپراتور روم كه بر شيوه فلسفي رواقيان و خود از فلاسفه معروف بوده است و كتابي از او به يادگار مانده به نام درباره خود(161-180 ميلادي)
8- پادشاهان گوت در اندلس كه آخرشان رودريك بود، 36 نفر بودند ليكن رودريك از خانواده سلطنت نبود و او را غاصب تخت و تاج سلطنت نوشتهاند.
نظرات شما عزیزان: